خانوادم به فکر اوضاع بیماری من نیستن بگید باید چکاربکنم؟

سلام.25ساله.
من از بچگی با بیماری که الان دارم مواجه بودم که الان اوضاع بیماری و روحیم خوب نیست و خانوادم اصلا به فکر من نیستن .بگزارید یکم از شرایط خانوادم بگم شاید بتونید بهم راه حلی بدید
ازچندسال پیش که بخاطر همین عدم رسیدگی های خانوادم و دارویی که یه دکتر نادان بهم داده بود اوضاعم بد ترشد و از اونزمان مادرم بهم گفت تو دیگه بدرنمیخوری.بدخوردن از نظرش شوهر و پول دراوردن بود.کلا از اون زمان بیخیال من شدن .مادرم یا میگه وای بهم فلان مریضا یا وقتی باهاش دعوا میکنم منو به صفت اون بیماری صدا میزنه. بیماری من الان و کلا خرجی نداره حدود ماهی صدتومن دارو داره.برا همین هزارجور سرکوفت بهممیزنه که برو کارکن و به بابام میگه تمام پول ما برا این دختر خرج میشه.من الان دوساله پزشک تخصصی خودم رو ندیدم و یکی دوبار فقط رفتم اورژانس. درحالیکه بیماری من نیاز به رسیذگی داره ماهی یکبار اگه ویزیت بشم هم دکتر در جریان بیماریم قرار میگیره هم خودم اینقدر استرس و اظطراب ندارم
مامانم حوذش ماهی چندبار دکتر میره اگه یه روز حالش خوب نباشه فرداش دکتره.من اگه بخوام برم میگه میخوای بری دکترو67 ساله روببینی .از همه معذرت میخوام اینو میگم ولی از نظرش ما دخترا یا لااقل من به همه دکترا رابطه جنسی داریم.خدا کنه یکی حال منو بفهمه که دکتر سه سال پیش به من گفته باید عمل بکنی ومریضیم مثل دیابته که باید کنترل بشه که یهو عینهمون چندسال پیش بدتر نشه .اونوقت مامانم این حرفا رو میزنه من اظطراب از دست دادن عضو دارم و اون
بهیچوجه فکر عمل کردنم نیستوچندسال پیش که حرف عملم شد خواهرم گفت برو طلاهاتو بده عمل گلی رفت طلاهاشو فروخت به نام خودش سرمایه گذاری کرد
این چندساله 50.60میلیون وام گرفته و به نام خودش خونه ساخته.کلی هم از همون خونه و درامد بابام پس انداز داره ولی اصلا به فکر من نیست. :54::54::54::54::47:.فکر میکنه هزارسال عمر میکنه و به این پس انداز نیاز داره
بهانه کرده فلان دکتر گفته عمل برات فایده نداره و بدتر میشی. ولی این فقط بهانه ابهکه برای اروم کردن خودش ساخته من از اوضاع بیماریم خبر دارم من پیگیرشم و میدونم .رسیدگی نکردن بهش باعث بدتر شدنش میشه

من زخم خورده ام بخاطر همین کارای خانوادم خودخواهی هاشون و رسدگی نکردن هاشون اوضاع از متوسط به بد تبدیل شد. الان باید کاری کنم باهمین ندونم کاری ها و نادید گرفتن ها لوضاع به افتضاح تبدیل نشه
لطفا نگید حتما مادرت میدونه که میگه مادر من هیچی نمیدونه .این بیماری تو وجود منه نه اون منم که میرم پیش دکتر نه اون.حرفامو کامل بخونید بعد جوابمو بدین
واقعا درموندم راهنمایی کنید

سلام گلی جان اسم بیماریت چیه

:72:گلی جان واقعا برای شرایطی که داری متاسفم...

شما قبلا هم تاپیک زدی درباره بیمارت اما نه دیگه پیگیر شدی و نه درست حسابی میگی که مشکلت(بیماریت) چیه؟؟

دوست گلم ،
به قدری ناراحتم از شرایطتون که یعنی الان نمیتونم واستون نظر بذارم.
شاید تونستم بعدا بیام.
اما شما امیدت رو به خدا ، از دست نده . اصلا و ابدا...

دوستان عزیز
فک نمیکنم اسم خود بیماریشون مهم باشه. شاید خیلی خاص باشه و منجر به مشخص شدن هویت ایشون بشه.
چه اهمیتی داره حالا؟ یه بیماریه خاصه دیگه.
اگه نه ،اگه خیلی عامه، لطفا بگید بیماریتون چیه ؟ شاید راهی باشه .
حالا هزینه درمانتون چقدره حدودا؟
نمیدونم . شاید تاپیک بیکاری که زدم به دردتون بخوره. یه نگاهی بندازید.
خدایا ، خودت میدونی چی میخام دیگه . حواست باشه !!! :323:

سلام
نمیدونم پدر شما نقشش تو خونتون چیه ولی حتی تو تاپیکای قبلیتونم اشارتون بیشتر به مادرتون بود.
در هر حال اگه بتونی از آدم ها از جمله پدر و مادرتون به اندازه ی توانایی و درکشون از شرایط، انتظار داشته باشی شاید احساس بهتری پیدا کنی، به این معنی که انتظار داشتن از شخصی که نمیتونه کامل تو رو بفهمه، یه عمل غیر منطقیه و خب کسی هم دلش نمی خواد کار غیر منطقی انجام بده، از جمله شما! منتها مشکل اینجاست که شاید از آدمای زندگیت نا امید بشی و احساس تنهایی بکنی در اون صورته که باید سعی کنی به خودت و درونت متکی باشی و از خودت کمک بخوای. تویه این سایت خیلی جمله ی " خودتو دوست داشته باش" رو دیدم اول مثه یه شعار می مونه ولی بهش خیلی فکر کن و تا درکش نکردی ادامه بده. ببین چه چیزایی داری که دیگران ندارن تواناییات هوشت احساست دیدگاهت به مسائل مختلف دنیا و ...
سعی کن تنش رو تویه خونه به حداقل برسونی ،فشار عصبی ، استرس دعوا و ... تا حالا هیچ کمکی به شما نکرده پس دیگه ادامه ندین؛ عوامل درگیریا رو به حداقل برسون.
نمیدونم خرج عمل چقدره ولی اگه میتونی ، کار پیدا کنید تا هم روحیتون بهتر بشه و احساس مفید بودن بکنید هم خرج درمانتونو ،دسته کم ویزیت دکترو آزمایش و اینجور چیزا رو در بیارین.
بدون که زندگی کردن سخته ،هممون تو زندگی چالش داریم و باید سعی کنیم اونا رو پشت سر بذاریم ؛مثه یه مسابقه ای میمونه که هر کس باید از یه راهی دوران حیاتشو سپری کنه،شاید راه من با مال شما فرق داشته باشه ولی کیفیت همش و سختیاش یکیه،زندگیتو به خودت سخت نگیر و از لحظاتش لذت ببر به اطرافت و آدماش بی تفاوت باش اونا در واقع همون چالشهای زندگی تو هستند وظیفه ی تو اینه که مدیریتشون کنی، یعنی اصلا اومدی تو این دنیا که همین کارو بکنی.

باهات ابراز همدردی میکنم.
موفق باشی.

عزیزم امکان این که یه کار نیمه وقت داشته باشی برات هست ؟
که حداقل هزینه های درمانت رو خودت بدی ؟

سلام گلی جان. میدونم این قضیه چقدر برات ناراحت کننده و سخته. ادم وقتی حتی یه سرمای کوچولو هم می خوره از نزدیکاش توقع توجه و محبت داره.. گلی جان رابطه شما با پدرتون یات خواهرتون به چه صورته؟ و همین طور رابطشون با مادر شما؟ ایا میتونن رو مادتون تاثیر داشته باشن و با ایشون صحبت کنن؟

- - - Updated - - -

سلام گلی جان. میدونم این قضیه چقدر برات ناراحت کننده و سخته. ادم وقتی حتی یه سرمای کوچولو هم می خوره از نزدیکاش توقع توجه و محبت داره.. گلی جان رابطه شما با پدرتون یات خواهرتون به چه صورته؟ و همین طور رابطشون با مادر شما؟ ایا میتونن رو مادتون تاثیر داشته باشن و با ایشون صحبت کنن؟

سلام.تشکرازهمگی
لازمه چندتاچیزوحتمابگم
قطعا خانوادهمندیونیستن ومن پری .اما قطعا خودخواه بی مسولیت و بی فکرن وگرنه اگر عمل هم نبود لااقل من دکتر میبردن.وقتی شرایط رو حتی ناقص میدونن. وقتی مادرم میدونم چربی و فشار خون رسیدگی میخواد. برادرم که مریض میشه قرصش رو میدن دستش تا بخوره! قطعا میدونن حال من هم رسیدگی میخواد.بجای اینکه من رو با این اظطراب و این حدی از امید که دلم فقط میخواد بمیرم فقط برام خواستگارای زیر صفر کلوین جور کنن

موضوعی رو بگم من نگفتم هزینه درمان ندارم گفتم رسیدگی نمیکنن. بهرحال بایکم جرو بحث همیشه ازشون پول مورد نیاز رو گرفتم هزینه ویزیت دکتر با اینکه کم نیست اونقدر هم نیست که مانع رسیدگی من بشه.
پس من برای ویزیت دکتر نیاز به پول ندارم اما جراحی چرا.اون هم جور میشه حالا حتی از طریق خانواده خودم و فامیلای نزدیک حتی.ادمی که حالش خوب نیستو اظطراب داره و مشکلش سد راه زندگیشه سرکار نمیتونه بره
من اگه پدر به معنای واقعی داتشم که اوضاعم این نبود .پدر ادم بی اراده خودخواهیه که عقلش دست مادر خودخواه و بی فکرمه
مادرن به اوضاع من رسیدگی نمیکنه اگه خودم هم برم دکتر مدام گفتاری یا رفتاری بهم تهمت میزنه .برخودش عین کساییه که وضع منو نمیدونن
ایا حفظ ظاهر گناهه؟
مادر من یا کارش ترحم ه یا تحقیر.اگه بگب مشکل داری امروز بهم ترحم میکنه فردا بحثی شد موضوع رو پیش میکشونه تحقیرت میکنه
اقای م.رضا من در اینتاپیک دنبال همدردی نبودم .گفتم راه حلی بگین که خواسته هامو بدون این که تحقیر بشم یا مورد ترحم قرار بگیرم بگم و اوضاعم بخاطر بی فکری خراب نشه.
خانواده من منطق خاصی! برای خودشون دارن و کسی نمیتونه روشون اثر بگذاره اگه کسی حرفی بهشون بزنه میگن واسه زندگی ما حسادت میکنن! حالا ربطش مکجاست من نمیدونم
روی خودم مثال میزنم . من میام با مادرم بحثی رو شروع میکنم که باید به ائضاع من رسیدگی کنی نتیجه گیریسش اینه که تو حالت خوب نیست با پسرای توی اینترنت به مشکل خوردی اودی تلافیشو سر ما درمیاری. من میگم شما باید وضع بیماری منو رسیدگی کنید اونوت این حرف نامربوط جوابم میشه/ ایا این که میگم باید به فکر من باشید این بخاطر اینده و حالمه یا بخاطر بهم خوردن رابطه خیالی با پسرها؟!
فامیل هم با پدری رابطه نداریم .به خاطر همون ضعف وجودی پدرم.و با مادری هم مشخصه اولا که تا حد زیادی طرز تفکر مادرم رو دارن و اگه هم نداشته باشن مادرم راست و دروغ با هم قاطی میکنه و میگه و اینجوری حرفشو ثابت میکنه یا مثلا یه نگهبان یا منشی دکتر در یک مورد خاص نه من بهش گفته جراحی نیاز نیست و بد تر میکنه درمیاد میگه رئیس بیمارستان گفته عمل نیاز نیست اوضاعشون بدتر میشه!!
نام بیماری من هم فقط در صورتی بدرد میخوره که شماپیش بهترین جراح های کشور اشنایی داشته باشید که حاضر بشه مهرکسی با هرسطح بیماری عمل بکنه

باز هم میگم من هم خودم ضعف های شخصیتی مثل ترس بیجا تفکر اشتباه شابد داشته باشم .برای همین برای مدیریت اوضاعم اینجا اومدم اقای م.رضا
میخوام این دفعه پیگیری کنم دعا کنید .وسط کار رهاش نکنم و به خوبی این قضیه انجام بشه انشا الله

چرا نميري سركار؟

گلی جان دوستان از بیماری شما پرسیدند اگر خواستید توضیح بدید . توی تالار دوستان پزشک هم داریم شاید کمکتون کنند . علاوه بر اون منظور این هست که ببینیم بیماری شما اونقدر که شما میگید جدی هست ؟ یا شاید تصور شما از بیماریتون و انتظارتون از اطرافیان خیلی زیاد باشه . مثلا داشتن چربی و فشار خون بیماری نیست که توجه بیش از حد اطرافیان رو نیاز داشته باشه . و با مصرف دارو و رعایت رژیم میتونید کنترلش کنید . من احساس میکنم شما جدای از موضوع بیماری با مادرتون مشکل دارید و رابطه نزدیکی با ایشون ندارید . شاید ایشون از بعضی از کارها و رفتارهای شما ناراضی باشند . مثلا اینکه زیاد تو اینترنتی ایشون فکر میکنه با پسرها داری حرف میزنی . یا از اینکه شما رو برای ازدواج ترغیب میکنه ناراحتید . در صورتیکه این اخلاقها رو همه مادران دارند .

- - - Updated - - -

گلی جان دوستان از بیماری شما پرسیدند اگر خواستید توضیح بدید . توی تالار دوستان پزشک هم داریم شاید کمکتون کنند . علاوه بر اون منظور این هست که ببینیم بیماری شما اونقدر که شما میگید جدی هست ؟ یا شاید تصور شما از بیماریتون و انتظارتون از اطرافیان خیلی زیاد باشه . مثلا داشتن چربی و فشار خون بیماری نیست که توجه بیش از حد اطرافیان رو نیاز داشته باشه . و با مصرف دارو و رعایت رژیم میتونید کنترلش کنید . من احساس میکنم شما جدای از موضوع بیماری با مادرتون مشکل دارید و رابطه نزدیکی با ایشون ندارید . شاید ایشون از بعضی از کارها و رفتارهای شما ناراضی باشند . مثلا اینکه زیاد تو اینترنتی ایشون فکر میکنه با پسرها داری حرف میزنی . یا از اینکه شما رو برای ازدواج ترغیب میکنه ناراحتید . در صورتیکه این اخلاقها رو همه مادران دارند .