-
خواستگاری همکلاسیم از من
سلام به همگی
من 18 سالمه و دانشجو هستم ترم 4 .یکی از همکلاسیام که 20 سالشه ترم دوم ازم خواست که یه مدتی باهم باشیم که ببینیم با هم تفاهم داریم یا نه و من قبول نکردم ولی اون تا الان که ترم 4 هستیم پیگیر این خواستش هست و حتی به چندتا از دوستام و استادام و یه خانومی که هم سن مادرم هست هم گفته و بهم گفتن البته با این تفاوت که میگن گفته دیگه واقعا قصدش ازدواجه ولی من بازم قبول نکردم چون با شناختی که تو این مدت ازش دارم اصلا بهم نمیخوریم .از بعضی رفتاراش خوشم نمیاد...
بنظرتون چیکار کنم؟
-
سلام سایه جان
عزیزم وقتی خوشت نمیاد و میگی به هم نمی خورید خب جواب منفی بده دیگه
بعدش شما تازه 18 سالته هنوز فرصت داری من اگر جای پدر بزرگوارتون بودم تا لیسانس نمی گرفتین شوهرتون نمی دادم
همچین آدمی هستم من:18:
ولی اگر شما قصد ازدواج داری خانواده ها رو در جریان بذارید نه اینکه همین جوری به قول این آقا پسر باهم باشید چون بهم وابسته میشید
ایشون هم هنوز سنی ندارند...فقط یه سؤال چه رفتارهایی دارند حالا؟! که شما خوشتون نمیاد؟!
اصلا خودتون آمادگی ازدواج دارید؟! معیاراتون چی هست؟!
-
تو این 3 ترمی که بهم میگفتن همش جوابم نه بوده و دلیلمم بهشون گفتم که هم الان آمادگیه ازدواجو ندارم هم اینکه ایشونم هیچی ندارن ولی قبول نمیکنن میگن اینا که شما میگید دلیل نیست من تا دوسال دیگه میتونم همه اینا رو فراهم کنم و اینکه آمادگیشو ندارم در جوابش میگن شما قبول کن تا دوسال دیگه هم کارای من جور میشه هم شما آمادگیشو پیدا میکنی. هرچی هم میگم اینطور که شما میگی نمیشه و ... قبول نمیکنه یه جورایی منطق نداره...
با دخترا راحته و من از این خوشم نمیاد ولی بعد اینکه نمیدونم چه جوری فهمیدن که من از این رفتارشون بدم میاد دیگه خیلی کمتر شده ولی من میگم شاید جلو من اینطوریه و اینکه یبار دیدم که داره سیگار میکشه و به یکی از دوستام گفته بود که تفریحی میکشه.
اینم بگم بعد اینکه بهشون جواب منفی دادم؛ گفتم که دیگه در این باره نه به کسی حرف بزنین نه بیایید به خودم بگید، ایشون تا ترم پیش هم به خودم میگفت هم به دوستام ولی این ترم دیگه خودش نمیاد جلو فقط واسطه میفرسته و حتی این قضیه رو به حراست و مشاورین دانشگاه هم کشیده
کلیشه ایه ولی واقعا اخلاق و ایمان و صداقت از همه چیز برام مهمتره
به نظرتون من چیکار کنم که دیگه دست از این کاراش برداره؟؟؟
-
سلام
چه جالب، احساس می کنم همینهایی که به ما گفتید رو بهش بگید به نتیجه می رسید.
با صراحت بگید که من این خلقیاتم با شما نمیخوره
خیلی رک باهاش صحبت کنید
قاطعانه صحبت کنید موفق میشید، باید بدونه که شما هم حق انتخاب دارید.
-
همه رو بهش چندین بار گفتم بغیر از سیگار کشیدنش که به تازگی شروع کرده و اینم بخاطر این نگفتم چون یه ترمه که گفتم دیگه اصلا باهاش حرف نمیزنم بخاطر اینکه اصلا به حرفام توجهی نمیکنه و حرف خودشو میزنه هم اینکه گفتم شاید با این کارم بیخیال بشه ولی نشد که نشد...
این مدتی که همش یکی میاد در این باره باهام حرف میزنه و منم همش حرفایی که قبلا به خودشم زدمو تکرار میکنم خسته شدم اعصابم بهم ریخته نمیدونم چیکار کنم!!!
-
سلام
به نظر من شما بهش بی توجه باش،نه توضیح بده و نه هیچی...فقط بی توجه باش،طوریکه انگار نیست و نمیبینیش.
کلا باهاش کات کن،یعنی جواب سلامش رو هم نده تا متوجه موضوع بشه وبدونه که شما کاملا جدی هستی...
اونموقع اون هم کم کم به این نتیجه میرسه که دنبال زندگی خودش باشه. و وقتش رو الکی صرف نکنه که رضایت شما رو بدست بیاره...
شما خانوما که خوب بلد هستین بی توجه باشین:-)
به امید موفقیت و کامیابی...
-
سلام.
ببنید بر خلاف نظر دوست محترممون که گفتن تا لیسانس عروستون نمی کردن و.. من کاملا مخالفم اگه خواستگار خوب داشتید حتی همین فردا دیره به نظرم ....
ولی بریم سر بحث اصلی شما
ببنید پسری که دختری رو واقعا برای ازدواج بخواد هیچ وقت نمیاد بهش بگه بیا یه مدت با هم باشیم ببنیم بهم می خوریم یا نه... بلکه نهایت نهایتش از اون خانم اجازه خواستگاری میگیره تا با خانواده اقدام کنه...پس کلا توی همین قدم اول اون اقا رد شده هستند... اما بعد
اون اقا مگه خودش خانواده و بزرگتر نداره که کل دانشگاه رو پر کرده برای خواستگاری شما... !!!!!
یه چیز بگم..کل پسر ها مخصوصا توی اون سن فکر می کنند وقتی به عشقشون برسند میتونند کوه رو جابهجا کنند و طی یکی دو سال ایندش دیگه یه دفعه بترکونند و.. خلاصه زیاد به این چیزا دل نبندید...نه ایشون بلکه هر کی اومد خوساتگاری شما با همون شرایط فعلیش بسنجید اگه انتخابش کردید با همون شرایط باشه..حالا در اینده بهتر شد شرایط چه بهتر نشد دیگه توی ذوقتون نمی خوره....
شما که جوابتون منفی هست..این بار واسطه فرستادن به واسطه بگید جوابشو خودتون بهش می دید...بعدش پسره رو دیدید محترمانه بهشون بگید اگه بار دیگه به هر طریقی اعم از فرستادن واسطه یا خودشون و.. بخوان برای شما ایجاد مزاحمت کنند طوری رفتار می کنید که اصلا دوست نداشتید و کاملا جدی باشید.ایشون هم کم کم باید بی خیال شما بشند.
-
قبل از مطرح کردن خواستش حرف زدنمون فقط در حد یه سلام وعلیک بود و اگه مشکلی درسی داشتن ازم کمک میخواستن ؛که برخوردش با بقیه همکلاسیامم همینطور بود؛ اصلا فکرشم نمیکردم بخواد همچین درخواستی ازم داشته باشه چون واقعا ازش خوشم نمیومد و دقیقا بعد از مطرح کردنش و جوابی که بهش دادم و گفتم مطمئن باشه جوابم تغییری نمیکنه خیلی سردتر برخورد کردم و از نیمه ی ترم قبل تا این ترم دیگه اصلا هیچ حرفی باهاش نزدم حتی سلام! ولی هنوز بیخیال نشده...
بعضی وقتا میگم حتما قصدش اذیت کردنه منه و این از هرچیزی بیشتر ناراحتم میکنه...
دیگه واقعا نمیدونم هم با اون و هم با فکرایی که میکنم چیکار کنم!!!!!
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــ
منم با نظرتون موافقم که اگه واقعا میخواست با خانواده ش میومد خواستگاری و بخاطر همینه که میگم شاید قصدش اذیت کردنمه...
اصلا نمیدونم چرا اینکارو میکنه بعضی وقتام فکر میکنم رابطه ی خوبی با خانواده ش نداره که همش به این و اون میگه...
بخاطر همینه که از بعضی رفتاراشون خوشم نمیاد و یه جورایی به دلم ننشستن ،جوابم منفی بوده چون هرکسی تا الان هرچی بوده بقیه عمرشم همونطور میمونه نمیگم نمیشه تغییرش داد ولی خیلی سخته و عمر هر دو طرف سر تغییر دادن اون یکی میگذره و آرامش ندارن... هرکسی ازدواج میکنه که به آرامش برسه نه آرامش ازش گرفته بشه
هرطور بگید امتحان کردم خیلی جدی یا با ملایمت و دلایل منطقی ولی فرقی نکرد منم گفتم دیگه کاری به کارش نداشته باشم که بیخیال بشه ولی نمیشه ...
قبلا به خودشون گفتم از بعضی کارا و رفتاراش خوشم نمیاد و در کل از نظر اخلاقی و روحیات بهم نمیخوریم ولی میگه شما بگو از چه کاریم من درستش میکنم!میدونم نمیشه بعضی خلیقیاتو رفتارا رو عوض کرد و اگه هم بتونه برای مدت خیلی کمی میتونه اینطوری بمونه و اینو به خودشونم گفتم ولی قبول نمیکنن ... یکی از دلایل دیگه ای که دیگه گفتم باهاشون حرف نزنم همینه ؛ چون حرفای منو متوجه نمیشه و همش حرف خودشو میزنن...
-
سلام.
شما که تکلیفتون مشخصه و انشاله که مشکلتونم حل بشه. اما راستش من نگران خودم شدم نکنه فرد مورد نظر منم همچین برخوردی کنه:47:
راستی مگه ترم 4 ، 18 سال میشه؟ هیچی دیگه کلا نا امید شدم من فکر میکردم حداقل 20 باشه.
این تاپیک منه http://www.hamdardi.net/thread-37799.html . کاش بیایین نظرتونو بگین. ممنونم
-
مشخص که هست ولی نمیدونم چیکار کنم که دیگه برام مزاحمت ایجاد نکنه :grief: