از بی توجهی همسرم خسته شدم
سلام و خسته نباشید
من 25 سالمه و شوهرم 31 و 5 ساله ازدواج کردم،یه پسر 14 ماهه هم دارم
پدر و مادرم خارج از ایران زندگی میکنن در واقع من جز شوهر و بچه ام کس دیگه ای رو ندارم
شوهرم خیلی دوستم داشت و با مشکلاتی که پیش رومون بود با رضایت خانواده ازدواج کردیم
شوهرم مرد خوبیه قبل به دنیا اومدن بچه هیچ مشکلی نداشتم
اما بعد از به دنیا اومدن بچه رابطمون خیلی سرد شد و روز به روز بدتر شد،جوری که دیگه اصلا بهم نمیگه دوستم داره و شاید ماهی یک بار هم با هم رابطه نداریم،و تو این رابطه من اصلا لذت نمیبرم،جوری که بعدش گریه میکنم و ازش بیشتر متنفر میشم،بارها هم بهش گفتم اما همش دلیلای خودشو داره و اصلا توجه نداره من ادم گرمی هستم و دلم میخواد یه رابطه تمام داشته باشم،و فکر میکنم این موضوع محبت بینمون بر میگردونه،اما همسرم میگه تو همیچیو تو رابطه میبینی و میگه همه اطرافیان که بچه دارن همینجورین دیگه نمیشه و با بچه یخته و.....،همش از خودم بدم نیاد و فکر میکنم چون بعد زایمان هیکلم بهم ریخته دیگه دوستم نداره و به جایی رسیدم که تصمیم گرفتم دیگه با هم زندگی نکنیم و اون بره واحد بالای خونمون رو اجاره کنه و تنها اونجا زندگی کنه و فقط برا غذا بیاد پایین،البته هنوز بهش نگفتم،نمیدونم چکار کنم،دلم نمیخواد جدا شم چون بچه دارم و مرد خوبیه و بهش شدیدا عادت کردم و چون تنها بودم بهش وابستم
نمیدونم ، گاهی فکر میکنم افسردگی دارم،همش گریه میکنم و خسته میشم دلم محبت از ته دل میخواد
اینم بگم شوهرم از نظر مالی هیچی کم نمیزاره
در آخر ببخشید که طولانی شد،ممنون میشم کمکم کنید