خداحافظی با تالار

با سلام خدمت دوستان عزیز
آویژه عزیز در تاپیک خداحافظی از تالار همدردی متن بسیار زیبایی نوشتن که انگار حرف دل من بود

نقل قول:

---

سلام به همه دوستانم
هر روز که می گذرد دایره را اینجا تنگ تر می بینم و تیغ سانسورهای خالی از منطق را بیشتر بر گلوی پست هایم احساس می کنم. گویی که تنها و تنها یک جور فکر کردن، هست و لاغیر. یک جور حرف زدن، درست است و دیگر هیچ. این اجبار به تک صدایی بسیار خسته ام کرده ... فرسودگی و خمودگی این فضا بیشتر از افزودگی هایش برایم جلوه می کند ...

روزهای خوشی اینجا داشتم. دوستانی بهتر از آب روان یافتم. چیزهای زیادی یاد گرفتم. تجربه ای به اندازه 5 سال و به تعداد هزاران قصه ای که از شما شنیده ام ...

آن لحظات خوش را همواره در خاطرم نگه می دارم و لحظات نفرت انگیزش را فراموش می کنم.

عشق و شادی بر شما ببارد
آویژه

---

با آرزوی توفیق روز افزون برای دوست خوبمون ... میخوام اعلام کنم که بنده هم با تمام ارادتی که برای خیلی از دوستان اینجا قائلم اما بخاطر یک سری محدودیت ها و یک سری رفتارها میخوام برای همیشه از این تالار برم به 2 دلیل 1. آقای mr dani عزیز بیش از این از دست بنده ناراحت نباشن و بتونن در نبود من یک نفس راحت بکشند ... من دوست ندارم حضورم باعث آزار شخص دیگه ای بشه :47: حالا فرقی نمیکنه این آزار عمدی یا غیر عمد (عدم تفاهم فکری بین دونفر ) باشه
2. خیلی مشکلات تبعیض - تقلید - سانسور - عدم برابری حقوق و .... اینجا هست که اگه مطرحش کنم مطمئن هستم تاپیک نه تنها اطلاع رسانی نمیشه بلکه به سرعت حذف و یا قفل خواهد شد بنابراین از همه دوستانی که توی این مدت مثل خواهر یا برادر در کنار من بودن و کمک های شایان خودشون رو از بنده دریغ نکردند کمال تشکر را دارم و متاسفم برای افرادی که آزادی فکر ندارند و فقط دنباله رو تفکر دیگران هستند
انشالا هر جا هستید خوشبختی و سعادت همراه تون باشه:72:
خداحافظ:43:

خانم هم آوا.فک نمیکردم در این حد رفتار بچه گونه داشته باشین.
همه ما اگه اینجاییم برای اینه که با بحث و اظهار نظر و کمک به هم دیگه
بتونیم خودمون و اشتباهات خودمون رو بشناسیم و در زندگی برای بهتر زیستن
ازشون استفاده کنیم.می بینید که بعد از پاک شدن چند تا از پستام دیگه اینجا کمتر
چیزی مینویسم.
واقعا یه جمله انتقادی اینقدر شمارو برآشفته کرده؟به من بگید پاکش میکنم.
اگه دلیل رفتنتون اینه به شما میگم که دیگه همون دو تا پست رو هم نمیزارم.
من اصلن از نوشته شما ناراحت نشدم ولی انگار شما خیلی دوست داشتید مدیران
عزیز دوباره وارد عمل بشن.
هنوزم خندم میگیره که همجنس خودتون رو تا سر حد ابزاری برای زادو ولد پایین آوردید
ضمنا این سایت بدون من و شما هم کارشوادامه میده.
منم وقتی پستام حذف شد ناراحت شدم در حالیکه چیز خاصی هم توشون نبود ولی خوب
به هر حال یه ذره زور بالا سر ما لازمه.کلن نه اینجا بلکه همه جا.چون اگه زوره نباشه همه
چیو حق خودمون و همه جارو ملک شخصی میبینیم.

سلام

هم آوای عزیز
در جریان اون تاپیک و پستهای شما و آقای دنی هستم. همون موقع می خواستم توی اون تاپیک بنویسم حتی متنش را تایپ کردم اما ارسالش نکردم. احساس کردم در حق استارتر اجحاف می شه. کسی که بعد از 16 سال زندگی الان به بحران رسیده و کمک خواسته و شما براش از قانون حرف می زنید.

اینجا سایت مشاوره خانواده است، نه سایت حقوقی . این که زن در ازای مهریه به عنوان حق بدون چون و چرا وظیفه ای جز تامین جنسی مرد و زاد و ولد نداره، قانونیه.
اما آیا عرفیه؟
آیا واقعا تو جامعه ما نقش همسری و همراهی و مادری زن مهم تره یا نقش شریک جنسی بودنش؟
قانون برای نظم دادن به جامعه است، اما الزاما همیشه حق با کسی نیست که قانونی حق با اونه. قانون نمی تونه خیلی از حقوق انسانی را اثبات کنه یا بگیره. از اون گذشته به غیر از قانون توی جامعه ی ما شرع و عرف و اخلاق هم تعیین کننده است. هر چند که بخش زیادی از قانون از شرع گرفته شده، اما عرف و اخلاق چی؟

مردی مستاصل از شرایط زندگیش می آد درخواست کمک می کنه و شما بهش می گی زنت راست می گه وظیفه نداره خونه زندگیت را جمع کنه!!

زن توی فرهنگ ما مدیر خانواده است. نقشی مهم تر و بالاتر از شریک جنسی و زاد و ولد داره. اگر اون مرد شاکی هست، حق داره.
می شد مشاوره و کمک بهتری بهش داد
نه این که قانون را بکوبید توی صورتش

مردها کمتر سراغ مشاور و روانشناس می رن. همین که ایشون به خاطر زندگیش و بچه هاش دستش را برای کمک دراز کرده بود، انسانیش این بود که تاپیکش را منحرف نکنیم و محل بحث و جدل نکنیم تا به نتیجه برسه. ایشون اشاره کردند جایی زندگی می کنند تقریبا شبیه به روستا. فضایی کوچک با فرهنگی سنتی. کاش بهتر کمکش می کردیم. نه با هم بحث کنیم که وظیفه زن چیه.

اگر زن در قانون مهریه بگیره برای رابطه جنسی، مرد هم در همون قانون می تونه برای امور زندگیش کنیز بگیره و کنیزش بهش حلاله.
و می تونه زنهای دیگه ای هم بگیره تا بی نهایت ...

اصلا دوست ندارم وارد بحث دینی یا قانونیش بشم. فقط می گم کاش تا جایی که می شد مشاوره خانوادگی می دادیم، نه دینی یا قانونی.


هفته گذشته دومین فرزند کیت میدلتون به دنیا اومد.
اولین باری که این خانم و همسرش برای نشون دادن بچه در انظار عمومی بودن، خانمی که تازه زایمان کرده و شرایط جسمی مناسبی هم نداشت، بچه را خودش در بغل گرفته بود. با خودم گفتم شاید برای این هست که روی شکمش پوشیده باشه و توی عکسها وضعیت بهتری داشته باشه. برام سوال بود چرا همسرش بچه را بغل نگرفته. عکسهاشون را سرچ کردم.

در بیش از نیمی از عکسهایی که دیدم، پسرشون (فرزند قبلی) بغل مادرش بود. در مهمانی های رسمی، استقبالها و بدرقه های بین المللی، تفریحات و گردشهای غیر رسمی و خانوادگی و ... توی بغلش بود.
در نیم دیگه یا بچه روی زمین و تنها بود یا آغوش پدرش.

ایشون نه الگوی ماست، نه تعیین کننده رفتار من و شما.
فقط خواستم یک نمونه بگم از این که زن به شکل غریزی مادر و خدای محبت و عاطفه و رسیدگی و توجه هست. در ذاتشه. زنی که مادری نمی کنه یه جای کارش لنگه. ایراد داره. حتی اگر قانون بهش این اختیار را داده باشه! زن حتی اگر پرنسس هم باشه و همسر شاهزاده هم باشه، باز مادره. مگر این که اشکالی در کارش باشه.

من حاضرم پرستار بچه ام و خدمتکار خانه ام و مدیر زندگیم باشم، اما اسمم زنی نباشه که برای رابطه جنسی در ازای مهریه، استخدام شده و هیچ وظیفه دیگه ای نداره.


نکته دیگه این که:

بهتر بود قانون تالار را هم رعایت می کردید.

وقتی دیدم اینجا تاپیک زدید تعجب کردم. فکر کردم با تاپیک "خداحافظی اعضای تالار" آشنا نیستید. اما نقل قول آویژه جان را که دیدم، متوجه شدم اتفاقا می دونید همچین تاپیکی هست و در انجمن "اختلاف زن و شوهر" خداحافظی می کنید.

دوست ندارم این پست اینجا بمونه. شاید درخواست حذفش را بدم.
ولی دلم می خواست قبل از رفتنتون باهاتون صحبت کرده باشم.

موفق باشید.:72:

از مدیر گلم و برخی ! مدیران دگر عذر خواهی میکنم.
نمی توانم.

پیامی داشتم برای اویژه های تالار:

ایا دین به تالار!، حکم سکوتمان را لازم میکند؟
اینجا نیز ، انجایی ! دگر است.
رفتار ها ! ، اشنا می زنند.
همان بلایی که سر انجا ! امد، اینجا را نیز مشمول لطف خود خواهد کرد.
نگران نباش اویژه، مهم نیستی.
که اگر بودی ، به یک مورد پیگیری، بسنده اش نبود.
یک !
مورد!
عجب!!!

ارزش تالارهای زندگی ! ، به کاربران برجسته اش می باشد.
نخبه های ! تالارت ! که رفتند،
برترین های تالارت ! که ساکت شدند،
خود! را که بی نقص دیدی و بی نیاز به شنیدن ،
باش.
زمان، برترین استدلال را ارزانیت می کند.

ایا دین به تالار!، حکم سکوتمان را لازم میکند؟
نمیدانم !.
پاسخش با تو.

صفت این فضا ها چه بود؟
خاف؟
خوف؟
خخخخ؟
خفقا...
بازم نمیدانم !.
هرچه بود، همین حدود ها بود.
اخر میدانی، به طور پیشفرض ما همه نافام هستیم و فقط اوها می فهمند.
ما که حرفی ! نداریم !.
مبارکش باد.
خدایش گرامی دارد.


فقط خواستم تکلیف برخی دوستان رو روشن کنم از این فاز خدافظی بیان بیرون.
والا :)


راستی ،
تو اگر ازاد باشی، هار می شوی،
ما ما نکن.
ما ما، صدایی از موجودی دگر است.
حد اقل من که نیستم. پس مایی وجود ندارد. همه اش توست.

بای بای.

اخ که مدیر عزیز، دلم بد هوس اخطار هایت را کرده.
بفرست که مدتی است دلم برایت تنگ شده.

خارج از شوخی !
تماس با ما ، ارضا نمیکرد.
سطح کاربری، اجازه نمیداد.
سکوت، می کوبید.
لذا، خرج اخطار ، به صرفه امد به نظر.
دروغ می گویم؟

سلام به Mr DaNi ، شیدا ، love less عزیز
متشکرم که جواب دادین
در جواب آقای دنی باید بگم شما دلیل اصلی رفتن من نیستین ... من تا الان متوجه منظورتون نشده بودم ... معذرت ... ولی منظور من اصلا این نبود من فقط میخواستم یادآوری کنم زنها شریک زندگی مردها هستند ... اونها انسانند چرا شما مردها اونها رو از خودتون پائین تر میدونید ... مادر فرزندان شما هستند ... چرا ارزش اونها رو اندازه خدمتکار خونه تون می دونید:97: برای استناد به این موضوع جنبه قانویش رو هم عنوان کردم ... متشکرم که موضوع رو روشن کردین:72:
در جواب خانم شیدای عزیز باید بگم این دفعه خیلی تند و تیز مثل همیشه جواب ندادین:43: متشکرم که به تاپیکم سر زدین .... اگه توی نوشته های من توجه کرده باشین (که فکر میکنم خیلی زود توسط مدیر محترم حذف شد) من نوشته بودم قانون مملکت اینه ولی من همسری دارم (یا همسرانی وجود دارند)که منو شریک زندگیش میدونه برای من ارزش بسیاری قائله ... کم و کاستی هایی با هم داشتیم اما امروز زندگی خوبی با هم داریم ... گفتم مردهای خانواده همسرم مردهایی هستند که خدمت به زنشون رو وظیفه شرعی و قانونی خودشون میدونن و برام تعجب برانگیزه که چطور یه مرد انقدر زنش رو بی ارزش میکنه زنی که قریب به 20 سال از عمرش رو با او سر کرده و در خوشی و ناخوشی اون به یک اندازه بلکم بیشتر سهیم بوده ... چطور میتونه دیدگاه 2 مرد انقده متفاوت باشه یکی زنش رو ملکه زندگیش بدونه و دیگری اون رو خدمتکار منزلش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من هیچوقت یک زن رو به اندازه یک ابزار زاد و ولد کوچیک نکردم بلکه برعکس انچه شما فرمودین من داشتم یادآوری میکردم زنها ارزشمندند پس به چشم یک خدمتکار بهشون نگاه نکنید ... اونها شریک زندگی شما هستن ... اونها مادر فرزندان شما هستن پس انقدر بی اهمیت جلوه شون ندین ... اونها جایگاه ویژه ای توی زندگی شما دارند...
در مودر اینکه چرا اینجا تاپیک زدم باید بگم میخواستم در ادامه تاپیک خانم آویژه چیزی بنویسم اما ظاهرا تاپیک پر شده بود و مجبور شدم تاپیک تازه ای باز کنم و چون نتونستم توی انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار تاپیکی بزنم مجبور شدم اینجا بنویسم ... کم و کاستی من رو ببخشید ...
در آخر هم باید بگم من بخاطر هیچ شخص خاصی نمیرم فقط بخاطر خودمه که میخوام برم ... تالار همدردی واقعا ایده زیبایی بود برای من اما شاید من بدرد کار گروهی نمیخورم ... شاید نتونم مثل آقای دنی همیشه سکوت کنم چون اومدم که کمک کنم حالا که کمک قابل توجهی نمیتونم بکنم و استنادهای قانونی و یا دینی میتونه اینهمه سوء برداشت داشته باشه پس بهتره جایی باشم که قبل از اینکه بهم برچسب بزنن قبلش ازم سوال کنند که منظورت چی بوده؟
متشکرم از همه

با سلام

این تاپیک چون بحث بین فردی شده قفل و به انجمن آزد که مصداق آنجاست منتقل می شود