حال روحیم خیلی بده (دائمن فکرم مشغوله فکرای منفی )
سلام
نمیدونم باید کامل خودمو معرفی کنم چند سالمه و اینا یه نه چون ایتقدرا فعال نیسم رو این حساب ک فراموش میشه بازم میگم
ی دختره مجرد ۲۵ ساله بدوون هیچ ارامش روحی
من یه ماه دیگه کنکور ارشد دارم بعدع این همه تلاش الان ک وقته جمع بندیه هییچ ارامش روحی ندارم از اول اذر رسیده بودم ب جمع بندی اما اصلن ارامش روحی ندارم
دائمن فکرم مشغوله فکرای منفی گاهی میگم بسه امروزو کلن استراحت کن روحیه میگیری بعد بخون اما هییچ نتیجه ای نداره میبینم دوستام دائم با هم جمع میشن گردش تفریح من کنج خونه دلم میگیره بعد این حل میشه میگم اگه قبول نشم چی اینم حلش میکنم فک میکنم چرا من اینقده تنهاام بعد و بعد ینی فکرا و استرس عصلن ولم نمیکنن ارامش نداره مغزم بعد شب میشه میشینم گریه میکنم ک هیچی نخوندی امروز من دو سه ماه ب کووب خوندم فوول الان ک وقته اصلیه جمع بندیه تازع همه شروع میکنن من دوماهه هیبچ کیفیتی نداره درس خوندنم کم مونده دیوونه شم اگه پستای قبلیمو تاپیکای قبلیم منظورمه ب یاد کسی باشه من قبولی تو ارشد ب حده جونم بهش احتیاج دارم لذتم میبرم از خوندنش اما انگار یچیزی تو دلم اینور اونور میره مثه اینکه تو ذهنم ی فن روشنه همه چی داره توش پخشو پلا میچرخه
خاهش میکنم تنها امیدم اینجا و شما بودین تا الان سعی کردم درست کنم ب خودم روحیه بدم ک باشه حالا میخونی اما دیگه نیس وقت واقعن
:(((((
من باید بتونم بخونم بااید این همه تلاشم میبره سه ماه تو اتاق بکووب خوندم الان اینجوری خیلیییی بده حاالم جاش نیی ینی ظرفیتش دیگه در من نیس ک بخام خدایی نکرده حسرت این روزامو بخورم همه تلاشن برا ب دست اوردنه ارامشمه اما.....