واکنش درست در مقابل ادمی که بهم تهمت زده و پشتم حرف میزنه....

سلام دوستان
مدتی بود تو سایت نتونستم بیام ولی یه مشکلی برام پیش اومد که فکر می کنم بدون هم فکری با شما نمی تونم درست حلش کنم
یکی از همکارام پشت سر من حرف می زنه و منم از یه طریقی این رو متوجه شدم
بهم تهمت خیلی بزرگی زده
تهمت خیلی بد
آدم بی ادبی هست و اصلا دلم نمی خواد باهاش رو در رو شم و قهر شم
از طرفی نمی خوام بزارم بتونه پشت من حرف بزنه
نمی دونم چه برخوردری بکنم باهاش
بهش گفتم می دونم پشت من حرف می زنی گفت رو در رو کن
گفتم مهم نیست من می سپرم به خدا
اونم سعی کرد اثبات کنه حرفی نزده
از اون روز به بعد دیگه باهاش حرف نزدم سعی می کنم چشم تو چشم نشم
اونم خودشو برای من می گیره و منو می بینه سلام نمی کنه
با این حال بازم رفته حرف زده پشتم
خیلی عصبانیم از یاداوری حرفایی که زده خونم به جوش می اد
چی کار باید کنم؟

دوست عزیز:72:

نمیدونم و مطمینا نمیتونم حدس بزنم چه حرفایی زده و مطمینا چقدر شما از دستش عصبانی هستید:97:

ولی این رو مطمینم که جواب ابلهان خاموشی است:305:

شما با سکوت- متانت و رفتار عزتمندانه تان ایشون را شرمنده خواهید کرد.

مطمینا زمان همه چیز را اثبات میکنه و آن روی پلید ایشون برای دیگران هم رو خواهد شد پس به خدا بسپار

و نگران نباش:305:

التماس دعا:72:

نازنین چیزی که گفتنو نمی تونی بنویسی نه؟
شوهرت نمی تونه باهات همفکری کنه در این موارد؟ یعنی ارامشتون رو به هم میریزه اگه بهش بگی؟

نازنین جدیدا به یه درکی رسیدم:) اینکه توانایی ها و سرمایه ها و استعدادهامو فقط تنهایی در نظر بگیرم.
منم نمی تونم جواب کسی رو بدم. این در مورد من یه ناتوانیه یا استعدادشو ندارم. کسی هم بهم یاد نداد از خودم دفاع کنم. این روزا می گم خوب این ضعف منه. جزیی از منه. می پذیرمش. کاریش نمی تونم بکنم.
اما اگه کسی دیگه بود مثلا توی اعضای خانواده یا یه دوست نزدیک می تونست راهنماییم کنه در این موارد اون میشد یه سرمایه برای من. اونوقت دیگه لازم نبود بپذیرم. راه پیدا می کردم.
تو هم بگرد راه پیدا کن. وقتی نشد ارامشتو حفظ کن. بپذیر و راه خودت رو برو.
:72:

دوستای عزیزم ممنونم از جوابهای خوبتون
خیلی اعصابم خورده یعنی یک ثانیه هم نیست که به حرفایی که پشت زده فکر نکنم
می دونید من دقیقا به صورت تصادفی فهمیدم چی گفتن یعنی کسی برام نقل قول نکرده خودم دیدم و دقیقا می دونم چی گفت
مینوش عزیز نمی شه به همسرم یا کسی بگم
می دونید چی شده یکی از همکارای من مادرش متاسفانه دچار سرطان شده منم بهش دکتر معرفی کردم یه دختر خوب که می شناختم
یه روز داشتیم از سرکار برمی گشتیم خونه دیدم دمه در محل کارم تو ماشینش نشسته رفتم سمت ماشین ایشون دیدم داره گریه می کنه مرد هستش خیلی ناراحت شدم
گفتم مگه دکترا چیز بدی گفتن و در حدود مثلا 5 دقیقه باهاش حرف زدم اون نشسته بود من وایساده بودم بیرون از ماشین
بعد کلا سر جریان بیماری مادرشون یکم صحبت کردم باهاشون بیشتر از مواقع عادی کار
حالا این همکار خانمم برگشته به اون یکی گفته من داشتم می رفتم خونه دیدم که نازنین با آقای فلانی تو حلق هم بودن !!!!!!!! به خدا دقیقا همین واژه رو گفته
اون یکی هم گفته اره تازگی ها منم دیدم پچ پچ می کنن با هم
بعد گفتن که این دختره کلا این طوریه انقدر خودشو چسبوند به آقای فلانی زن مطلقه خودشو انداخت به مرد مجرد
چون من باهمکارم ازدواج کردم و اینا می دونن شوهر من کی هست یعنی اول همکارم بود بعد از اونجا در اومد همسرم رفت جای دیگه کا رکرد
منم مطلقه نبودم نامزدیم بهم خرده بود
گفته بودن شوهرم داره دست از دلبری بر نمی داره خجالت نمی کشه واااااااااااااااااااای خدایا به حق همین روزای عزیز آبروشون رو ببر
که این جوری با آبروی بقیه بازی می کنن
گفته بود که من شاهد بودم اون موقع برای آقای فلانی( یعنی همسرم) لقمه می گرفت می برد براش!!!
در حالیکه به قران من یه بارم برای شوهرم وقتی همکارم بود و هنوز بین مون چیزی نبود لقمه نگرفتم ببرم
گفته بود انقدر ناز و ادا در آورد پسره رو از راه به در کرد بگیرتش
طورش کرد پسره رو
و از این جور حرفا
خیلی بی شخصیت و خاله زنک هستن
من می ترسم جلوشون وای نستم و اینا برن حرفاشون رو پراکنده کنن سرکار

- - - Updated - - -

دختر خوب= دکتر خوب

من نمی دونم باید پیش دستی کنی از شایعه جلوگیری کنی یا سکوت کنی و قضاوتو

بسپری فهم و انصاف دیگران.ولی می دونم مقصر اصلی خودتی که روابطت با همکارات

فراتر از ظوابط(ت) کاریه.

آخرش این مهربونیت کار دستت می ده.

سلام نازنین جان
درهمه حال سعی کن ارامش داشته باشی چون درصورتی باید ناراحت باشی که اشتباه از تو بوده .
به نظرت چرا این همه پشت سرت حرف زدن؟و چرا روابطتتون تیره و تاره؟

فرشته اردیبهشت عزیز می دونی چرا روابط با این دو نفر خوب نیست
اول اینکه یکی از همکارام می خواست با یکی دیگه از همکارام ازدواج کنه یعنی دختری بود که عاشق یکی از پسرای همکارم شده بود و از من خواست که برم واسطه شم و مثلا اینارو به هم معرفی کنم منم نتونستم اینکارو براش کنم یعنی با چند نفر مشورت کردم دیدم اصلا درست نیست خودمو درگیر کنم خوب این آقا این خانمه داره می بینه اگه خوشش بیاد خودش میره جلو من چرا باید می رفتم واسطه شم
سر این جریان روابطمون تار شد باهم
در ضمن اوایل که همسر من اومده بود سرکار کلا همیشه در موردش حرف می زدن و ازش تعریف می کردن می گفتن جذابه و..
الان فکر می کنن من زرنگی کردم و با اون ازدواج کردم.
اون یکی هم دوست صمیمی اون هست

فرهنگ اتفاقا خیلی تاثیر گذاشت این حرفارو من خیلی رو رفتارم متمرکز شدم و همش دارم مقاله و کتاب می خونم که بدونم دقیقا چه رفتاری داشته باشم
و کلی هم تو خودم رفتم اصلا دیگه باهمکارام کاری ندارم چه مرد چه زن
ولی نمی دونم این رفتارم درسته یانه
می ترسم ازشون چون از خدا نمی ترسن

با توجه به پست اخرت پستمو ویرایش کردم

یه مرور کن تو ذهنت ببین مهربانیت معطوف به مردهاست یا زن ها یا هر دو. ببین از هر ده بار مهربانیت چند بار به یه همکار مرد کمک کردی و چند بار به یه همکار زن. در واقع اصلا ببین دلت به خوبی کردن به مردها رضا تره یا نه. اگه اغلب یا همیشه کمک ها و مهربانی هاتو در مورد همکارای مرد به کار می گیری خوب همکارای زن از چندین جهات هم حسودی می کنن هم ناراحت می شن و دلگیر و هم ممکنه فکرای نامربوط بکنن.
البته ممکنه دلایلی باشه مثلا اینکه مردها خوش حساب ترن و بعدا به ادم کمک می کنن یا به موقع چیزی که بگیرن رو پس میدن یا حمایت می کنن جای اینکه مثل زن ها بگیرن و بعدم برن پشت سر ادم حرف بزنن و یا تعداد همکارای مرد بیشتره و .... .
تصمیم هم با خودته. هر کاری که فکر می کنی درسته حتما درسته. فقط اگاهی داشته باشی و تصمیم بگیری مهمه.

تا وقتی ازت کمک نخواستن کمک نکن. معمولا اینطوری بهتره و قدردان تر خواهند بود ادما

شرایط و محیط کاریت رو نمی دونم. شاید بهتر باشه یه تاپیک خصوصی هم بزنی با فرشته مهربان مشورت کنی

موفق باشی :72:

نازنین جان
درک میکنم که شنیدن حرف نا مربوط چقدر ادم رو بهم میریزه .
اما مساله شما طوری نیست که کسی بدون درک موقعیتت نظری بذاره و بره .
خودت باید به توانایی برسی که بتونی روابطت رو کنترل کنی .
چون این مشکلات نتیجه یه مجموعه رفتارهاست.

اما رفتار درست ثابتی که هست اینه که هیچ وقت سعی نکن با این افراد دهن به دهن بشی و ارزش خودت رو بیاری پایین هیچ وقت از کوره در نرو .
هیچ وقت هم وارد دور باطل کارهای این افراد نشو .
همه چشم دارن و میبینن و شمار وهم میشناسن حتی خود اون فرد هم در ذهن خودش میدونه که چرند میگه اما با این کار فقط داره به خودش تسکین کاذب میده
در واقع خودشه که داره از چشم میفته چون همه همکارا همو میشناسن .
متاسفانه بیماره
سعی کن به خودت مسلط باشی یکبار به صورت جدی بهش بگو که این کاراشو جمع کنه و گرنه در صورت ادامه دیدین چنین رفتاری کارهاشو به حراست خبر میدی و قانونی اقدام می کنی .
بگو بازی کردن با ابروی مردم تاوان سنگینی داره بهتره خودش رو جمع و جور کن .همه این ها رو با ارامش بهش بگو .

در کنار این ها سعی کن روابطت رو جمع و جور کنی و یه چارچوبی بهش بدی یه خط قرمزی که کسی نتونه واردش بشه .