علاقه نسبتا شدی به دوستم

سلام دوستان عزیز..
اول از همه معذرت میخوام به خاطر رک بودنم
۱۶ سال دارم و راستش چند مدت هست که شدیدا از دوستم خوشم اومده و عاشقانه دوستش دارم…الته این حس فقط چند وقته اومده سراغم و داره دیوونم میکنه(بعضی مواقع کمتر و بعضی مواقع بیشتر میشه یا حتی از بین)…فقط دوست دارم کنارش باشم و از بودن باهاش لذت میبرم و بغل کردن و بوسیدن ولی ابدا دوس ندارم کار به جاهای باریک و فعل کشیده بشه و متنفر این کارها اما وقتی لمسش میکنم یا اون متوجه منه تحریک میشم...
البته بگم ک تقریبا دوجنس گرا هم هستم ولی تاحالا با هیچ دختر یا پسری رابطه نداشتم...
تو روستا بگید این چه عشق پوچ و بیخودی هست و راه فرار ازش چیه
یا اینکه فقط یه وسواس عاطفی هست و من دارم بزرگی میکنم؟
ممنون

بزار بهت بگم هم می تونه وسواس فکری باشه هم می تونه ریشه روانشناختی و حتی ژنتیکی داشته باشه.برو پیش مشاور اگه نه کسی که متعصب باشه...شاید لازم به ازمایش خون و تست ژنوتیپ باشه.

با سلام

فاصله بگیرید و دوری کنید و تمام حواس خود را درس و فعالیتهای فیزیکی دهید . اگر از همین ابتدا جلوی این احساسات را نگیرید خطر انحراف گرایش جنسی شما را تهدید می کند .

ضمناً دست از کنجکاویهای جنسی و سرک کشیدن به سایتها و ..... در این باره و تخیل و .....بردارید و تمرکزتان روی درستان باشد و خسته و بسیار نیازمند به خواب هم به رختخواب بروید . ورزش را از نظر دور ندارید بخصوص ورزشهای هوازی .....

باز هم تأکید می کنم از این رابطه بیرون بیایید و شدیداً در کنترل احساسات خود باشید . همچنین روی تغذیه هم دقت کنید که از مواد غذایی محرک و گرم بخصوص ادویه جات و غذاهای فست فودی پرهیز کنید و سعی کنید در این زمینه اطلاعات خود را بالا ببرید تا تغذیه ای که تمایالات احساسی و غریزی شما در کنترل قرار می دهد داشته باشید

تمایلات و حتی رفتار شما اشتباه و در آستانه خطر است

مراقب خود باشید

فرشته جون تورو خدا من دعوا نکنید.
اما دوستم ببین باید ژنوتیم یعنی شمارش ژن های جنسیت چک بشه.ممکنه مثلا یه ژن x که ژن زنانگیه اضافه داشته باشی؛که البته چیز بعیدی نیست و خیلی شایع!
اگه اون طور باشه با ورزش و دوری کردن مشکلت حل نمیشه...مثل این می مونه که مثلا من که دخترم سعی کنم با تمرکز و درس خودن و ورزش عادت ماهانه نشم حتنا به پزشک مراجعه کن.پزشک متخصص داخلی هم شاید بتونه کمکت کنه.

عزیزم ازش دور شو
به خاطر این که افکارت رو تحت الشعاع قرار ندی میگم
شما انشالله هیچ تفاوتی با بقیه نداری
و این صرفا یه اختلال موقته

ولی اگه بیشتر نزدیک دوستت باشی بیشتر به خودت این مسئله رو تلقین میکنی

خیلی خیلی ممنونم از دوستان...
راستش دوری کردن اسون نیست...نه به خاطر این علاقه...
چون ما همکلاس هستیم کنار هم میشینیم و تقریبا صمیمی ترین دوستم تو مدرسه هست و من هم برای اون...همینطور اینکه خود اون ممکنه ناراحت و دلخور بشه و دوری کردن میتونه بقیه بچه ها رو نسبت به این موضوع حساس کنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط کیت کت

فرشته جون تورو خدا من دعوا نکنید.
اما دوستم ببین باید ژنوتیم یعنی شمارش ژن های جنسیت چک بشه.ممکنه مثلا یه ژن x که ژن زنانگیه اضافه داشته باشی؛که البته چیز بعیدی نیست و خیلی شایع!
اگه اون طور باشه با ورزش و دوری کردن مشکلت حل نمیشه...مثل این می مونه که مثلا من که دخترم سعی کنم با تمرکز و درس خودن و ورزش عادت ماهانه نشم حتنا به پزشک مراجعه کن.پزشک متخصص داخلی هم شاید بتونه کمکت کنه.

---

من باایشون کاملاموافقم البته به نظرمن میل جنسی شماشدیدزیاده به نطرمنم احساس وحس شماباورزش ودوری ازمسایل تحریک کننده کم نمیشه تازه امکان داره روی شماتعثیرعکس بزاره حتمابایدبه دکترمراجعه کنید.

.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

با سلام و احترام
لطفا دقت کنید چون خلاصه می گویم.
معمولا اینگونه رابطه ها از ترکیب دو پارامتر روانی با هم نتیچه می شود.
1 - نیاز به ارتباط عاطفی یا بهتر بگویم نیاز به ازدواج
2 - خصوصیت های شخصیتی که نشانه وابستگی هست.


که اولی (نیاز به ازدواج)طبیعی هست و دومی را باید با آموزش و تمرین تحت کنترل در آورد.


دختران از سنین نوجوانی به جهت وقایع تحولی که در رشد آنها اتفاق می افتد ، آماده برای ازدواج می شوند. (لیکن جامعه کنونی که در این مورد متاسفانه با عقب ماندگی همراه هست، زمینه ازدواج و پختگی ازدواج را برای دختران فراهم نمی آورد.) لذا نیاز عاطفی وجود دارد و باید هم متوجه همسر شود. لیکن در غیاب آن به دنبال جایگزین می گردد.
این جایگزینی اکثرا به اشتباه متوجه جنس مخالف و دوستی می شود که تبعات خاص خودش را دارد. گاهی هم به خاطر شرایط ویژه یک فرد همجنس و زمینه وابسته سازی در فرد مخاطب به صورت ارتباط های غیر متعارف با هم جنس به صورت وابستگی خودش را نشان می دهد.
بحث مسائل جنسی و از این حرفا نیست. بلکه پاسخ غیر صحیح به یک نیاز طبیعی و صحیح هست.




راهکار :
2 کار باید در این مورد انجام شود. که معطوف به همین دو علت اصلی هست.
الف) برای ازدواج باید بستر سازی و سریعا اقدام شود.
رد کردن خواستگاران و بهانه کردن سن و درس و ... کنار گذاشته شود. و نیازهای طبیعی یک دختر انکار نشود.
البته این راهکار گاهی زمان بر بوده و نیاز به پختگی ها و شرایطی دارد که هم دختر و هم خانواده اش باید برای کسب آنها فعالیت ویژه داشته باشند و به عنوان اصلی ترین راهکار روی آن انرژی بگذارند.


ب) کسب آگاهی ها و مهارتهایی برای کنترل وابستگی.
اول باید فرد قبول کند که ارتباط او ناصحیح و اعتیاد گونه هست(مرتب نیاز بودن با آن فرد رشد می کند. در غیاب شخص مذکور ، فرد وابسته علائم کسالت و به هم ریختگی دارد، در نبود فرد مخاطب، مرتب فرد وابسته به او فکر می کند، زندگی شغلی، تحصیلی، خانوادگی و اجتماعی فرد تحت تاثیر منفی این رابطه قرار می گیرد، و این نوع ارتباط غیر متعارف هست. فرد بسیار در برابر ترک مقاومت می کند و با دلیل تراشی بهانه ای برای وابستگی خود می آورد.)
حالا که متوجه آسیب رسانی اینگونه رابطه شد، دست از توجیه های منطقی برای ادامه دادن به این رابطه بردارد. شروع به بستر زدایی و تمرکز زدایی کند.
یعنی زمینه های ارتباط با او را به حداقل برساند و قطع کند.
همچنین باید از فرد وابسته ساز کمک گرفته شود و توجیه شود، که دلسوزیهای متعارف خود را قطع کند. و فرد وابسته را از خود دور سازد.





خلاصه:
- نیاز اصلی ازدواج هست. باید مد نظر قرار گرفته و برایش برنامه ریزی ویژه شود.
- باید زمینه ترک این اعتیاد وابستگی صورت بگیرد. بستر زدایی ، تمرکز زدایی شود و فرد وابسته ساز هم در این جهت فعال شود.

---

لینک این پست ( بد نسیت مطالعه کنید )

http://www.hamdardi.net/thread-18573.html

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

سلام fatemeh_rp
ضمن خیر مقدم به جنابعالی و تشکر از اعتمادی که داشتید.
معمولا انرژی های روانی انسان در مسیرهایی که فرد باز می کند و اجازه می دهد جریان می یابد.
شما باید منظورتان را از عشق روشن کنید. اگر صرفا مسئله عاطفی و دوست داشتن خیلی زیاد نسبت به یک نفر هست، روش درمانی آن متفاوت است. اما اگر مسئله میل جنسی و ...، مطرح است ممکن است یک اختلال جنسی باشد که نیاز هست از طریق روانپزشک و دارو درمان شود.
به طور کلی افرادی که انرژیهای نا محدود خود را ( دانسته یا ندانسته ) بدون برنامه ریزی در یک جهت ناصحیح به جریان می اندازند به مرور دستخوش این دوگانگی ها و رنجها می شوند. ذهن سیال هست و اگر در اختیار خود باشد هر کجا باز هست حرکت می کند و شما با خیالات خود آن تخیل را آب می دهید. و یک بار به خود می آئید که اسیر توهمات و تخیلات گشته اید و عنان اختیار از کف داده اید.
متاسفانه اطلاعات بسیار کمی از خودتون و مشکلتون و جزئیات آن داده اید. لذا بنده با توجه به کلیاتی که در بالا گفته اید به همین مقدار بسنده می کنم.

---

.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

باید بگویم اینگونه ارتباط بسیار خطرناک هست، حتی بین دو جنس مخالف و حتی بین زن و شوهر...
اینها جزء وابستگی ها طبقه بندی می شوند.
شاید باور نکنید شخص قربانی( آنکس مورد توجه و محبت هست)، آنچنان در حصار قرار می گیرد و محدود می شود و آزادیهایش از بین می رود که تا مرز تنفر و انزجار پیش میرود. چندین مورد مراجع داشته ام.( طرفی که مورد محبت افراطی و یکطرفه واقع شده بودند از طرف دوستشون)، که حتی بعضی اینها با کابل طرف مقابل را( یعنی دوست دار خودرا ) می زدند، تا بتوانند آزادی را بدون آنها حس کنند، اما موفق نبوده اند.

در اینگونه موارد کیفیت رابطه به جای اینکه دست فرد محبوب باشد، دست کسی هست که به دنبال مهر ورزی است.

در حالیکه در یک رابطه سالم هر یک از دو طرف آزادند به هر مقدار که می خواهند در رابطه وارد شوند و وقت بگذارند.

دوست عزیز ar_arc_f
پیشنهاد می دهم برای حل این معضل شخصا و به صورت حضوری به یک روانشناس بالینی مراجع کنید، تا با توجه به جزئیات رابطه و احساسات شما ، و با دادت تکالیف متناسب ، زمینه حل این مشکل را فراهم کند.

---

.