موضوع تایپیکم رو یه چیز جالب گذاشتم چون اکثر ما به چیزهای جالب علاقه داریم و حتما می
خونیمش!!!
اما چیزی که می خوام مطرح کنم اصلا جالب نیست
من 27 سالمه ، از کودکی با ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل داشتم هیچ وقت نتونستم یه دوست
صمیمی برای خودم داشته باشم یه روزایی دورو برم شلوغ تر از الان بود اما حالا تمام ارتباطاتم رو با
دیگران قطع کردم ، احساس نیاز شدیدی به ازدواج دارم
کار دارم
سربازی رفتم
و شاید در نگاه اول تمام اپشن های یه زندگی مشترک رو داشته باشم اما خودم احساس می کنم که
در برقراری رابطه اصلا امادگی ندارم همکارام بهم می گن خیلی بچه هستی و هنوز رشد نکردی باید
صبر کنی پدر و مادرم میگن مشکلی نیست ازدواج کن حتی یه بار برای اینکه شهامت خودم رو محک
بزنم در محل کارم خیلی ساده لوحانه و خیلی رک و مستقیم از یه خانومی خواستگاری کردم ولی
دقیقا 24 ساعت بعد اون رابطه رو بهم زدم چون فکر می کردم از روی شهوت تصمصم گرفتم اون دختر
هروقت در محل کارمون حاضر می شه نوع نگاهش خیلی خاصه و بچه ها مدام تشویقم می کنن به
ادامه دادن این رابطه اما خودم نمی دونم درسته یا نه مادرم برام یه دختری دیده که طلبه بوده و ... اما
این وسط من واقعا نمی دونم ایا الان تو این وضعیت شرایط ازدواج رو دارم یا نه
ایا صرفا داشتن کار و کارت پایان خدمت کافی اه من تمام امیدم برای داشتن خانه به بابامه و اینکه نمی
تونم برای خودم خونه بخرم و در اخر اینکه به شدت تنهایی و یکنواختی در زندگی داره ازارم می ده
به نظرتون چیکار کنم