شوهرم بی عرضه است و به درد هیچ کاری نمی خوره. چیکار کنم؟
من 12 ساله که ازدواج کردم. زمان ازدواج همسرم دانشجوی سال آخر یکی از بهترین دانشگاههای ایران بود و من فکر می کردم کسی که تحصیلات خوب داشته باشه می تونه آدم موفقی هم باشه.
ازدواج ما کاملا یه ازدواج سنتی بود و بدون آشنایی و شناخت. نه من از ارتباط با آقایون چیزی می دونستم و نه اون در مورد روحیات خانمها. ولی از همون روزی که وارد زندگی من شد دیدم اون صلابت لازم رو نداره و نمی تونه جلوی دیگران بایسته و از من دفاع کنه در حالیکه هدف اصلی من برای ازدواج پیدا کردن یک تکیه گاه و حامی بود که در خانواده پرجمعیت خودم این امکان رو نداشتم و یکی از دلایلم برای ازدواج فرار از مشکلات خانواده بود.
اون خیلی آدم ساده و ساکتی هست همه اش تو خودشه و انگار روحش اصلا توی این دنیا نیست. اولین روز آشنایی ما به من گفت که آدم کم حرفی هست ولی من اینو نشونه بدی نمی دونستم ولی بعدها فهمیدم که چقدر بد هست این مساله.
تو خونه کلا اون آشپزی می کنه و معمولا کارای آماده کردن دخترم برای مدرسه و غذا گذاشتن و رسیدگی به تکالیف و بازی با اون رو تا حدودی انجام می ده و دخترم هم خیلی بهش وابسته هست ولی زمانی که با شخص سومی رو در رو میشه رفتارش خیلی ناشیانه و مثل بچه هاست. نمی تونه درست تصمیم بگیره که چه حرفی رو چه وقت بزنه یا چه عکس العملی انجام بده واسه همین ترجیح می ده خیلی تو جمع نباشه.
بخاطر طعنه و کنایه های مادرشوهرم و رفتار دوگانه اش با ما و بچه های دیگه اش، با خانواده اش قطع رابطه کردیم ولی می دونم که دوست داره باهاشون ارتباط داشته باشه ولی از ترس رفتار من این کار رو نمی کنه یا مخفیانه ارتباط داره باهاشون.
اون مدتها بیکار بود، درآمد کافی نداشتیم خیلی وقتها اجاره خونه و ... رو به موقع نمی داد و همیشه درگیر مسایل مالی بودیم که سالها به طول انجامید تا اینکه بعد از 10 سال خونه و ماشین خوب خریدیم.
الان کوچکترین کاری رو هم که بهش بدم درست نمی تونه انجام بده چون حواسش به کار نیست، مدارکش رو گم می کنه، کارهایی رو که باید انجام بده فراموش می کنه، حوصله درست لباس پوشیدن و نظافت شخصی هم نداره. هیچ کس براش مهم نیست توی این دنیا. من می ترسم این بی خیالی و بی عرضه بودنش آینده دخترم رو هم تباه کنه.
نمی دونم چیکار کنم! :54: