حساسیت و تفکرات عجیب همسرم
سلام دوستان
من 5 ماهه که عقد کردم. چند روز پیش توو لیست مخاطبین گوشیم دید که کلمه "داداش" رو از جلوی اسم داداشش برداشتم و اسم خالی هستش. این باعث شد که اونم فرداش با طعنه به من بگه: "منم کلمه "جوون" رو از جلوی اسم خواهرات برداشتم. من خیلی ناراحت شدم و براش توضیح دادم توو گوشی من همه اقوام نزدیک به اسم کوچیک نوشتم و کلمه آقا و داداش و .. به کار نبردم و برام فرقی نمیکنه داداش باشه یا نباشه چون اینجوری راحت نیستم. بهش گفتم کارش خیلی سخیف بود و نباید این کارو میکرد چون برای خواهراش از "آبجی" استفاده کرده منم داداش ندارم. باهم کلی بحث کردیم و آخرش گفت:"چون تو بی ادبی کردی و در مورد خوانوادم گفتی منم در مورد خانوادت گفتم". من از اینکه به من گفت بی ادب خیلی ناراحت و عصابی شدم و الان دو روزه که باهاش تماسی ندارم.
مسئله دیگه اینه که ما شهرستان هستیم و زمانی که شهر خودمون میریم (شهرمون یکیه) تا یه روز خونه پدریم بود میگه حالا بریم خونه ما. تفکرش اینه که باید به تعداد روزهای مساوی خونه ما و خونه اونا باشیم در صورتی که من فکر میکنم دخترو خونه پسر میبرن و زن بیشتر باید خونه شوهرش باشه. و سر این مسئله با هم درگیری داریم.
هر کاری براش میکنم براش بی ارزشه، مثلا گردش میریم براش کادو ، لباس میخرم. باز میگه برام چیکار کردی؟
سطح توقعاتش خیلی بالاست حتی میگه اگه خواستیم بچه دار بشیم باید برای زایمان منو بیمارستان خصوصی ببری!
لطفا کمکم کنید با مشاوره های ارزندتون. خیلی خسته شدم
با تشکر