-
خدا کجاست
خدا کجاست؟
[b]
دو تا برادره آخره شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن، ديگه هروقت هرجا يك خراب كاريي ميشده، ملت ميدونستن زير سر اين دوتاست. خلاصه آخر بابا ننشون شاكي ميشن، ميرن پيش كشيشِ محل، ميگن: تورو خدا يكم اين بچههاي مارو نصيحت كنيد، پدر مارو درآوردن. كشيشه ميگه: باشه، ولي من زورم به جفتِ اينا نميده، بايد يكي يكي بياريدشون. خلاصه اول داداش كوچيكه رو ميارن، كشيشه ازش ميپرسه: پسرم، ميدوني خدا كجاست؟ پسره جوابشو نميده، همين جور در و ديوار ر و نگاه ميكنه. باز يارو ميپرسه: پسرجان، ميدوني خدا كجاست؟ دوباره پسره به روش نمياره. خلاصه دو سه بار كشيشه همينو ميپرسه و پسره هم بروش نمياره، آخر كشيشه شاكي ميشه، داد ميزنه: بهت گفتم خدا كجاست؟! پسره ميزنه زير گريه و در ميره تو اتاقش، در رو هم پشتش ميبنده. داداش بزرگه ازش ميپرسه: چي شده؟ پسره ميگه: بدبخت شديم! خدا گم شده، همه فكر ميكنن ما برش داشتيم:227:
-
RE: خدا کجاست
چه طنز بامزه ای بود. متشکرم
-
RE: خدا کجاست
سلام بی مزه جکت خیلی با مزه بود
منو بگو همچین چشم دوختم فکر کردم موضوعی توشه!!!
-
RE: خدا کجاست
-
RE: خدا کجاست
آقای ابراهیمی اگر دقیق متنو میخوندی متوجه میشدی که چه معنی داره
لطفا مجدد متنو بخونید اگر باز هم منظورو دریافت نکردید پیام بزارید براتون معنی میکنم
البته هرکس نظری داره ونظر شما محترم
-
RE: خدا کجاست
سلام مینا جان به نظر من که خیلی قشنگ وبا محتوا بود این جور چیزها را با این زبان خیلی بهتر میشه به بقیه در هر سطحی فهموند . خیلی ممنون
موفق باشید.
-
RE: خدا کجاست