سوال مبهم در ادامه ارتباط

با سلام

دختر 25 ساله و دانشجوی ترم آخر ارشد هستم ، به خاطر پروژه درسی هشت ماه است با یکی از هم کلاسی های پسر همکاری رو شروع کردم، این پسر 31 سالشه ،خیلی مغرور ، بسیار سخت احساسش رو بروز میده ، اهل کار ، خانواده دار ، بسیار حد و احترام رو رعایت می کنه، بعد 4 ماه حس کردیم بهم وابسته شدیم و در کمال تعجب بهم ابراز علاقه کرد ، چون الان سنی نیست که بخوام دوستی کنم و اهلش هم نیستم ،همش حس می کردم داره زمان می خره که منو بیشتر بشناسه چند بار عیر مستقیم خواستم بفهمم قصدش ازدواج یا نه گفت اوضاعش سروسامانی نداره و نیاز به زمان داره، حالا برام خواستگار اومده بهش قضیه رو گفتم می دونه واقعا بعد 8 ماه ازش خوشم اومده و به خونواده من می خوره و دوسش دارم خودش هم بارها ابراز کرده و گفته به خاطر من تلاشش رو می کنه ، اما بعد مطرح کردن خواستگارم چند روز سکوت کرده ، واقعا موندم باور کنم ابراز علاقه پسری که مغرور بود ، و همه رفتارهاش بر اساس منطق بود! دلیل این سکوتش چیه؟ممنون میشم راهنمایی کنید تو این شرایط باید چی کار کنم؟ و اینکه خجالت می کشم مستقیم بهش بگم بیاد با خونوادم صحبت کنه بالاخره دختر هستم و غرور دارم.ارتباطمون هم بر مبنای دوستی شروع نشد چون خونوادم و خودم دوست نداریم.

سلام ،شما گفتی خواستگار داری نوبت اون آقاس که تصمیم بگیره ،واقعا اگه شمارو بخواد میاد جلو و نمیزاره از دستش بری ، به نظرم صبر کن تا سکوتش رو بشکنه و جواب بده ،اگه یه موقع نیاد 8 ماهم چیزی نیس که نتونی فراموش کنی

سلام

خانمی که فوقش لیسانس داری(مزاح کردم خودمونی باشیم )

اینکه بعد از 8 ماه به اون آقا علاقه مند شدی و همین طور ایشون به شما علاقه پیدا کرده طبیعیه چون مجرد هستید کشش جنس مخالف روی هردوی شما تاثیر گذاشته کما اینکه به خاطر درستون بیشتر به هم نزدیک بودین

آدم اگه با اوباما هم 8 ماه دوست باشه ازش خوشش میاد با اینکه میدونه آدم خوبی نیست

شما بعد از این آقا با هرمردی که به دلت بشینه میتونی علاقه مند بشی
پس قضییه علاقه مندی منتفیه

الان نوبت اون خواستگاره که عمل انجام داده و جلو اومده نه این آقا که فقط با حرف شمارو داره تو آب نمک نگه میداره

نمیخوام زیر آب همدانشگاهیتو بزنم اما چیزیکه رومیزه جز این نشون نمیده

عجله نکن و این قضیه رو بسپر به زمان

با سلام

ممنون از راهنمایی دوستان ،

چند تا نکته لازمه بگم :

بعد از پنج ماه که ایشون احساساتشون رو بهم گفتند چندین بار تذکر دادم که دوست ندارم وارد رابطه عاطفی بشم چون خیلی احساسی هستم آسیب می بینم اما ایشون روز به روز سعی کردند احساساتشون رو بیشتر نشون بدن.
هر دختری جای من باشه خیالش کمی راحت میشه چون پسری که 31 سالشه بچه نیست که بخواد الکی و بدون فکر حرفی رو بزنه .در مورد ازدواج سعی می کردم واضح سوالی نپرسم اما همیشه صحبت از زمان می کرد، هر دومون از لحاظ فرهنگی و خانوادگی در یک سطح هستیم ،یه مدتی فوق العاده حسش رو بروز میده ، چند روز ساکت میشه و خیلی معمولی .
شنیده بودم که که دختر نباید احساسش رو صادقانه به پسری بگه چون بدتر دوری می کنه اما منی که تا به حال حسم رو به پسری نگفته بودم و بهش هم گفتم خیلی صادقانه دارم حرفم رو بهت می زنم ، بالاخره من هم الکی بهش ابراز احساس نکردم با شناخت نسبی که ازخودش و خونوادش پیدا کردم بنظرم فرد مناسبی بود که بخوام بهش فکر کنم.

ایشون رو مناسب تر از خواستگارم می دونم .

حالا تو این شرایط سکوت کرده!!!!

(فوق العاده منطقی و مغرور و سرسخت، واقعا رفتار بدی ازش ندیدم ، تو دانشگاه هم با اینکه اون موقع خیلی نمی شناختمش همش تو فکر درس بود )

نکته آخر: بخاطر پروژه پایان نامه قراره تا آخر شهریور سال آینده همکاریمون ادامه داشته باشه نمی دونم اگر هم چنان سکوت کرد چطوری به ادامه راه فکر کنم.

گلبرگ شما این پسرو برای ازدواج می خوای،مطمئنی اونم تو رو برای ازداوج می خواد؟

ولی من مطمئنم که از این موقعیت نیاز عاطفیشو تامین می کنه بعد از پایان پروژه م

به خیر و سلامت.اون سکوتی که در مقابل خاستگارت کرده به معنی من قصد ازدواج

ندارمه.وگرنه یه حرکتی می کرد.

درود

منم فکر میکنم شما کاری رو که باید انجام دادین.الان دیگه نوبت اونه.الان شما بهتره تمرکزتون رو روی خواستگارتون بزارین.

اولویت با کسی هست که اومده منزل شما برای خواستگاری.

شما تا وقتی اون آقا با خانواده با خواستگاری شما نیان،تا وقتی خانوادشو نبینی و تا وقتی که خانواده شما اونا رو ندیدن،نمیتونی حتی به یه نتیجه گیری اولیه درمورد ایشون برسی.

پس تمرکزت رو روی خواستگار فعلیت بزار.بدون اینکه این دو نفر رو با هم مقایسه کنی.

و بقیه چیزا رو بسپار به خدا.

اون آقا هم اگه شما رو بخوان اقدام میکنن برای خواستگاری رسمی و اگه تا اون موقع شما به کسی جواب مثبت نداده باشی راجبش فکر میکنی.

فقط با توجه به اینکه راجب اینکه اون آقا بیان خواستگاری و برفرض اینکه بیان خواستگاری به خوبی پیش بره،بازم تاکید میکنم خواستگار فعلیتو بی دلیل از دست نده..

این که 31 سالشه دلیل موجهی برای اینکه حتما نیتش ازدواج باشه نیست.

سلام گلبرگ عزیز.:72:


اول یه سوال بپرسم،شما اهل دوست شدن نیستید، پس الان میشه رابطتون رو برای من تعریف کنید؟؟؟؟!!!

من نمیتونم با اطمینان بگم ایشون قصد ازدواج ندارن، یا اینکه شرایط ازدواج رو دارند اما شما رو فقط برای خوش گذرونی میخوان و یا ...

من حرفم اینه که شما از خط قرمزتون عبور کردید.اگر همکلاسی هستید، دوتا همکلاسی به هم ابراز علاقه نمیکنن. اگر دوست هستید پس چرا ناراحتید، دوستید دیگه. میایدو میرید. اما بدونید که حق ندارید روی ایشون برای ازدواج حساب کنید ، چون خودشون به وضوح گفتن شرایط ازدواج ندارن.


بهتره نوع برخوردتون رو تا پایان دورانی که ملزم به بودن باهاشون هستید در حد همکلاسی نگه دارید و به زندگیه طبیعیه خودتون ادامه بدید. اگر ایشون مال شما باشن بر میگردن، اگرم نباشن ،شما ضرر نکردیدو الکی احساسو وقتتونو برای ایشون نذاشتید.

در هر صورت 8 ماه کم نیست برای دلبستن.البته شما میگید جدیدا ابراز علاقه شده در این رابطه.به هر حال قابل درک هست که شاید شما توی همین مدت، آینده ی هرچند کوچیکی رو برای خودتون ساخته باشید.الان در شرایطی هستید که فکر میکنید ایشون خیلی خوب هستن و دیگه بهتر از ایشون پیدا نمیشه براتون. وقتی انقدر راجع به ایشون مثبت فکر میکنید و احساستون درگیر هست دیدن خواستگار جدید چیز جالبی نیست، چون مطمئنا رد میکنید خواستگارتون رو هرچند عالی باشند، چون مدام مقایسه میکنید و ...


اول تکلیف جایگاه این آقای محترم رو تو زندگیتون معلوم کنید بعد خواستگار بعدی رو راه بدید منزل.(البته این نظر من هست، شاید هم با دیدن نفر بعدی ببینید آدمهای بهتری هم هستند و ...، اما من به شخصه حتی اگر کوچکترین ذهن مشغولی به خواستگار قبلیم داشته باشم اجازه نمیدم کسی بیاد برای آشنایی.)


در مورد سکوت ایشون هم بگم که خیلی مهم نیست!! یا سکوتشون به این معنیه که دارن پشت صحنه همه چیو آماده میکنن که سریع بیان جلو و خواستگاری کنن، یا سکوتشون به این معنی هست که " من که شرایطشو ندارم بیام خواستگاری، ایشاا... خوشبخت بشی"!!!! شما یه کم خودتونو احساستونو تعدیل کنید و بعدش بگید خواستگارهای دیگتون تشریف بیارن، اگر واقعا شما رو بخوان و در این مدت شرایط ازدواج با شما رو مهیا کرده باشن،ایشون هم تشریف میارن و شما خیلی شیک به عنوان یه خواستگار ایشون رو هم میسنجید و با عزت نفس جواب مثبت میدید.اگرم نیومدن که شما به بقیه خواستگاراتون پرداختید و چیزی از دست ندادید و نیمه واقعی گمشده اتون رو از بین اونا پیدا میکنید ، به همین راحتی!!!


در ضمن گلبرگ جان بهتره نه مستقیم و نه غیر مستقیم و نه با ایما و اشاره و نه هیچ جوره دیگه از ایشون نپرسید قصد ازدواج دارند یا نمیخوان بیان جلو یا من خواستگار دارماااااا.خوب دارید که دارید. آقایون زود هوا برشون میداره. یه کم با وقار بیشتر خودتونو حفظ کنید. نذارید فکر کنن خیلی طالبشون هستید توی این مرحله ،که حتی اگر هم بعدا قسمت هم شدید عزتتون خدشه دار نشده باشه در ذهن ایشون.

ایشاا... هرکسی که لیاقت شما رو داره زودتر به سراغتون بیاد. :43:

با تشکر از دوستان

دوست عزیز الهام خانوم
دختری مثل من که همیشه حدش رو رعایت کرده و تا این سن رسیدم نخواستم وارد هیچ رابطه ای بشم پس نیازی نیست محکوم بشم که خط قرمز رو رد کردم .
واقعا نمی دونم رابطم چیه با ایشون چون هیچ وقت مشخص نکردند و اعلام نکردند . من هم روم نمی شد بگم ما دوستیم ، هم کلاسی هستیم .برای همین سعی می کردم کاری کنم قصدش رو بگه که الکی احساسم رو درگیر نکنم.

من اصلا به این آقا فکر نمی کردم ایشون یک ماه بود اصرار می کردند با هم این پروژه رو شروع کنیم و بالاخره بعد از تحقیق زیاد به این نتیجه رسیدم قبول کنم اما نه به این دلیل که که به ایشون به عنوان کیس ازدواج فکر کنم بخاطر اینکه فوق العاده در زمینه کاری حرفه ای هستند.

خودم به ایشون گفتم نمی خوام وارد رابطه عاطفی بشم و مدتی اصلا سراغشون رو نمی گرفتم فقط موقعی که سوال درسی داشتم.اما ایشون همش سراغمو می گرفتن و پیگیر بودند و اعلام کردند که بهم علاقه پیدا کردند و چون پسری هستند که تو خونواده تقریبا مذهبی بزرگ شدند و رفتاراشون منطقی هست ، گفتم پس وقتی چنین پسری این حرف رو زده پس کنار انجام پروژه با گذشت زمان می تونم بشناسمش و چه اشکالی داره بشناسمش .

قبول کنید وقتی پسری که می دونید مغرور به هر دختری ابراز علاقه نمی کنه و خونواده خوب و سالمی داره به دختری ابراز علاقه کنه اون دختر سعی می کنه دیگه کمی بهش جدی تر فکر کنه و سعی کنه به هرطریقی بشناستش.

چون از خودم مطمئن هستم و از نقش بازی کردن و دروغ خوشم نمیاد و چون تجربه ندارم با سیاست هم نمی تونم حرف بزنم برای همین موضوع خواستگارم رو با ایشون مطرح کردم تا تکلیفم مشخص شه اگر قصد ازدواج دارند و زمان لازم دارند بگن و اگر نه هم دیگه رابطه عاطفی رو ادامه ندم .بارها هم به ایشون گفتم صداقت و شجاعت رک گویی یک پسر با ارزش .

سوالی که همیشه تو ذهنم هست اینه که اگر پسری که می دونیم خوبه و مناسبه اصرار می کنه بفهمه و بدونه نظر و احساس دختر مورد نظرش چیه ، تکلیف دختر بیچاره چیه بروز بده یا نده ؟بروز بده میشه عدم رعایت وقار ، بروز نده پسره میگه حتما نمی خوادش

مقالات زیادی خوندم که فقط پسر حق نداره دختر رو بشناسه ، دختر هم حق داره از نیت پسر با خبر بشه و بشناستش .

بابت تمامی نصایح دوستان متشکرم.خوشحالم با چنین انجمن خوبی آشنا شدم