-
اختلاف با خواهر شوهرم
سلام دوستان.
عضو جدید هستم و برای همدردی و استفاده از تجربیاتتون اینجلم. خوشحال میشم راهنماییم کنید.
هفت ماهه عقد کردم و شوهرم خداروشکر خیلی خوبه. دو تا خواهر شوهر دارم و الان تقریبا شش ماه میشه ک همسرم با یکی از خواهراش جرو بحث داشته و به همین دلیل با گذشت هفت ماه از عقدم حتی یک بار هم خونه خواهر شوهرمو ندیدم.واقعا تو این هفت ماه من جز احترام کاری نکردم ک خود مادر شوهرم همیشه از من تعریف کرده.ولی همون هواهر شوهرم ک همیرن باهاش جرو بحث داشت و این جر و بحث قبل عقد ما بود ناخود آگاه پای منم گیر کرده وسط . همیشه سعی کردم جانب داری نکنم و سعی داشتم بینشون خوب باشه ولی یروز بطور غیر منتظره دیدم خواهر شوهرم واسم پیام داد و توش پر توهین به من و مادر و پدر من.منم ک دلم پر بود چون تو کل این مدت هرچی خواسته بود گفته بود و من جوابشو نداده بودم که دیگه اینسری هرچی گفت جوابشو دادم.الان همسرم باخواهر شوهرم با خواست من آشتی کردن . و الات همه از من انتظار دارن با اینکه من کاری نکردم و هیچ توهین و فحشی ندادم پا پیش بذارم . ولی من نمیتونم این کارو بکنم . همسرم از من خواهش میکنه مادر شوهرم میگه ولی من قبول نمیکنم چون توهین هایی کرد ک واقعا تاحالا من تو زندگیم همچین توهین هایی رو نشنیده بودم.با این ک میگم من حرفی نزدم و فحشی ندادن ولی انتظار دارن من پا پیش بذارم.موندم این وسط چیکار کنم.حالا مسائل خیلی خیلی طولانیه ک من کاملا خلاصه نوشتم ایشالله در تایپیک های بعدی بیشتر دوست دارم از تجربیاتتون استفاده کنم.لطفا راهنماییم کنید.
-
سلام سلین جان...
مادر من یک سیاستی توی زندگیش داره و اونم اینه که تا وقتی حرفهای کسی آسیب جانی یا مالی بهش نزده اون حرف رو اصلا جدی نمیگیره...
من خودم آدم تقریبا حساسی هستم. یادمه توی دوران نوجوانیم، یکی از زن عموهام یه حرفایی به مامانم میزد که من اون لحظه دلم میخواست پاشم برم زن عموم رو بزنم ولی مامانم با شوخی و خنده اون حرف رو رد میکرد و هیچ تشنجی ایجاد نمیکرد... الان ده دوازده سال از اون زمانها گذشته و مامانم محبوب ترین آدم توی فامیل پدری ماست. همه دوسش دارن...زن عموهام... عمه ام... الان من خودم متاهل شدم و جاری هایی دارم که اصلا دوسشون ندارم اما فکر میکنم با این دوست نداشتنم فقط خودمو رنج میدم... گاهی آرزو میکنم کاش منم مثل مادرم میتونستم بیخیال باشم... یک لحظه فکر میکنم حرفی که زن عموم پونزده سال پیش به مادرم زده چه تاثیری توی زندگی مادرم داشته؟؟ واقعا چه تاثیری داشته؟؟؟ فکر میکنم و به این نتیجه میرسم که هیچ تاثیری نداشته جز اینکه مادرم با پاکدلی و درایتش پیش شوهر و بقیه ی فامیل شوهرش محبوب تر شده.حرف باد هواست... و ما به خاطر همین حرف های بی ارزش زندگی رو به خودمون تلخ میکنیم...
تا الان که همش بزرگواری کردی و شوهرت و مادرشوهرت ازت خوبی و بزرگ منشی دیدن پس اینبار هم بزرگی کن و پا پیش بذار... لازم نیست زیادی با خواهرشوهرت صمیمی بشی یا ازش عذرخاهی کنی... در حد صله ی رحم پا پیش بذار و مطمعن باش اینجوری به مرور زمان تو توی ذهن ها بزرگتر میشی...
من از یکی از جاری هام بیزارم اما همیشه وقتی به عمق ماجرا نگاه میکنم میبینم که این تنفر نشانه عدم رشد شخصیت منه...نشونه ی ضعیف بودن اعتقادات منه... جدیدا تصمیم گرفتم هر کی راجع به جاریهام پرسید فقط خوبیهاشون رو به دیگران بگم...
فحشهای خواهر شوهرت رو فراموش کن... یه جایی خوندم که فحاشی نوعی تخلیه ی سموم باطنیه...
تمرکزت رو بذار روی آرامش خودت و شوهر خوبی که داری... روی تربیت فرزندی که در آینده خواهی داشت...
بیا زندگیمون رو جایی فراتر از این حرف ها و فکر های بی ارزش بنا کنیم... آشیان گر می گذاری بر بلندی ها گذار...
-
چنانچه در دعوا مقصر هستید خب به اندازه سهمتون، بهتره عذرخواهی داشته باشید . و این کدورت و بیشتر از این طولانی نکنید.
اما زمانی که انسان مقصر نیست و کاری نکرده بهتره قهر نکنه اما نیازی به عذرخواهی هم نیست ، عذرخواهی بی موقع و بیهوده بدتر توقع نابجا ایجاد میکنه ،فقط میتونید به رفتار معمولیتون و احترام آمیزتون ادامه دهید. یا اگه همسرتون ازتون میخواین تا خانه خواهرشون همراهیشون کنید، همراهی کنید . نیازی نیست خیلی با خواهر همسرتون صمیمی بشید میتونید با همسرتون به احترام همسرتون و خواست ایشون، فقط همراهیشون کنید .رسمی هم برخورد کنید.
بنظر من بهتره با انسانی که ممکنه در حین دعوا کنترلشون و از دست بدهند و به شخصیت خودتون یا خانوادتون توهین کنند، صمیمی نشوید در حد رسم و رسوم و احترامش، احترام بگذارید تا به شخصیتتون احترام بذارند و پرده احترام بینتون هیچوقت از بین نره تا خدایی نکرده باعث کدورت و توهینی بشه.
حالا در ماجرای پیش آمده اگه هنگامیکه ایشون توهین کردند شما هم توهین کردید ( چون گفتید جوابشون و دادید اگه هنگام جواب دادن حرف بدی زدید) بهتره خصوصا اگه کوچیکتر هستید به بزرگترتون احترام بذارید شما برای آشتی پیش قدم بشید.
ان شالله دیگه همیچنی موقعیتی پیش نیاد براتون ولی خب اینطور موقع ها سعی کنید گوشیتون و خآموش کنید یا سریع پیام و حذف کنید و نخونید تا روی روحیه اتون تاثیر منفی نذاره.
همیشه هم سعی کنید پرده احترام بینتون باشه، اگه از طرف مقابل از بین میره شما از سمت خودت نگهش دار نذار آسیب ببینه سعی کن همیشه خواهر همسرتون باهاتون یک رودرواسی احترام آمیزی داشته باشند، زود هم هیچوقت جواب بی ادبی و توهین و نده، ورگرنه فرق شما با طرف مقابل متاسفانه هیچ میشه! سعی کن در اون لحظه سکوت کنی و عصبانی نشی، در هنگام عصبانیت جواب نده، اول سعی کن کنترل اعصابت دوباره بدست بیاری بعد واکنش نشون بده! در لحظه واکنش نشون نده ورگرنه مثله الان فرق بین مقصر و بی گناه، چندان نیست و نمیشه خیلی مشهود از هم جداشون کرد حتی گاهی ممکنه بخاطر واکنش سریع جایگاهتون عوض هم بشه! .
موفق باشید.
-
درود بانو
با سپاس از جواب بسیار زیبای بانو نیکیا گرامی :72:
ایشون خیلی قشنگ توضیح دادن خود من یه مرد متاهل سی ساله هستم از نظر ما آقایون مهمه که همسرمان با خانواده مان رابطه خبوی داشته باشه یکجورایی باعث افتخار و سربلندی مان حساب میشه اینکه همسری مهربان باهوش بادرایت و کاردان داریم کسی که همه به نیکی ازش یاد میکنن و ازش تعریف میکنن چه اخلاقش چه میزان تحصیلات چه هنرهایی که داره حتی وقتی در خیابان قدم میزنیم البته بستگی به اعتقادات طرفین داره ولی خود من همسرم محجبه و چادری هستش دوست دارم همیشه خوش پوش باشه و لباس های شیک بپوشه این برای مردها مهمهگرچه خودشان شلخته باشن):311::58:
وقتی صبح از خواب بیدار میشی به پرنده مرگ که روی شونه سمت چپت نشسته سلام کن و این را بخودت یاداوری کن شاید امروز اخرین روز زندگیت باشه و اخرین فرصت برای دوست داشتن افرادی که برات مهم هستند برای لذت بردن از زندگی برای عشق ورزیدن برای دیدن زیبایی ها برای مهربانی کردن برای دیدن دوستان و آشنایان خود من دیدگاهم اینجوری دیگه فرصتی برام باقی نمی ماند که بخوام از کسی متنفر باشم یا قهر باشم فقط 24 ساعت فرصت داری تا زندگی کنی پس ازش لذت ببر.مادر بانو نیکیا بصورت تجربی به این قانون عمل میکرد بزار اینجوری بهت بگم الان مثلا همین مورد پیامکی داده شده و شما جواب دادی بشین خوب فکر کن چقدر احساس ناراحتی و تنفر بهت دست داده چقدر از عمر باارزش خودت را صرف این موضوع کردی وقت هایی که میتوانستی بخندی و لذت ببری به ناراحتی و کدورت رفع شد.
سوالی که باید از خودت بپرسی اینه که:آیا واقعا ارزشش را داشت؟
البته اینم مد نظر قرار بدید شاید ایشون اونموقع توی شرایط خوبی نبودن و در حالت قهر و ناراحتی بود درهرصورت به احترام شوهر و مادرشوهرت و رابطه خوبی که داری همراه با احترام سعی کن کدورت ها را از بین ببری ولی طبق توصیه دوستان بهتره رسمی تر برخورد کنید ولی با احترام باشه.
اینم جمله آخر: هیچوقت بخاطر شخص سوم زندگی خودت را خراب نکن :72:
-
دوستان ممنونم از راهنماییهاتون. من هیچ توهین یا فحشی ندادم فقط مقابل حرفایی ک گفت خواستم متقاعدش کنم که این کدورت به من ربطی نداره چون با برادرش کدورت داشته.الانم تو این هفت ماه هرچی خوبی کردم و احترام گذاشتم فقط واکنش عکس دیدم.همسرم هم این موضوع رو تایید میکنه و اخیرا همه خانواده انقد اخلاق های بدی نشون دادن و ما دم نزدیم دیگه خود همسرم شاکی شده .دقیقا با پنبه سر میبرن.منم دیگه به کارهاشون محل نمیدم.وقتی میبینم خودم با همسرم روزهای خوبی رو سپری میکنیم.الان هر کاری ک انجام میدن به دل نمیگیرم و به گفته دوستان سعی میکنم پرده احترام دریده نشه. بی نهایت ممنونم از راهنماییهاتون.باخوندنشون احساس آرامش میکنم.ممنونم:72::72: