-
غلبه به ترس
سلام
من فکر می کنم آدم ترسویی هستم. و قطعا هستم چون همین عامل مانع موفقیتم تو رشته نرم افزار شد و میدونم واسه هدف جدیدم مشکل ساز خواهد بود نمی دونم ریشه این ترس به کجا بر می گرده ولی شاید منشا اون دوران کودکیم بود که به هر دلیلی کوچک یا بزرگ کتک میخوردم چه برادر پدر خواهر مادر خوب کتک خور خوبی بودم و اون موقع همیشه از پدرم میترسیدم
اصلا عادت به ترس دارم ادامه تحصیل رو دوست دارم دوست دارم یهدندونپزشک بشم ولی میترسمتو سن ۳۵ سالگی آس و پاس بشم( نه خونه ای، نه ماشینی نه بیمه ای که تبعاتش مشخصه فقر و مشکلات خانوادگی و شاید طلاق یعنی یک زندگی بدتر از مرگ) و یک تضاد طبقاتی با برادر خواهرام داشته باشم، دوست داشتم برنامه نویس بشم ،کلا ترس و نا امیدی زندگیم رو فنا کرد حتی مانع این شد که به دختری که دوست داشتم صحبتی داشته باشم که دلیلش هم ترس از اینکه ملت در موردم فکر های بد کنن و اینکه زندگیش رو به فنا بدم نمی دونم میدونم بعضی مواقع تو زندگی باید ریسک کرد مثلا من الان توانایی درس خوندن رو تو خودم میبینم و میدونم میتونم درس بخونم ولی میترسم جایگاه پایینی تو اجتماع برسم و به این نتیجه برم که کارم اشتباه بودهبطور کل ترس مانع موفقیتم شده چیکارش کنم.
یا مثلا چند مدت پیش اون دختری که ازش بدم میایومد و سر موضوعی مشاجره داشتیم( البته رو اینترنت) رو دیدم نمی دونم ترس بود چی بود یک دفعه دلم ریخت یعنی ترس رو تو چشمام میشد دید ولی خوش بختانه او زیاد توجه نکرد!!!!
یا یه خانومی رو میشناسم که به شوهرش خیانت می کنه وقتی میبینمش باز همین مشکل برامپیش میاد نمی دونم چیکار باید بکنم
-
سلام،
یه اطلاعات کلی راجع به خودتون بنویسید. متنتون مشخص نمیکنه که شرایط فعلیتون چیه؟
شاید اینها به دردتون بخورن:
کتاب صوتی : سمینار ترس،اضطراب و وحشت (دکتر فرهنگ هلاکویی)
دکتر هلاکویی یه برنامه دیگه هم داره به اسم: افسردگی. اون هم ممکنه براتون مفید باشه.
-
اطلاعات کلی من ۲۳ سالمه مجرد هستم لیسانس نرم افزار رو دارم از نظر شخصیتی اون چیزی که تونستم کشف کنم اینه که یک مقدار حساس هستم نسبت به مسایل و شاید پشتکار نداشته باشم ولی واسه این مورد یکم زوده بنظرم قضاوت کنمچون واسه هدفم شش ماهه دارم بدون خستگی درس میخونم و هر چند گاهی نا امید میشم ولی دارم سعی می کنم خودم رو جمع و جور کنم. کلا احساس ضعف و ترس و نا امید می کنم
کلا آدم رک و راستی هستم و انتقاد هام رو می کنم و به این مورد که طرف بدش بیاد یا ناراحت بشه آدم کم رو نیستم از ارایه دادن مقابل دیگران لذت میبرم دوست خیلی کم دارم ولی راحت ارتباط برقرار می کنم و مشکلم همون تداوم ارتباط هستش که من توش نا موفق هستم در کل دوست رو مانعی برای موفقیتم میبینم و ترجیحا فاصله میگیرم متاسفانه افرادی رو که من دوست خطاب می کنم آدم های موفقی نیستند و علت فاصله من شاید این باشه
-
سلام
بنده بخاطر یه سری مشکلات مالی والبته روحی و روانی قصد خودکشی دارم
فقط از دوستان میخوام یه راهی را جلوی پام بذارن که خودکشی من معلوم نشه و همه فکر کنند به مرگ طبیعی مردم.
هرچه فکر میکنم به نتیجه نمیرسم.
خوردن گیاه شوکران خوبه؟
-
سلام شوکران گرامی،
شما باید یه تاپیک جداگانه باز کنید که بتونید از راهنمایی دوستان بهره مند بشید.
در اونصورت همه راهنمایی های مربوط به مشکل خودتون را یکجا دریافت می کنید، و با تاپیک آقای حسین قاطی نمی شه.
به صفحه اصلی انجمن مربوط به موضوعتون برید و تاپیک جدید باز کنید.
فکر می کنم این انجمن مناسب باشه.
-
آقای حسین ببین من فکر می کنم که همه تو این سن وسالی که شما دارید کم یا زیاد از این نوع ترسها داریم... می دونید مهم اینه که بتونید بعدش از این ترسها بیاید بیرون و اینکه چجوری اینکار و انجام بدید باز بستگی به خودتون داره...
به نظر من آدم باید همیشه فکر کنه که تنهاست و باید مشکلاتشو به تنهایی حل کنه .. این قضیه فقط در مورد شما نیست همه آدمها همین جورین ... همه وقتی وارد یه محیط تازه می شن می ترسن ... همه از آینده ترس دارن ... همه واسه همه چی دو دو تا چهار تا می کنن اما مهم اینه که درست یا غلط بالاخره یه تصمیمی می گیرن ... به نظر من همه گذشتتو بریز دور و بشو یه آدم دیگه به این فکر نکن که اعتماد به نفس نداری به این فکر کن که می تونی یه ادم موفق بشی ... پس تلاشتو بکن اونجوری که اگه ده سال دیگه به گذشتت نگاه کردی نگی گذشتمو واسه هیچ و پوچ از دست دادم ...
امیدوارم که موفق باشید...
-
دوستان من خیلی ترس دارم از آیندم از طرفی قبول دارم هیچ تلاشی بی پاسخ نیست ولی میترسم از تلاشی که کسی هنوز نشیندم که بگه بده نتیجه نگیرم.اگه من با این روند برم جلو تو هیچ زمینه ای موفق نمی شم چیکار کنم به خودم جرات بدم
این در شرایطیه که پدرم میگه من پشتیبانتم نمی دونم یعنی امروز و دیروز اصلا درس نخوندم همش جست و جو های بی مورد دارم