دوستان آيا اظهارنظر در مورد مسايئل مختلف، دخالت محسوب ميشود؟
سلام
من خيلي واضح ميخوم مشكلم رو بگم.
من چند ماه كوتاه هست كه با يك دختر خانوم آشنا شدم. همسن هستيم. 26 ساله. ايشون كارشناسارشد زبان هستن. من كارشناس حسابداري و ارشد تاريخ. هر دو در گذشته يك رابطه نامزدي رسمي منجر به جدايي داشتيم. ايشون در 18 سالگي و من در 23 سالگي.
من در اين پست به صورت كلي، ايشون رو نامزدم خطاب ميكنم، اما توجه داشته باشيد كه دوست هستيم و در حال فكر كردن به ازدواج .
اما مشكلي كه هست، اظهارنظرهاي من در موارد مختلف براي ايشون غيرقابل تحمل هست. من دو نمونه رو مثال ميزنم با ذكر جزئيات دقيق:
1- ايشون آزاد هستن هر تايمي كه دلشون خواست با دوستاشون يا شخصا به بيرون برن و من مطلقا آدمي نيستم كه بخوام ايشون رو در خونه حبس كنم. اما يك حساسيتي كه من دارم اينه كه بارها ازشون خواستم حتي اگه از صبح تا غروب بيرون باشن از ديد من اشكالي نداره اما پس از غروب و تاريكي هوا، منزل باشن.
اين خواسته من عجيب نيست. طبق عرف جامعه و با شرايطي كه قطعا همه از اون اطلاع داريم، با وجود امنيت نسبی، اما ناامنیهايي وجود داره.
اما ايشون علاقه شديدي داره كه تا يكي دو ساعت بعد از اذان همچنان بيرون باشه و تاريكي رو به قول خودشون دوست دارن. و در اين مورد به شدت جلوي من جبهه ميگيرن و حاضرن رابطه رو تموم كنن اما در مقابل حرف من كوتاه نيان.
2- ايشون دوستي دارن كه 25 سالشونه و با يك مرد متاهل 40 ساله وار رابطه شدن. از ديد نامزدم اون مرد همسرش رو دوست نداره و چون همسرش حاضر به طلاق نيست، مجبور شده يك رابطه جديد رو با معشوقه كوچولوش اجرا كنه!!!
من با جزئيات اين فاجعه كاري ندارم، خواسته من از نامزدم اينه كه هرگز با اون مرد روبرو نشه و با دوستش زمانهايي قرار بزاره كه اون مرد (دوس پسر دوستش) حضور نداشته باشه اما ايشون هميشه عقيده دارن كه اون مرد مثل برادر ميمونه و حاضر نيست بنابر خواسته من سلامعليكش با اون مرد خائن رو قطع كنه.
--------
تكميلي:
از ديگر طرز تفكرات ايشون:
زماني كه من ميگم ازدواج و تشكيل زندگي يعني "من" و "نو" بايد "ما" باشيم، ايشون به صراحت ميگه خير، من منم و تو تويي! من رو همينجور كه هستم بپذير و هرگز خواستههايي مثل دو موردي كه در بالا عنوان كردم رو ميگه نبايد از من بخواي.
و منطقش اينه كه زير بار حرف زور نخواهد رفت و هر آدمي آزاد هست كه هرطور دوست داره زندگي كنه و همونطور كه من تورو نبايد امر و نهي كنم توام نبايد منو امر و نهي كني.
حالا اولا:
من اشتباه ميكنم؟ دخالت ميكنم؟ منطق من اشتباهه يا منطق ايشون؟
و ثانيا:
آيا دو مثالي كه زدم مصداق دخالت در امور شخصيش هست؟ يا اين نوع اظهارنظرها حق منه؟
(ضمنا اينطور نيست كه چون هنوز رسمي نشديم طرز فكرش اين باشه. ايشون معتقده تا آخر عمر من نبايد در مسائلش دخالت كنم و متقابلا خودش هم دخالت نميكنه. و هر نوع اظهار نظر رو تجاوز در حريم شخصيش ميدونه.)