-
خشم غریب!!!!!
سلام امیدوارم حال همه خوب باشه
مدتی هست که مشکلی برام پیش اومده که نه می دونم دلیلش چیه ونه می تونم حلش کنم در واقع با راه حل هایی که می خونم ومی شنوم نمی توم حلش کنم.
اینکه یه خشم خیلی زیادی نسبت به همه چیز توی درونمه.مدتیه شدیدا عصبی هستم واین عصبانیتم رو بیشتر روی پدر مادرم خالی میکنم.از رفتار زشت با پدر مادرم اونقدر عذاب وجدان دارم که شبها گریه میکنم ولی روز که میشه سر یه موضوع بیخود حرصمو سر اونا خالی میکنم.عصبانیتم از همه چیز!
مخصوصا مدتی هست که یه قولی به خدا دادم اینکه کمتر باهاشون بدرفتاری کنم ولی نمی تونم!
می دونم که همه ی زندگی من وابسته به اوناست منظورم اینه اگه دلشونو بشکنم روی سرنوشتم تاثیر میزاره ولی متاسفانه هیچ جوری نمی تونم این خشم رو فروکش کنم.(از دست پدر مادرم عصبانی نیستما زندگی بر وفق مراد نیست خیلی دچار استرس شدم ومشکلاتی برام پیش اومده که با خودم درگیرم ونمی تونم به کسی بگم)
خیلی خلاصه بگم که قبلا این جوری نبودم من خیلی زیاد به خانوادم وابسته هستم ولحظه ای تنهاشون نمیزارم همه کارشونو میکنم و خیلی هواشونو دارم.منظورم از بدرفتاری هم فقط بحث باهاشون هست همین ونه فحش ونه چیزه دیگه ای ..هیچی نیست.
البته اینم بگم کلا خانواده ی من مخصوصا مادرم خیلی خشن هستن.رفتاراشون خیلی تنده..البته منظورم برادرم پدرم ومادرم هست من وخواهرم بینشون جدا هستیم واروم و خوش اخلاقیم ...متاسفانه مادرم بداخلاقه و تا حدودی بی حوصله!البته ما به این رفتارش عادت کردیم و من قصد تغییر ایشونو ندارم ولی دلم نمی خواد زندگی خودم مثل مادرم بشه خیلی تا حالا تلاش کردم ولی کم اوردم..در واقع دیدم که خشونت یک زن در خانه چطور روی همسر وفرزنداش تاثیر میزاره ومن می خوام خوش اخلاق ترین و با حوصه ترین خانوم باشم .کلا همیشه حسرت خانواده های خوش اخلاق رو خوردم.
چیکار کنم.؟به نظرتون چه روشی داشته باشم؟من توی این خونه زندگی میکنم و فعلا با این شرایط نه از ازدواج خبریه نه چیزی!لطفا کمکم کنید این خشم عجیب رو رفع کنم؟ممنونم.
- - - Updated - - -
مثلا یه نمونه از خشم الان اتفاق افتاد باید بگم تا براتون روشن بشه.
الان توی خونه هستم وبا مادرم وپدرم.
لباسشویی با صدای بلند کار میکنه وتلوزیون هم با صدای بلند حرف میزنه.
پدر مادرم توی اشپزخونه باهم نهار درست میکنن و باهم بلند حرف میزنن.من توی اتاقمم و به خدا دارم راههای مبارزه با خشم رو می خونم.
باور کنید یه لحظه حس کردم الان باید بزنم یه چیزی رو داغون کنم یا برم بیرون وبلند داد بنم صدای تلوزیون رو کم کنید واروم تر حرف بزنید یا یه چیزی گیر بیارم این خشم رو خالی کنم.
این جوری میشم دیگ!!ارومه ارومم یه دفعه از درون بهم میریزم.
نمی دونم چه جوری بگم.شاید در طول روز 3یا 4بار این جوری بشم.
-
:72:
شما چند سالتونه؟؟ فکر میکنی ریشه ی خشمت کجاست یعنی اتفاقی تو زندگیتون افتاده که شما رو عصبی کرده؟
-
قبلا در زندگیتون اتفاقی افتاده که موجب افسردگی شدید بشه؟ مثل شکست عاطفی یا تحصیلی شغلی؟
-
من 28 سالمه.
نمیتونم بگم اتفاقی که برام افتاده شکست بوده یا نه!
هنوز نمی دونم با چه دیدی بهش نگاه کنم.فقط ینو می تنم بگم که مدتیه هر کاری می کنم نمی تونم اون امیدواری سالهای قبلمو بدست بیارم.خیلی بدبین شدم و احساس میکنم اخر همه چی بده!
قبلا رابطه ی خوبی با خدا داشتم واین امیدمو بیشتر میکرد.بعد از چند بار توکل داشتن و به کمک خدا کاری یا دعایی رو شرو کردم وشکست بدی خوردم دیگه تموم حس های خوبمو از دست دادم.
الانم به شدت وبه شدت خیلی زیاد خودمو سرزنش میکنم.همه کارهامو سرزنش می کنم احساس میکنم بدبیاریام از گناهامه وگرنه خدا مهربونتر از این حرفاست.سرزنش خودم ای روزها بشترین کاریه که میکنم برای هر کارم ورفتارم.
(فک کنم امروز 3تا پست گذاشتم ودیگه نمیشه پست بزارم شرمنده اگه نتونمجواب بدم)
-
راهکار های زیادی برای مقابله با خشم وجود داره.حداقل به طور مقطعی و لحظه ای.مثلا تنفسهای عمیق،توجه به دم وبازدم و در عین حال شمارش دم و بازدم.اینجوری مشکل واکنش های خشمگینانتون حل میشه.و بهتر میتونید برای حل مشکلات ریشه ای که احتمالا وجود داره اقدام کنید.
موفق باشی عزیزم:72:
-
باز هم خیلی کلی نوشتی و به موضوع خای اشاره نکردی. به هرحال برای همه ما این شرایط پیش میاد. این که در کاری نتیجه دلخواه نگیریم دلیل نمی شه که خدا نظر لطفشو از ما برگردونده.
شاید ما مقدمات لازم برای اون کار رو خوب فراهم نکردیم یا مهارت کافی نداشتیم . این درست نیست که مسئولیت خودمونو انکار کنیم و همه چی رو گردن خدا بندازیم.
اینکه تو یه مورد به نتیجه نرسیم نباید موجب بشه عدم موفقیت رو به همه موارد تعمیم بدیم.
بعضی وقتها هم نرسیدن به خواستمون از لطف خدا هست چون ما دقیقا خیروصلاحو نمیدونیم.
اگه مشکلتو بازتر کنی و شفافتر بگی دوستان بهتر کمکت می کنن
ا