-
کمک فوری برای طلاق
سلام
من در استانه ی جدایی هستم
و به خاطر بازی با احساساتم و زجری که کشیدم حاضر به بخشش مهریه نیستم اما چون از گذراندن دو سال از عمرم در دادگاه بیزارم میخوام اگه همینطور توافقی مهریه ام رو دادن بگیرم و در غیر اینصورت بگم از حقم نمیگذرم اما میخوام جونمو ازاد کنم
اما چند نفر بهم گفتن اگه اینطوری بگی تازه دردسر میشه و حتما باید بگی مهرم حلال و جونم آزاد
شاید سوالم واستون مسخره باشه اما برام مهمه اخه من که تجربه نداشتم
از طرفی هم قلبا حاضر نیستم مهریه رو ببخشم اما پدرم میگه طلاهاتم بده تا زودتر از دستشون خلاص شی خودم برام هرچی خواستی میگیرم اما من بحثم سر اینه که اونا اینطوری زیادی خوشحال میشن
جوابمو بدید لطفا
فرشته ی مهربان تاپیکمو یه موقع فقل نکنی
-
سلام عزیزم من بعنوان کسی که تجربه داشتم و تازه جدا شدم بهت میگم مهریه تو به هیچ عنوان نبخش به قول خودت خیلی خوشبحالش میشه هم طلاق بگیری هم مهریه تو ببخشی تا جاییکه راه داره مهریه تو بگیر .البته من در جریان مشکلاتت نیستم و نمیدونم چی باعث شده که میخوای طلاق بگیری من که واقعا کارد به استخونم رسیده بود و می دونستم زندگی من آخرش طلاقه تصمیم گرفتم زودتر جدا بشم و بفکر اینده ام باشم عزیزم شما هم ببین اگر واقعا مشکلاتت چاره ای نداره بعد اقدام کن برای طلاق من طلاقم رو غیابی گرفتم یکسال طول کشید همسر سابقم طلاق نمیداد یکسال خودم رفتم دادگاه و طلاقم رو غیابی گرفتم هنوزم خبر نداره که من طلاق گرفتم مهریه ام هم سرجاشه میتونم هر وقت خواستم برم دنبالش برای مهریه . امیدوارم برای شما هم هرچی خیر و صلاح هست اتفاق بیفته ولی از حق و حقوقت نگذر عزیزم .
-
من شرایط شما رو داشتم مهریه ات رو نبخش من که گرفتم حق گرفتنیه
-
لحظه ها را میگذراندیم تا به خوشبختی برسیم
غافل از اینکه خوشبختی در ان لحظه ها بود که گذراندیم
سلام
خوبید ؟؟؟؟
نمیدونم چرا در این مسیر قرار گرفتی .... چه عواملی باعث شده تا خودت و خانوادت به چنین نتیجه ای برسید .....
راستش من از دور باهات آشنام ولی اخیرا پستهاتونو نخوندم درست ...... الانم که اینجام نیت ندارم به مشکلاتت دامن بزنم و بازشون کنم ........
بدون نگاه به آنچه گذشته مطلبی برات میگم ...... از سر تجربه
میدونی .... تا قبل از جدایی و جاری شدن صیقه طلاق سعی کن به تمام سولات درونت و ذهنت پاسخ منطقی بدی و علت و دلایل خوبی برای خودت . وجدانت و خانوادت و همسر آیندت و خدای خودت داشته باشی .... این مهمه ....
دوووو صیقه طلاق میگن سنگینه راست میگن ...... دقت کن سنگینیش رو دوش تو نیفته .......هرچند هر یک از طرفین به سهم خود در شکستن عرش خدا سهیم خواهند بود و ضربه اش را خواهند خورد ... بی شک و تردید
اما حق حقوق ...... مهریه حقه شکی درش نیست .... پدررتم حق نداره تو رو از گرفتن اون منع کنه ........ اماااااااا
تمام مسایل بذار کنار هم .... سهم خودتو بسنج ..... هر چه مقصری به همسرت دو برابرشو ببخش ..... هر چه که موند با افتخار بگیر ..... به حساب تاوان شناسنامت و مطعلقه شدنت ....
استرس .... ناراحتی خودت و خانوادت و دوره طولانی مطالبه مهریه .... جز آسیب بیشتر برات ثمری نداره
از جهاتی به دلیل باور کردن موضوع طلاق در قلب و روح و جسمت خوبه و آماده خواهی شد ولی در کل مضرر خواهد بود ...
و از زندگی و رسیدن دوباره به خوشبختی عقب خواهی افتاد
در ضمن کلی عرض میکنم .... آدمیکه زاتش بد باشه تربیت نمیشه .... و ادب کردنش آسیب به خودت خواهد بود ......
قدم هاتو محکم بردار .....ولی توافق کن ......... متاسفم .....
خوشبختی در دستان خودمان است .... مهم اینکه چطور هدایتش کنیم تا زود تر بهش برسیم ...
-
سلام
ممنون از راهنماییتون
شما درست میگید منم به خاطر ترس از عذاب وجدان و اینکه نکنه در اینده پشیمون بشم تا الان سعی کردم زندگیمو حفظ کنم
اما خب مثل اینکه فایده ای نداشت
واقعیتش اینه که بیشتر مشکل ما بر میگرده به اینکه همسرم خیلی زیادکینه ای هستش و اگه کسی بهش بگه بالا چشمت ابرو اِ خیلی به دل میگیره و تا مدتها فراموش نمیکنه و یکی از دلایل انتخاب شغلش هم این بوده که عادت نداره کسی بهش دستور بده و با کسایی که براش کار میکنن با اینکه ازش،بزرگترن طوری رفتار میکنه که ............
منم فکر میکنم با این خصلتش و همینطور گذشت نداشتن و کینه ای بودن واقعا نمیتونم کنار بیام و همینطور سرد بودنش چون اگه با هم بحثی داشتیم و من زنگ نمیزدم ایشون هم حاضر نبود زنگ بزنه حتی اگه خودش مقصر بود و منم بارها بهش گفتم اگه از دست هم ناراحت شدیم هم دیگه رو تنها نذاریم حداقل اما کو گوش شنوا
منظورم از اینکه نوشتم«لحظه ها را گذراندیم تا به ...........»
این بود که ما در مورد آینده مون خیلی برنامه داشتیم و همسرم میگفت تو ساخت خونه انتخاب همه چیز با تو اما وقتی پدرش گفت برات خونه نمیخرم و نمیدونم دیگه بهش چی گفته بودن کلی از این رو به اون رو شد و تقریبا میشه گفت فهمیدم خانواده اش اونطوری که باید باشه رفتارشون نیست
شاید بگید حتما توانایی خرید خونه رو نداشتن اما تقریبا چند ماه بعدش یه کارگاه خریدن و من واقعا نمیدونستم چرا این کارو کردن
-
سلام
از چند خطی که راجع به مشکلاتتون با همسرتون گفتید که خیلی موضوع حادی برداشت نمیشد. اگر در مشکلات همینها هست که پیشنهادم اینه بیشتر تامل کنید. در نهایت خودتون تصمیم گیرنده هستید.