جدایی از همسرم بخاطر مسائل قبل از ازدواج

با سلام.
من 30 سالمه.ارشد دارم و همسرم لیسانس. 4 ساله ازدواج کردم. قبل از ازدواج 2 ماه با همسرم دوست بودم. با وجود مخالفت خانواده ام به دلیل مطلقه بودن همسرم باهاش ازدواج کردم. همسرم قبل ازدواج خیلی اذیتم کرد. مهمترین ضربه ای که بهم زد تست سلامت پرده بود. من بعد این کارش بهش نه گفتم. اما بعد اصرار زیادش و آوردن دلایل زیاد موافتم رو گرفت.
الان هر بار که به اون موضوع فکر می کنم احساساتم جریحه دار میشه. خونواده اش هم بهم توهین می کنن. هیچ وقت کاری نمیکنه که اعتماد به نفسم بالا بره و شخصیتم حفظ بشه. در عین حال دوستش دارم ولی ادامه زندگی باهاش برام مشکل شده. تو دو راهی موندم.

خب تست سلامت پرده رو خیلی از خونواده ها میخوان یعنی رواج اینکه میخوان بیشتر از اینه که نخوان اگرچه خیلی مسخرس و توهین به شخصیت زنه ولی رسمه دیگه ولی نباید

شما به چشم ضربه بهش نگاه کنید هرچی بوده گذشته خیلی هم موضوع مهمی نیست

ولی جالب اینه که ایشون خودشون مطلقه بودن اما این موضوع براشون مهم بوده در هر صورت گذشته گذشته

در مورد اینکه خونوادش بهتون بی احترامی میکنن دو مورد مد نظرتون باشه اینکه اگر میدونی میتونی با سیاست همسرتو همراه خودت کنی که اگر حرف نامربوطی زدن ازت دفاع

کنه خب خیلی خوبه اما اگر دیدی نمیتونی خودت از خودت دفاع کن و. نذار بهت بی احترامی کنن حرف نامربوط زدن جواب بده خیلی وقتها هم از کنار حرفاشون بی تفاوت رد شو

باور کن بی محلی گاهی از صدتا جواب دندان شکن بهتر جواب میده خودتون باید شخصیت خودتونو حفظ کنید حق دادنی نیست گرفتنیه

نود درصد مردا معمولا خودشونو مقابل خونوادشون قرار نمیدن بخاطرهمسرشون

اگرچه من معتقدم اونجوریام نیست و زن اگه بخواد تا حدی میتونه مردو همراه خودش کنه

من همسرم تو زندگیش پاشو جلو پدر مادرو خواهر بزرگش دراز نکرده بود چه برسه به اینکه بخواد بخاطر من در برابرشون وایسه

اما گذر زمان خیلی چیزها رو تغییر داد و تفکرشو راجع به خیلی چیزا عوض کرد الان خیلی بهتر شده ولی کلا اکثر مردا اینطورین

و واقعا نمیفهمن که زنشون الویت اولشونه و باید حامی و پشتیبان زنشون باشن و نمیدونن وقتی اینکارو نمیکنن چقدر حس زنشونو نسبت به خودشون از بین میبرن واقعا هم نمیدونن

اگر میتونی با ارامش باهاشون حرف بزن و توقعاتتو بگو ازش نخواه به خونوادش بی احترامی کلامی بکنه اماازش بخواه ازت دفاع کنه و مدام بگو قصدم بی احترامی کردنت به اونا

نیست فقط طوری رفتار کن که به خودشون اجازه ندن بهم بی احترامی کنن

همسر من همش میگفت مثلا چکار میتونم بکنم اونا اگه شعور داشتن بی احترامی نمیکردن منم نمیتونم برگردم به خواهرم یا پدرم توهین کنم

من از چیزای ساده شروع کردم مثلا گفتم وقتی کسی بی احترامی میکنه تواخم کنو یه مدت به اون شخص محل نذار

باور کن همین کار همسرم دهن خواهرشو بست همین یه کار کوچیک ومهمتر ترس همسرمم ازین حرفم که میگفتم ازم دفاع کن هم شکست اون فکر میکرد من میگم پاشو بزن تو دهن خواهرت

کم کم یاد گرفت چطور میتونه ازم دفاع کنه ولی بی احترامی انچنانی هم نکنه

الان خواهر برادرش اگه حرف مفت بزنن شصت درصد موارد حسابی جوابشونومیده وگاهی هم فقط اخم میکنه و بهشون محل نمیذاره

شما هم با صبر و سیاست میتونی اگر بخوای

ادم با هر اتفاقی نمیاد زندگیشو خراب کنه باید تلاش کردو زندگی روساخت

یه مثال مرتبط با رشتم برات بزنم

وقتی یه دندون پوسیده میشه اول ترمیمش میکنیم نشد عصب کشی میکنیم بازنشد درمان مجدد و ترمیم های وسیعتر بازم نشد روکش بازم نشد هزارجور درمان دیگه ووقتی تمام راهها

رو رفتیم دیدیم نشد اونوقت میکشیمش از دستش راحت میشیم میریم ایمپلنت میذاریم جاش

زندگی هم همینه باید سوراخ هاشو پیدا کرد و پر کرد باید تلاش کرد بایدهزار جور راهو پیدا کنی و امتحان کنی واگر نشد اونوقت میتونی عوضش کنی یا تمومش کنی
ادم سر هرچیزی که نمیره جدا شه

بخدا من حدودا سه سالو نیم ازدواج کردم زندگیم کلکسیونی از مشکلات روداشته باور کن من شصت درصد تاپیک هایی که کاربرا اینجا میزنن رو تو زندگیم تجربه کردم اما مدام در

حال تلاش بودم و سعی کردم زندگیمو بسازم

شماهم به جای فکر کردن به جدایی سعی کن مشکلاتتو بشناسی و به فکر حلش باشی

دونه دونه مشکلاتتونو بنویسید وراهنمایی بگیرین

منم در برابر خونواده ی همسرم گاهی واقعا مستاصل میشم و نمید.ونم دیگه باید چکار کنم وقتی همه ی راههارو رفتم دیدم جواب نمیگیرم حالا زدم به بی خیالی و کم کردن ارتباط

بدون این مسئله مشکل خیلیاست و هرکی به روش خودش باهاش کنار میاد شما هم یه راهی پیدا کن

امیدوارم موفق باشی

خانم مهندس عزیز

الان چه مشکل یا مشکلاتی با همسرتون دارید؟

خانواده همسرتون چرا به شما توهین می کنن؟ چطوری توهین می کنن؟با مثال بگید. عکس العمل شما چیه؟ آیا با ازدواج شما موافق بودن؟