میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟

سلام خسته نباشید
تازه انجمن و دیدم خیلی بی رنگ و لعاب ه یاد خونه های فرسوده اطراف شهر میافتم،اگر مدیر محترم و دیدید بگید برن به سمت ipb یا xenfor ، انجمن ویبولتین خیلی قدیمیه و قالب بدی هم داره انجمن
بگذریم سوال من
پسر 24 ساله ام از سن 18 سالگی امادگی ازدواج دارم اما به خانواده نگفتم تا 1 سال و نیم پیش که خودشون پیشنهاد دادن و من قبول کردم نهایتا 3 ماه قبل با یک دلهره عجیب رفتم خاستگاری یه بنده خدایی که نمیدونم به خاطر ترسم قبولشون نکردم یا به دلم نبود
خلاصه الان هم هر وقت حرفش میشه فلانی چطوره یه جوری در میرم از زیرش
چه میشه کرد؟
پ.ن:کسی زیر سر ندارم
پ.ن:رابطه با کسی ندارم
پ.ن: آدم گوشه گیر نیستم
پ.ن:آرمان گرایی نگید نترس برو سمتش اولش همه همین حس و دارن و غیره یه چیز دیگه بگید
انشالله پستم حذف نشه
متشکر

سلام خوش اومدین:72:

من حس می کنم ترستون به خاطر اینه که دید مناسبی به معیارهاتونو شرایط خواستگاری و اشنایی و..ندارین.چون منم تا دوسال پیش هروقت حرفش می شد یک ترس عجیبی می گرفتم

تا اینکه تصمیم گرفتم کلی تحقیق کنم و اطلاعاتمو بالا ببرم بعدش اون حسه هم کم کم رفع شد..

یک دلیل دیگه هم می تونه از این حاکی باشه که شاید ترستون از مشکلات مال و..هست.شما از نظر اقتصادی از خونوادتون مستقلین؟؟منبع درامدی دارین؟؟

سلام
لطفا به این سوالات هم پاسخ بدین

1.شما نیاز عاطفی دارید؟ نیار جنسی چه طور؟
2.به جنس زن نگاه مثبت دارید یا منفی؟ یا خنثی.

3.اگر بخواهید بگید همسر آیندتون چگونه باشد چه معیارهایی برایش دارید.
4.خاطره بدی از ازدواج کسی ندارید؟

پدر و مادرتون ازدواجشون چگونه بوده از نظر شما؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط SOGAND.

سلام خوش اومدین:72:سلام متشکر

من حس می کنم ترستون به خاطر اینه که دید مناسبی به معیارهاتونو شرایط خواستگاری و اشنایی و..ندارین.چون منم تا دوسال پیش هروقت حرفش می شد یک ترس عجیبی می گرفتم-نه اتفاقا یه بار خواستگاری رفتم معیار دارم،اصلا معیار هایی که خانواده بخوان دنبال یک نفر باشن و خودم گفتم

تا اینکه تصمیم گرفتم کلی تحقیق کنم و اطلاعاتمو بالا ببرم بعدش اون حسه هم کم کم رفع شد..

یک دلیل دیگه هم می تونه از این حاکی باشه که شاید ترستون از مشکلات مال و..هست.شما از نظر اقتصادی از خونوادتون مستقلین؟؟منبع درامدی دارین؟؟نیمه مستقلم نه کامل،اما مشکلی هم ندارم

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مصباح الهدی

سلام
لطفا به این سوالات هم پاسخ بدین

1.شما نیاز عاطفی دارید؟ زیاد نیار جنسی چه طور؟شدید
2.به جنس زن نگاه مثبت دارید یا منفی؟ یا خنثی. متوجه نمیشم، زن هم مثل مرد یک آدم هستش ، میتونه مادر بشه،میتونه کانوون محبت خانواده بشه

3.اگر بخواهید بگید همسر آیندتون چگونه باشد چه معیارهایی برایش دارید.به صورت کلی در درجه اول باور ها و اعتقادات، و درجه دوم خانواده و آداب
4.خاطره بدی از ازدواج کسی ندارید؟نخیر

پدر و مادرتون ازدواجشون چگونه بوده از نظر شما؟خوبن با هم ،اما پدرم به دلیل ضعف اعصاب گاهی اعصاب همه رو بهم مبریزه

---

با قرمز جواب دادم
میدونید ترس من بیشتر از مخفی بودن آینده و عدم شناخت زن هاست،دید زن با مرد متفاوته میترسم یکی در خواستگاری ایده آل من باشه اما در زندگی کاملا معکوس من
دلیل بعدی اینه که تا وقتی مجردی چشمت به کسی افتاد خالا خوشتم آمد یه حس پشیمونی داری من میترسم بعد ازدواج همین مشکل برام پیش بیاد و این منو خیلی داغون میکنه

سلام
قسمت اخر صحبتاتون برمیگرده به اینکه تا چه حدی مسئولیت پذیر هستید به نظر من شما ازاد هستید که همه جوره کسی رو که قرار باهاش ازدواج کنید رو قبل از عقد زیر نظر بگیرید چه از نظر ظاهر چه از لحاظ اخلاق ،رفتار
ی اعتقادات اون شخص
اما بعد از عقد شما فقط باید تمام تلاشتون برای خوشبخت شدن شخصی که وارد زندگیتون شده بکنید و نگاهتون و افکار تون رو مراقبش باشید
امیدوارم تونست باشم منظورمو برسونم
تایپ با گوشی واقعا افتضاحه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط dooo

سلام
قسمت اخر صحبتاتون برمیگرده به اینکه تا چه حدی مسئولیت پذیر هستید به نظر من شما ازاد هستید که همه جوره کسی رو که قرار باهاش ازدواج کنید رو قبل از عقد زیر نظر بگیرید چه از نظر ظاهر چه از لحاظ اخلاق ،رفتار
ی اعتقادات اون شخص
اما بعد از عقد شما فقط باید تمام تلاشتون برای خوشبخت شدن شخصی که وارد زندگیتون شده بکنید و نگاهتون و افکار تون رو مراقبش باشید
امیدوارم تونست باشم منظورمو برسونم
تایپ با گوشی واقعا افتضاحه

---

فک کنم شما منظور منو نگرفتید
ببینید نمدونم چجوری بگم سخته
نمیدونم مردی این پست و میخونه یا نه اخه مردا میفهمن، بعضی از خانوم ها رو که میبینی دلت قنج میره بعضی ها رو که میبینی داغون میشی اصلا
فکر نکنم این به ضعیف بودن فرد برگرده-حس توضیح این قسمت و ندارم
به صورت کلی نمیخوام وقتی زن گرفتم با هم تا پارک رفتیم به خاطر دیدن این خانوما 10 بار خودمو لعنت کنم چرا آمدم
البته این یک جزء از سوالات منه سوال اصلی اون بالا هنوز بی جوابه

"دلیل بعدی اینه که تا وقتی مجردی چشمت به کسی افتاد خالا خوشتم آمد یه حس پشیمونی داری من میترسم بعد ازدواج همین مشکل برام پیش بیاد"

"به صورت کلی نمیخوام وقتی زن گرفتم با هم تا پارک رفتیم به خاطر دیدن این خانوما 10 بار خودمو لعنت کنم چرا آمدم "

آدم

عزیز
من احساس میکنم ترس شما برای ازدواج بخاطر عدم شناخت از خودته
اینکه هنوز نمیدونی دقیقا دنبال چی هستی
نمیدونی از ازدواج واقعا چی میخوای
با خودت تکلیفت معلوم نیست و این باعث میشه نتونی تصمیم بگیری و تمرکز کنی

و البته از همه مهمتر
چیزی که اکثر آقایون در عصر جدید باهاش درگیرند و مانع میشه بتونن روی یک نفر تمرکز کنند و تصمیم برای ازدواج باهاش بگیرند:

تنوع طلبی و ترس از اینکه مبادا اگه این دختر رو انتخاب کنیم فردا کیس بهتری (حالا از هر نظر میتونه باشه ها-مالی-ظاهری-تحصیلی-اخلاقی-خانوادگی و غیره) توی زندگیمون باهاش مواجه بشیم و این باعث بشه به قول شما خودمون رو لعنت کنیم که چرا اینیکی رو زودتر ندیدم و یا چرا صبرنکردم یکم بیشتر تا گزینه های بهتری ببینم...

روشن و واضح گفتم تا شبیه ای ایجاد نشه پسر خوب

از 18سالگی آمادگی ازدواج رو داری ولی نه در دنیای واقعی
چون وقتی قراره قضیه جدی بشه اون ترساییکه بهش اشاره کردم یهو میان سراغت بعلاوه ترس از مسولیت بزرگ زندگی متاهلی و زن و بچه و غیره، و این باعث میشه یهو پاپس میکشی و میری توی فکر و پات نمیکشه بری خواستگاری.

باید مطالعت رو درباره ازدواج و زندگی متاهلی بیشتر کنی و برای خودت بنویسی که از ازدواج چی میخوای و با ازدواج دوست داری به چه چیزایی برسی.

مسئله مهمتر اینه که
همه تمام اونچیزی که ما انتظار داریم و ایده آلمون هست رو ندارند عزیز جان

یه کاغذ بردار و توش بنیس که چه چیزایی برات در اولویت هستند
حتی اگر ظاهر برات دراولویته بدون رودربایسی با خودت بنویس

یک توصیه هم برای شما
همیشه مادر پدر خواهر برادر دوستان و فامیل و آشنا و غیره دوروبر آدم نیستند و هرکسی میره دنبال زندگی و آینده خودش و تنهایی چیز خوبی نیست.

یاحق

خواهشا اگه میبینی تمیتونی درست انتخاب کنی ....اگه میترسی پشیمون بشی .....اگه نمیدونی چی از ازدواج میخوای .....
اگه نمیتونی مسئولیت پذیر باشی .

خواهشا فعلا بیخیال شو ....نرو ی دخترو بیچاره کنی ....

سلام
من فکر می کنم نظر نادیای عزیز کامل بود.
همین طور فکر می کنم احتمال می دهید یا می ترسید بعد از ازدواج از طریق خانومتون کاملا نیازهاتون براورده نشه و فکر می کنید بعدا همان طور که الان خانمهای مختلفی می تونن شما را جذب کنند بعد از ازدواج هم این امر هست و خانمهای خوشگل تر که ببینید از ازدواجتون سرد بشید.
چرا که ممکنه خانم شما به پای آنها نرسه.
این مشکلیه که بدحجابی در جامعه ما به وجود میاره و مسبب خیلی از فسادهای اخلاقی هست.مثل خیانت حالا چه علنی و چه فکری.
اما نمی تونیم جامعه را عوض کنیم ولی میشه شما خودتون حجاب چشمتان را زیاد کنید.
سعی کنید کنترل نگاهتان را بیشتر کنید. یعنی یاد بگیرید که بی تفاوت از کنار این خانمها بگذرید.
و همچینین سعی کنید به بخشهای مهمتر ازدواج توجهتون را جلب کنید. اینکه چقدر حیا برای یه دختر زیباست. چقدر خوبه همسرتون مهربان باشد... بهتون محبت کند ووو
وقتی زیبایی های سیرت براتون واقعا مهم شد و به ارزش هایش پی بردین این خودش باعث می شه پیوند شما و همسرتون هم محکم تر باشه و زیبایی های دنیایی درمقابل این همه زیبایی عمیق رنگ ببازند.
حتما به به دل نشستن دختر خانم در خواستگاری توجه کنید.حتما به دلتان بنشیند.
با علاقه وارد زندگی مشترک بشید.وقتی کسی را دوست داشته باشید دیگران براتون کمرنگ می شن.
این ها نظر شخصی من بود.البته اگر مساله شما را درست متوجه شده باشم.
موفق باشید