وابستگیه غیرعادی عذابم میده کمکم کنید

سلام
3 ماه دارم عذاب میکشم .. تو اینترنت بامردی آشناشدم. این آشنایی تامرزازدواج رسیده.خانواده های هم ازاین ارتباط خبردارند. درضمن بایدبگم من خانمی ام فوق حساس ومشکوک .. وطرف مقابل مردیست ک عمرشوباخانمای مختلف گذرنده. اولای رابطه خوب بودیابهتربگم خوب خودشونون دادوبعد ی سال دیع رفتارهاش تغیرکرد.محیط کاری این اقااکثریت خانمه.اونم خانمایی ک بااکثرشون یارابطه داشته یارفته خواستگاریشون. منم بخاطراين مسایل ک بعدی سال فهمیدم حساستروشکاکترشدم.الان حدود3ماه هست تقریبا این رابطه متلاشی شده اما بخاطر ارتباط من داره پیش میره.خواهرشم اصرارداره تاادامه بدم شایدبرادرش بقول خودش آدم بشه.حدود3ماه همه چیزازسمت منه(زنگها.زنگها.نگرانی ها.کوجابودن ها).تااخسته میشم ومیخوام بکشم کناروفراموشش کنم اخلاقش ی ساعته درس میشه ومنم ک محتاج ی لحظه خوب دیدن اون زود همه بدی هاشوفراموش میکنم ودوباره .. تاالانش ایجوری پیش میره.میره خودش هم اعتراف میکنه تابلوست عاشقشم وجایی نمیرم.. بایداضافه کنم تحقیرمیشم .. توهین میشنوم همه مال همون روزهست. فردا ک شد کلاهمه چیزیادم میره ..میشم همون شیفته ی اون .. این وابستگیه نامقول الان داره خودمونابودمیکنه.. همیشه رونقطه ضعف هامه. .من بخوام ی روز مثل خودش باشم درجاازکوره بدمیره وتامدتهاجوابموهم نمیده..
الان موندم تواین رابطه.. ازاین روهم میخوان بیان خواستگاری .. گیج ومنگم. . شایدخنده دارباشه اما بخاطراين موضوع دنبال ایجورجایی بودم ک کسی کمکم کنه ..😢اماازترس اینکه مسخره بشم بخاطراين وابستگی غیرعادی بکسی چیزی نمیگم ..
فقط میخوام راهنماییم کنیدچیکاربایدکنم تااین وابستگی خلاص بشم ..

سلام دوست منیه خبر خوب! وابستگیت غیر عادی نیست! یعنی اشتباه هست اما طبیعیه و خیلی از ماها تو یه مرحله از رندگیمون درجه ای از اونو حتی مشتبه اونو تجربه کردیم....به تاریخ عضویت من تو تالار نگاه کنید من دقیقا همون موقع عین شما بودم.تماس ها فقط از طرف من بود.در مقابل جز بی توجهی و بی احترامی چیزی نصیبم نمیشد.مرتب احساس میکردم باید جلوی خودم بگیرم اما نمیتونستم.احساس میکردم از احساسم سو استفاده شده.....تا اینکه اومدم تالار و یه سری تغییرات کردم.فارغ از اینکه اصلا این اقایی که باهاشی کیس مناسبی هست یا نه من هر چند مدت براتون یه پست میزارم که میتونم تضمین کنم که واسبتگیت کم و در کنترلت خودت در میاد.....یعنی راهی که خودم رفتم.اول از همه تماس هات کم کن.تا زنگ نزده زنگ نزن....این یه حقیقته که این رابطه اگه قراره ادامه پیدا کنه به تلاش طرف اونم نیازه....تماس نگیر،پیام مده.....دو تا اتفاق می افته یا اونم تماس نمیگیره و رابطه رسما کات میشه یا اونم بعد چند روز یه علامت تعجب براش ایجاد میشه ، به قول خودش کمی می ترسه و متوجه میشه نه!ممکنه شما بر عکس تصورش برید....اون موقعست که باید در مراحل بعدی رفتارهای دیگه رو انجام بدید اما فعلا به هر سختی شده اعتیاد تماس و سیم جیم کردن ؛ گریه ؛ غر زدن و..... ترک کنید و هیییییییچ تماس تلفنی و پیامکی و وایبری و.... نداشته باشید

ممنونم ازشما .. واقعا خوشحالم کسی پیداشد ک بهم کمک کنه .. من تمام تلاشمومیکنم .. میدونید میتونم روتمسهام کنترل داشته باشم اما طرف مقابلم بخاطراگاه بودن ازنقاط ضعفم ازاین طریق باعث میشودتاتحریک ب تماسهای مکرربشم وایشون براحتی رد تماس بدندویاکلا جواب ندند .. ممنونم کیت کت

من که دقیق متوجه نشدم شما چی میگید......شما بدتر از من غلط غلوط زیاد تایپ میکنید

اما زنگ نزد.....ببین این مورد تنها چیزیه که من تو تالار با اطمینان نظرم میگم.

خود من تو رابطه مشابه بود 1 ماه زنگ نزدم.....طول میکشه طرف مقابل دوزاریش بیفته که شما تصمیمت گرفتی.....یا میفهمه و میاد جلو که اون موقع باید اقدامات بعدی بکنی یا کلا میره که بهتر....رابطه رو که نمیشه یه تنه نگه داشت
تازه با اصرار خانوادش اومد خواستگاری بعدش چی.....؟؟؟؟شما که کارخونه ادم سازی نیستی که!!!!به قیمت روح و روان شما که نباید پسر مردم ادم بشه؟؟؟؟

ممنون کیت کت .. منتظرراهنمایی های شما هستم .. ازتماس نگرفتن شروع میکنم ..

سلام کیت کت .. اومدم فقط بگم من نزنگیدم .. اون تواین مدت زنگید باعث شد ک من هم دیروزبزنگم .. وحساسیت وگیرهام بازشروع .. اون هم ک شروع کرد باباخیالی وبی توجهی جواب دادن .. اما ی چیزی ک تغییرکرده. . آینه ک الان جایی میره با اس اطلاع میده .. اما وقتی حرف زدن خودشوبیخیال ووبی اهمیت نشون میده ..