-
از نامزدم خسته شدم !!!
سلام
من يك دختر ٢٣ ساله هستم كه حدود ٦ ماهه عقد كرديم همسرم از نظر ظاهري لاغر هستش و اين برام زجر اوره و ابراز احساسات و بلد نيست و اصلا انجام نميده حتي تو رابطه جنسي محدودي هم كه با هم داريم دچار مشكل ميشه و دنبال اين نيست كه از زندگي لذت ببره و يكسره فكرش مشغوله كارشه بعد از ماه اول ازدواج تا الان همش شك و ترديد دارم و گاهي وقتها واقعا دوست ندارم همسرم و ببينم
و دوست دارم برگردم عقب و اين انتخابو نكنم
همه ميگن دوران نامزدي خيلي شيرينه ولي براي من اين شيريني و نداشته
الان مدتي هست كه فقط دنبال حاشيه هاي ازدواج هستم مثل اينكه جهيزيه چطور باشه يا كي روز عيد و تولد و برنامه ريزي واسه اين چيزا كه با اونا سرمو گرم كنم و دارم از اصل زندگيم و همسرم دور ميشم
احساس ميكنم انتخابم اشتباه بوده و اين باعث ميشه يكسره با خاستگاراي ديگه مقايسش كنم كه حدود ١٠٠ يا ٢٠٠ نفر بودن
-
خب مگه اولش ظاهر ایشونو ندیدی و درباره انتظاراتتون با هم صحبت نکردین؟؟؟؟؟؟؟ اصلا چرا بین 200 نفر انتخابش کردی؟؟
-
عزیزکم یکی یدونه ازون صفرای اضافه رو که میدونم اشتباهی گذاشتی و عمدی نبوده رو بردار،ان شا اله دوستان تشریف میارن برای همفکری با شما
موفق باشی
-
دوست عزیز تبریک میگم اول
دوست خوبم همسر شما چند سالشونه؟
ببین منم یکساله عقد کردم
شوهرم پسر چشم و گوش بسته ای بود
راستش بعضی چیزا رو نمیدونست حتی بعد عقد به من میگفت :شما!!!!!!!!
اصلا رومون نمیشد دست هم رو بگیریم
مثلا من دوست داشتم همش به هم اس ام اس بدیم اما اون زیاد اس نمیداد و من خیلی ناراحت میشدم
همسر منم خیلی لاغره و همش فکر میکردم با هم بریم بیرون همه بهش نگاه میکنن و یا شایدم آشنایی ما رو ببینه تو دلش بهم بخنده با انتخابم
میخوام بگم دقیقا منم مشکل شما رو داشتم اما خوشبختانه همسر من بسیار انعطاف پذیره
راستش ما وقتی با هم بودیم رومون نمیشد هیچکاری کنیم ، حتی بوسه عاشقانه رومون نمیشد(ببخشید رک میگم) تا اینکه بالاخره من خودم دست به کار شدم
با اینکه شاید درست نبود من بعضی کار هارو انجام بدم اما من اننجام دادم تا اونم یاد بگیره
اون هیچی بلد نبود،اطلاعاتش زیاد بود راجعبه مسایل زناشویی اما بلد نبود به کار بگیره من خودم کم کم انجام دادم و اونم فهمید که باید انجام بده و ازش خواستم خجالت نکشه و خودش کارایی رو که دوست داره انجام بده یا اینکه خودم هدایتش کردم به سمت کارایی که دوست داره تا به مرور خجالتش ریخت
شما مطالعه کن راجعبه عشق ورزی و این جیزا ووقتی با هم هستید خودت اون کار هارو انجام بده و یا کارهایی رو که فکر میکنی اون دوست داره انجام بده و انجام نمیده رو خودت انجام بده
شوهر شما بلد نیست نه اینکه نخواد
خودت روش کار کن و بهش یاد بده اما نه خیلی به طور مستقیم
خودت حرف عاشقانه بزن
یا مثلا بگو گلم این حرفا رو میزنی خوشم میاد و دوست دارم یا وقتی با همیم این کار رو بکنی بیشتر لذت میبرم
راجعبه هیکل شوهرت هم نگران نباش برات عادی میشه
منم اینجا مشکلم رو مطرح کردم و دوستان کمکم کردن و بزرگترین کمک اینه که خصوصیات مثبت همسرت رو بیشتر برای خودت بزرگ کنی
همیشه همه ی دوستام و آشناها منتظر بودن شوهر منو ببینن فکر میکردن من با یه پسر خوشگل و خوشتیپ و خوش هیکل و عالی ازدواج میکنم یا شوهرم از این پسر های سوسوله اما وقتی عکس شوهرم رو دیدن یکم تعجب کردن چون شوهرم قیافش خوبه و هیکلش لاغر و تیپش معمولی و پسر مثبتی هست از قیافش میباره اما خداروشکر اخلاق خوبی داره
من با کمک دوستان تونستم اخلاق شوهرم رو برای خودم بزرگتر از هرچیزی کنم تا چیز های دیگه رو که روشون حساسم کمرنگ تر بشه و کمتر شوهرم رو با دیگرام مقایسه کنم
پس شما هم صبر داشته باش
هیچی به اندازه این فکر کردن زیادت اذیتت نمیکنه،هر چی بیشتر فکر کنی بیشتر عذاب میکشی
پس اول باید خودت بخوای که شوهرت رودوست داشته باشی و به انتخابت افتخار کنی بعد دیگران
راستش من تجربم خیلی کمه شایدم حرف هام به دردت نخوره اما دوست داشتم این احساسات رو که خودمم داشتم و بعد از مدت ها تونستم کمی بهش غلبه کنم در اختیارت بذارم
انشالله خوشبخت بشی
-
چرا برای رسیدن به وزن ایده آل به یه دکتر مراجعه نمیکنین؟؟؟؟
حتما برین.نتیجه خوبی میگیرین.دکتر کرمانی