نمایش نسخه قابل چاپ
سلام .من حدودا یک ماهه با دختر عمم نامزد کردم و قراره یکماهه دیگه عقد کنیم .ولی الان نامزدم بهم میگه من هیچ احساسی نسبت بهت ندارم و هم اون هم من از این قضیه وحشت داریم .وحشت من بیشتر هم هست چون محل کارم تهرانه و ازش دورم .نامزدم میگه وقتی پیشمی احساس نمیکنم که انتخاب اشتباه کردم ولی به محض اینکه ازم دور میشی این حس بیشتر میشه .من بهش میگم عقد کنیم بهتر میشه ولی بازم خودم استرس زیادی دارم .لطفا کمکم کنید.
حق دارید استرس و وحشت داشته باشید
تا وقتی این موضوع حل نشده عقد نکنید
نمیگم کشته مردتون باشه بعد عید کنید ولی باید حداقل یه نیمچه احساسی داشته باشه
به امید عشق بعد ازدواج و اینجور چیزا که به خورد مردم میدن وای نسی که حداقل به احتمال 50 درصد دو نفرو بدبخت میکنی اول خودت بعد اون
راستی سن و سال رو بگید و اینکه قراره بعد ازدواج هم از هم دور باشید؟
همینطوری یهویی نامزد کردید یا دوست دختر دوست پسر بودید؟
- - - Updated - - -
حق دارید استرس و وحشت داشته باشید
تا وقتی این موضوع حل نشده عقد نکنید
نمیگم کشته مردتون باشه بعد عقد کنید ولی باید حداقل یه نیمچه احساسی داشته باشه
به امید عشق بعد ازدواج و اینجور چیزا که به خورد مردم میدن وای نسی که حداقل به احتمال 50 درصد دو نفرو بدبخت میکنی اول خودت بعد اون
راستی سن و سال رو بگید و اینکه قراره بعد ازدواج هم از هم دور باشید؟
همینطوری یهویی نامزد کردید یا دوست دختر دوست پسر بودید؟
من ۲۴سالمه.خانم هم ۲۴سالشه.نه بعد از ازدواج میریم پیش هم .یه آشنایی قبلی داشتیم ولی دوست دختر و دوست پسر نبودیم.
اکبر جون یعنی الان هنوز مصممی به ازدواج؟
خب باید تکلیف احساسش معلوم شه یا نه؟
سلام ميكنم در ابتدا به شما و اينكه خوب اول اين سوال پيش مياد كه شما تا حالا ازش پرسيدين چرا بهتون اظهار بي احساسي ميكنه شايد دليلي داشته باشه كه با قدري تلاش و تامل دو طرف بشه موضوع رو حل كرد اصولا دوران نامزدي براي همين جور مسايله شايد از چيزي در ظاهر شما ناراحته كه روش نميشه مستقيم بهتون بگه و دوم اينكه من كارشناس و مشاور نيستم اما به نظرم دو ماه زمان نامزدي براي شما كه متول ٧١ هستيد يك مقدار زوده عجله نكنيد توي همين انجمن تاپيك هايي هست كه زن و مرد از اولش هيچ حسي بهم نداشتن و با گذشت زمان فقط موضوع پيچيده تر شده مخصوصا اين كه شما فاميل هم هستين
نمیدونم مجبورم ازدواج کنم تو این شرایط باید برم جلو
خب شما که به نظر بقیه اهمیت نمیدی و طبق گفته خودت (مجبوری که ازدواج کنی) و این کار رو هم خواهی کرد دیگه چرا تاپیک زدی!
سلام
آقای اکبر نامزد شما عاشق شماست ولی تا حالا عشق و تجربه نکرده وهمین باعث میشه وقتی پیشش نیستی دچار سردرگمی بشه حتی ممکنه بعضی وقتا احساس تنفر از شما داشته باشه این خاصیته عشقه منم بارها راجب همسرم این حسو داشتم چندماه نامزدیتونو عقب بنداز تا این مرحله رو پشت سر بذاره
دو راهی بزرگیه
تو دوستش داری ولی اون بهت بگه هیچ احساسی بهت ندارم .همه ی زندگیت باشه و اون بگه میترسم جلو بریم با هم و علاقه ایجاد نشه.
اکبر جان از من میشنوی تمومش کن
دقیقا عین پسر خالمی که کارش به طلاق کشید 1.5 سال بعد عقد چون زنش دوسش نداشت
بزار روراست باشیم
ایشون بخاطر نسبت فامیلی قطعا قبلا شما رو دیده و باید حداقل یه احساس مثبت بهتون میداشت تا ازدواج کنید و بعد علاقتون زیاد دترم بشه
اما متاسفانه این علاقه ایجاد نشده و بعیده ایجاد بشه
ضمن اینکه شما نباید فقط خودتو بینی والا گناه داره دختره
خودش میگه احساسی ندارم بهت یعنی "دوستت نداره"
چون با هم رفیقیم اینو میگم:چرا انقد بدبخت و ضعیفی که میگی مجبورم بگیرمش؟پردشو زدی؟دادگاه مجبورت کرده؟خب مسلما نه
اگه شما انقد اجازه بدی دیگران و بزرگترا برات تصمیم بگیرنو بزارنت تو عمل انجام شده شک نکن که نامزدت نه تنها روز به روز باهت غریبه تر میشه بلکه برهی همیشه متنفر خواهد شد
ضمن اینکه اکثرا توی ازدواجای فامیلی خانواده دختر فرزندشون رو توی عمل انجام شده قرار میدن و نتیجش اینه