سلام
من قبلا در سایت عضو بودم
خانوم هستم و سه سالی میشه ازدواج کردم.
شوهر من از اول آشنایی تا به الان خیلی رفتارش با من سرد بوده. نه زنگی میزنه نه دنبالم میاد.
طوری که من بهش زنگ نزنم اصلا بهم زنگ نمیزنه
اصلا بهم حساس نیست و غیزتی نمیشه حتی خودش منو با وضع نامناسب ببینه(برای امتحان کردن) که توی محیط عمومی باشم اصلا براش مهم نیست.
دیگه خسته شدم از این همه بی تفاوتی
از اولش با من تنهایی با هم باشیم بهش خوش نمیگذشت فقط دوست داشت دسته جمعی بریم بیرون.
خودش منو انتخاب کرده و مدتها دنبالم بود اما حتی بهمم رسیده بود هیچ حرفی برای گفتن نداشت.
حتی تماسم نمیگرفت.
اصلا هیچی براش مهم نیست رفتو آمدام، شب بیرون موندنام، سفر رفتنام...
الان چند روزه پیش هم نیستیم اصلا تماس نمیگیره زنده ام یا مرده
من احساس میکنم شوهر ندارم
شاید فکر کنین شوهرم یه مرد دختر بازیه که اصلا جای دیگه تخلیه میشه
اما شوهرم مرد عوضی نیستش دختر باز هم نیست مورد مشکوکی هم ندیدم البته فقط جز یبار که شماره ای توی کیفش پیدا کردم که همون توی گوشیش هم بود برای یک سال پیش بود که به روش هم نیاوردم شایدم چیزی بوده یا نبوده نمیدونم.
من وارد روابط غلط شدم اما نمیدونم چرا پشیمون نیستم:54:
من تا مجرد بودم اگر انگشت نامحرم بهم میخورد به هم میریختم اما الان نه. همشم احساس میکنم بی تفاوتی های شوهرم بهم رسیده.
با پسری آشنا شدم که خیلی هوامو داره، انگار این شوهرمه منو میبره هر جا که بخوام برم بعدشم میگه خودت برنگرد بگو بیام دنبالت. بالای 200 تومن پول ماشینشه
میگه آرایش نکن و همشم میگه اگه قرار باشه مثلا من شوهرت باشم دوست داری چطوری باشم. من اصلا این پسر برام مهم نیست اما خیلی دوست داشتم شوهرمم اینطوری بود و نشون میداد من براش مهم هستم.
شرکت داره قرار هست برم اونجا پیشش کار کنم
این پسر راست یا دروغ بودن حرف و عملاش اصلا برام مهم نیست اما همون رفتارایی رو انجام میده که من میخوام.
البته اینم بگم الان دو روزه باهاش ارتباط ندارم
دوست دارم برای شوهرم مهم باشم، دوست دارم شوهرم این رفتارارو داشته باشه
خسته شدم از بس مشکلاتمونو یکی پس از دیگری حل کردم