"احساس میکنم "همسرم کسی نیست که بتونم بهش تکیه کنم
سلام
من 31 سالمه و همسرم 32
سنتی با هم ازدواج کردیم
ایشون کاردانی و من فوق لیسانس
کار ایشون یه شکرکت خصوصی با حقوق متوسط به پایین و من کارمند بخش دولتیو حقوق تقریبا متوسط به بالا
شخصیت خوبی داره و درک بسیار بالایی در بعضی موضوع هامثلا از لحاظ عاطفی و احساسی خوبه ..
ولی متاسفانه تو بعضی موارد احساس میکنم نمیتون بهش تکیه کنم .. کاملا تو کارای تعمیری و کارای مردونه خونه اصلا سررشته ای نداره:54: حتما باید یکی رو صدا بزنه واسمون درست کنن .. اکثر کاراش در همون مراحل اولیه میمونن و هیچ وقت عملیش نمیکنه فقط در حد حرف و خیال پردازی .. عوضش من خیلی مصمم هستم و امکان نداره کاری رو نیمه تمام بذارم و همش تو رویا باشم..
بعضی وقتها خیلی از دستش کلافه میشم و حرص میخورم
دوست داشتم قوی بود و میتونستم تو هر کاری بهش اعتماد کنم و بهش امیدوارم باشه ولی متاسفانه فکر میکنم برعکس شده و من شدم تکیه گاهش...
حس قدرشناسی خوبی داره ولی من اینجوری نمیخاستم و دوست داشتم مردتر بود.