نقل قول:
در خصوص دامادهايشان من يك بار با اين دختر خانم صحبت كردم و از او پرسيدم كه آيا از لحاظ اخلاقي به اين 2 نفر نمره مناسبي ميدهد يا خير و او نيز اين صحبت مرا مستقيما با پدرش مطرح كرد و پدرش خيلي عصباني شده بود طوريكه دختره به من زنگ زد و گفت كه همه چيز تمام شده است و 2 روزي قطع ارتباط كرديم.ترس من اين است كه اگر براي ادامه كار جلو بروم با توجه به مورد پيش آمده پدر ايشان ذهنيت منفي نسبت به پيدا خواهد كرد؟درخصوص پدر ومادرش هم بايد بگويم 40 سال است كه از اردبيل مهاجرت كرده وبه شهر ما آمده اند.
مورد ديگري كه مادرم مطرح ميكند اين است كه مادر دختر كه به سختي فارسي را متوجه ميشود در 2 جلسه خواستگاري ما حرف نزد اما وقتي به خانه ما آمدند بسيار حرف زدند.مادر من ميگه چرا اين رفتار را داشتند و در آينده تو ميخواهي زندگي كني.لازم به ذكره ما از لحاظ سطح زندگي از اونا بالاتريم.اين همون حرفي بود كه خواهرم بعد از اولين جلسه خواستگاري به من گفت:تو از اونا بالاتري.اين حرفا است كه نميذاره جلو برم .من حتي 10 ساعت با من حرف نزنه دختره كلافه ميشم.اين قضيه 4 ماه است كه طول كشيده و بارها دختره قطع ارتباط كرده.به من بگيد چي كار كنم؟
100% كه چه عرض كنم 1000% حق با مادر و خواهر شماست.اصلا همچين خانواده اي از بسياري جهات شما رو دچار مشكل ميكنند;همه پست هاي شما رو خوندم من هم مثل شما يه پسر تحصيل كردم خيلي رك بگم اگه ميخواي خودت رو با دستاي خودت دچار مشكل و بدبختي كني با همچين خونواده اي ازدواج كن
خوبه كه شما همچين رفتارهايي رو ديدين ولي باز هم ميخواين احساسي عمل كنين؟!!!!!:160:
نقل قول:
من خودم هم تو این موندم که آیا وابسته شدم بهش یا علاقه مندم.خودم میگم حداقل یه 7 روز قطع ارتباط کنم باهاش ببینم این وابستگی کاذبه یا واقعی.نظر شما چیه؟
اصلا اين خانواده 180 درجه با خانواده شما متفاوتند چرا ميخواين خودتون رو توي دردسر بندازين؟؟؟