-
کمکم کنید
سلام
من 34 سالمه و 5 ساله که ازدواج کردم
همسرم 32 ساله و هر دو شاغل و تحصیلکرده هستیم و هنوز بچه نداریم
همسرم بهانه گیره ،از هر کاری که فکر شو بکنید بهانیه میگیره.فقط سال اول خوب بود
همیشه به فکر عکس العمل دیگران نسبت به خودش و من هست،واسش انکه دیگران دربارمون چی فکر میکنن خیلی مهمه.
وسواس شدید داره و حاضر به قبول وسواسش نیست . تو این سن مرتب به خاطر درد کمر و دستش باید دکتر بره .
من ساعت 5 بعد از ظهر از کار برمیگردم و لی همسرم ساعت 2 و تو این زمان می خابه و به همین خاطر دیگه شب نمی تونه بخابه و انتظار داره که منم بیدار بمونم
همیشه انتظار داره که بابت هر کاری که به نظر خودش اشتباه بوده ازش معذرت خواهی کنم
معمولا در ماه 2 بار شدید به خاطر مسائل مسخره باهام دعوا میکنه، و هیچوقت شروع کننده من نبودم
آخریش دیروز بود که ساعت 3 شب منو بیدار کرده و ازم خواسته واسه همکارش کاری رو انجام بدم و وقتی بهش گفتم که چرا مسئولیت کارهای شخصی دیگران رو قبول میکنی شروع به داد و فریاد کرد
نمی دونم چیکار کنم ،حسابی مستاصل شدم ،تا الان باهاش مدارا کردم ولی دارم کم میارم
نمیدونم چطور راضیش کنم
کمکم کنید
-
سلام.
اقا احسان از طریق «مثلث خطر» زیر پُستت به مدیر گزارش بده که عنوان پُستت رو درست کنن. باید عنوان بهتری رو برای تاپیکت انتخاب کنی، عنوانی که اصل مشکلت رو بیان کنه. چون هم بقیه بهتر متوجه مشکلتون میشن و هم تاپیکتون قفل نمیشه. فعلاً این کار رو انجام بدید تا بقیه بیان راهنمائیتون کنن.
یکی از چیزهایی که تو همدردی به مراجعین پیشنهاد میشه اینه که منفعل نباشن. این کار اولین قدمه (تغییر عنوان).
-
سلام اقا احسان، به همدردی خوش امدین و امیدوارم با مشاوره و مشورت و تلاش اتون به عنوان مرد خوب خانواده ، زندگیتون مثل سال اول شیرین و خوب بشه، در مورد وسواس شدیدی که اشاره کردین خودش هم قبول نداره ، خواستم بگم لطفا اول این موضوع رو به کمک دکتر متخصص حتما پیگیری و درمان کنید، چون بقیه رفتارهاش و حساسیت هاش هم ممکنه به همین وسواس اش برگرده... دقیقا خصوصیاتی که نوشتین در مورد خانم پسر خاله من هم صادق بود و من کاملا میفهمم چی میگین، خداروشکر پسر خاله من که خودش استاد دانشگاه هم هست با کلی تلاش و صحبت خانمش رو که اصلا راضی نمیشد و قبول نداشت که بیماره، راضی به دکتر رفتن کرد، دکتر هم براش دارو نوشت و هم جلسات مشاوره گذاشت و هم بهش کتابی در مورد افکار وسواس گونه داد تا خودش اگاه بشه و به کمک دکتر و شوهرش بتونه ریشه ای با این بیماری مبارزه کنه... الان خداروشکر خیلی اوضاع اشون خوب شده و تازگی ها هم بچه دار شدن...
-
متشکرم از راهنمائی شما
کمی امیدوارم کردید
همیشه وقتی که با هم خوبیم ازم معذرت خواهی میکنه ولی وقتی عصبانی ميشه....
یک بار دو سال پیش رفتیم مشاور ولی بعد از چند جلسه ديگه نرفت
يه بارم خواهر بزرگش بردش روانپزشک، که بهش گفت وسواس شدید داره و باید دارو مصرف کنه،اما قبول نکرد که وسواس داره
باور میکنید ما تفریح نداریم،تمام وقتی که خونه هستیم در حال کار هستیم، یک روز درميون تمام ملحفه ها ذو میشوره، آخر هفته هم پتو
از اونجايي که این همه کار هم آدمو فرسوده میکنه و هم خسته ديگه توانی واسه کارایی ديگه نميمونه
کمکم کنید،بهم بگيدچکار کنم؟
-
با سلام
عنوان مناسب را که ارسال داشتید و جایگزین شد تاپیک باز می شود