فقط با انتقام اروم میشم..هرشب بافکرانتقام میخوابم

سلام.من قبلا چند تا تاپیک اینجا داشتم دررابطه باشکست عاطفی خیلی سنگینی که داشتم.خلاصش این میشه که من بااقایی 25ساله .سابقه خودکشی و ازدواج ناموفق سطح فرهنگی پایین ترازما و بیکار و بی پول اشنا شدم.البته کارداشت ولی نداشتنش بهتراز داشتنش بود.قرار ازدواج گذاشتیم.خانواده ان مخالفت کردن و ان چندماهیی به ظاهرجنگید و دراخرپیشنهادداد که تک و تنهابیادجلومنم گفتم نه..خانواده من هیچ وقت ی ادم بیکار بی پول تنها و بی خانواده و..قبول نمیکردن.شرایطو سنجیدم وگفتم نه اول بخاطرخانوادم دوم بخاطرخودش انم اینو بهانه کرد که تو منو نمیخوای واین حرفا..تا ی روز خیلی یهویی گفت واسم دارن زن میگیرن و مجبورم برم تنهات بزارم میخوام انتقام خودمو خودتو عشق سابقمو بگیرم نابودشون میکنم خودمومیکشم و این جور حرفایی..منو مجبور کرد هیچی نگم وقت رفتنش ورفت..نابود شدم بارفتنش..تاپیک هایی که دارم شاهدی هستن که نشون میدن چقدرحالم بدبود که دیگه حالم دست خودم نبود و داشتم به جنون میرسیدم دنیا شده بودی کابوس سیاه و پوچ..حتی پیشنهادکردن برم روانپزشک چون واقعا به روانپزشک نیازداشتم.روحی نبود توبدنم روحم رفته بود دنبال ان و همچنام درتلاش واسه برگردوندنش..وان فقط خوردم میکردمیگفت ازم بدش میاد نفرت انگیزم زندگیشو نابود کردم نیمخوادهم میگفت چقدسبکی تو که ولم نمیکنب جقدر بی شخصیتی چقدر بی غروری که اینقدر اصرارمیکنی بابانمیخوامت و حتی گفت زن گرفته چندماهه و گوشیشو داد به ی دختره فحشم بده که مثلا زنشه گفت داره بابامیشه و من راهی نداشتم تا مرز دیونگی..اما خدادستمو گرفت به خودم امدم به زندگی برگشتم به خانواده و دوستا ودرسام ودستش واسم روشد.ازاینکه همه حرفاش دروغ بود از اینکه میخوان واسص زن بگیرن تا انتقامش تا هرجی که فکرشو بکنیدهمه چیزدروغ بود..همه حرفا و رفتارا فقط بهانه ای بود واسه توجیح رفتنش..واسه اروم کردن وجدانش..بافهمیدن این دروغا بیشترتونستم به خوددم بیام و زندگیمودوباره شروع کردم به خدا سپردمش که تقاص منو بگیره .چندماه گذشت..حس کردم اروم نیستم.روحم اروم نیست..خداهم ازش تقاص گرفته بود ولی این تقاص هم ارومم نمیکرد تمام زخم های کهنه دوباره تازه شدن و منوبه ی فکررسوندن..انتقام..خیلی به انتقام فکرکردم..انتقام واسه خاطر دروغاش.حرفاش..واسه شکوندنم بخاطر تنهاجرمم عاشقی..واسه تمام زخم هایی که بهم زد تمام چیزایی که ازم گرفت..حس میکنم فقط باانتقام اروم میشم..ی انتقام که بتونه قلبو تسکین بده..چندماهه دارم برنامشو میچینم..میخوام بدی که درحقم کردو صدبرابرتلافی کنم..دوبارع وارد زندگیش بشم وابستش کنم کم کم بندبندوجودشو به نفس کشیدنم وابسته کنم و با ی خیانت ساختگی نابودش کنم..این انتقام حتی چندماه هم طول میکشه ولی تنهاراهیه که اروم میشم...وقتق اطرافیانم عشقی که بهش داشتمو تحسین میکنن ومیگن واقعا عشق و صبوری من درمقابل خیانتش به من..اذیتا..نامردیش ..رفتنش زبانزد.من همهوجوره بهش عشق میورزیدم ولی ان نابودم کرد واین منومیسوزونه..تمام ان عاشقانه هام وصبوریم منومیسوزونه.نمیخوام انتقام بگیرم ولی راهی ندارم..میخوام که شما منو قانع کنید اشتباست.مطرح کردم که شایدحرفای شما منو منصرف کنه..

- - - Updated - - -

http://www.hamdardi.net/thread-35142.html

اینم یکی از تاپیک ها اگر خواستید ماجرا رو بیشتر بدونید

سلام
نظر من اون کسی که بیشتر از همه به شما ضربه زد خودتون بودید و تصمیمات اشتباهتون
یه نگاه به خودتون کنید یه بار از روی احساس تصمیم گرفتی و. عاشق کسی شدی که اصلاً شرایط خوبی نداشت و بدجوری ضربه خوردی
الان بازم میخوای از روی احساس تصمیم بگیری و مطمئن باش آخرش اون کسی که بیشتر از همه ضربه میخوره بازم خودتون هستید
اگه شما هم بخواید کار اون آقا رو طلافی کنید چه فرقی با اون دارید
این حرف ها بهانه ای هست که مغزتون ساخته احساساتتون داره شمارو بازم به،طرف این آقا میکشونه قبلا به بهانه ی عشق بود ولی الان به بهانه ی انتقام
بهترین کار اینه که خودت رو باز سازی کنی و فکر اون آقا رو از سرت بیرون اینقدر پیشرفت کنی که اون آقا همیشه حسرت داشتنتون رو داشته باشه
انتخاب با خودتونه ضربه ی دوباره از برقراری رابطه ی دوباره یا فراموشی اون آقا برای همیشه
ان شاءالله بتونید راه درست رو انتخاب کنید
موفق باشید
یاعلی...

بابا خیال میکنی رمان انتقامی زیاد خوندی منم یبار این فکر به سرم زد رفتم توش دیدم ای دل غافل بازم من موندم وحوضم
درضمن تو ۵۰درصد اون رابطه بودی حقته که اذیت بشی شاید نظرم تلخ باشه ولی به نظرم هردختری که با پسری دوست بشه واین رابطه هاهرچی سرش بیاد حقشه فکرنکن خودم بیرون
گودم ومیگم لنگش کن نه منم به اندازه ارتباط غلطم چوب خوردم انقدرم با این توجیه خوب شدم که نگووووو همین که حقم بود
اونم تاوانشو میده به اندازه سهمش ولی تو تاوان گیر نیستی
اون زن بدبختش چه گناهی کرده که باید چوب احساس نسنجیده دوتا ادم بخوره؟
نکن عزیزم بعدش همچین خدا میزاره تو کاست که کلاه از سرت میفته

سلام سایه خانم:72:


اول یکم آروم باش حالا حالاها وقت داری واسه انتقام گرفتن پس عجله نکن:81:.

دوم اینکه شاید حرفایی که میخوام بزنم حالت نصیحت داشته باشه ولی نصیحت هم گاهی خوبه باعث میشه آدم به خودش بیاد.



ببین سایه به نظر خودت تو این نمایشی که قراره راه بندازی کی بیشتر آسیب می بینه؟باور کن خودت.وقت و انرژی ای رو که میتونی روی کارهای مهم تر و تفریحاتت بذاری میخوای تو این نمایشنامت صرف کنی.حالا وقت و انرژی هیچ،بالاخره تو باید واسه جلب اعتمادش یکم از احساست هم مایه بذاری دیگه؟به نظر خودت یه پسری که به قول خودت بی پول و بی خانواده و بیکاره و کلکسیون مشکلاته آیا ارزش این حتی احساس الکی و دروغین تو رو داره؟


ببین قبول کن تو هم مثل بقیه آدمها تو زندگیت دچار اشتباه شدی.حالا نوع این اشتباهه فرق میکنه،یکی تو این جور روابط دچار اشتباه و خطا میشه یکی تو مسایل کاری و مالی و...

خودت رو بابت این اشتباه ببخش و ازش درس بگیر برای آینده ات.

اسم هر احساس پوچی رو نباید بذاری عشق.اسمشو مثلا بذار یه رابطه غلط ،یه اشتباه و خطا .پس بگذر از این خطا و اشتباهت.



اجرای یه سناریوی وابستگی و خیانت ساختگی فقط خودتو داغون میکنه.باور کن به اون پسر هیچی نمیشه.اون سابقه ازدواج ناموفق داشته یعنی یکی از بزرگترین شکستهارو تو زندگی تجربه کرده پس پوست کلفت شده و با این جور بچه بازیا اصلا ککش هم نمی گزه.



به این فکر کن که فرضا انتقام هم گرفتی خب آخرش که چی؟کلا به این عبارت "آخرش که چی" تو زندگیت خیلی توجه کن.همین جمله باعث شده من خیلی از کارامو پشت گوش بندازم و بگم خب حالا این کارم انجام دادم آخرش که چی:311:البته این یه شوخی بود ولی جدی جدی به آخر کارت حتما فکر کن.


موفق باشی و عاقل:72:

ممنون از نظرت علیرضا جان.واقعا حرفات منو بفکر فرو برد و از دیشب دارم بهشون فکرمیکنم خصوصا اینکه واقعاهدفم انتقام یا هدفم توجیح خودم واسه ارتباط دوباره به بهانه انتقام که خوشبختانه وقتی فکرامو کردم واقعا دیدم هدفم انتقام بوده و بس نه حسی وهیچ چیزدیگه ای خداروشکر.و بازهم خداروشکر از انتقام منصرف شدم چون به قول شما انطوری فقط به خودم اسیب میزنم..
دخترجوان عزیزم اولا زن نداره واگربادقت بیشتری میخوندی متوجه میشدی دروغ بود قبول دارم اشتباه کردم مقصر بودم باید تاوان بدم که دادم..و تمام شد..درست میگید من باید بخودم برسم و موفقیتامو بیشترکنم کاری که الان دارم میکنم..
ای تک مهربون مرسی از حرفای جالبی که زدی.واقعا ممکن حتی با انتقام من ککش هم نگزه و من صدبرابرش اسیب ببینم.واقعا که چی؟خب انتقام هم گرفتم همه چیز درست میشه؟اره منصرف شدم من مستحق بهتریناهستم...
خداروشکر باحرفای شمادوستای گل منصرف شدم واقعا حرفاتون منو انگاری از ی خواب غفلت بیدار کرد..مثل گمشده ای بودم که راه رو جستجو میکردم