سلام من 8 ماه ازدواج کردم هنوز خونه خودم نرفتم ، هر وقت که عیدی مراسمی چیزی میشه خانواده شوهرم برام کادو میارن ،اما خواهرم همیشه غر میزنه و از کادوهایی که برای من می یارن ناراحته و می گه تو ارزش خودتو پایین میاری با این کادو ها چرا به شوهرت نمیگی که چی برات بیارن که لازم داری چیزهای الکی نیارن . من هم چون دوست ندارم به کسایی که برام کادو یی میدن بگم خوشم نیومده یا لطفا عوضش کنین ، هیچی نمی گم و هر دفعه که برام چیزی میارن غر میزنه . من از این موضوع خیلی ناراحتم ، من خانواده شوهرم و خیلی دوست دارم چون من عروس اولشون هستم خیلی منو دوست دارن . اما چون مادر من سکته مغزی کردی کرده و دیگه توان بعضی از کارهارو نداره و پدر هم پیر هستن همه کارهای من دست خواهر بزرگتر من هست، نمی خوام ناراحتش کنم یا بهش بی احترامی کنم هر دفه بعد این اتفاق بهش می گم برای من هدیه گرفتن خیلی هم خوبه من دوست دارم شما غصه نخور بهش هم زیاد فکر نکن بلعخره هر کسی یک جور اخلاقی داره . خواهر من خیلی مادی نگر و تجملاتیه و من اصلا شبیه اون نیستم . همسرم از بیشتر کارهای خواهرم رنج می بره و بد بیراه می گه ، همش می گه که خواهرات به تو حسودیتون می شه . من هم نمی تونم بعضی مواقع خیلی طرفداری خواهرام رو بکنم .
به تازگی قراره برای مراسم شب چله و یک سری خریدهای عروسی با مادرشوهرم و شوهرم برم البته اگه خواهرم بیاد که بهتره . من برای یک سری از خرید ها به همسرم گفتم که من از محلی که شما می خوایین خرید کنین دوست ندارم خرید کنم محلش چیزهای بنجل داره و اون به من گفت چرا تو انقدر پر توقعی. من هم گفتم حالا که می خوایم بگیرم یک چیزی خوب بگیریم از یک جایی که جنس خوب داشته باشه . آخه خودش همیشه چیزی که می خره یک جنس خوب می گیره که چندین سال بپوشه اما حالا برای من می خواد بدرد ن خور بگیره .من هم دوست دارم اگه چیزی قراره خریده بشه طبق سلیقه من یاشه . از اینا بگزریم چند وقت پیش پدر شوهرم بدون اینکه به من بگه رفت و تیکه ای که از عقد مونده بود رو رفت گرفت و فرستاد من و خواهرم خیلی ناراحت شدیم که چرا جاهاز عروس باید با عروس باشه و اونا رفتن خریدن و فرستادن . من از دست شوهرم خیلی ناراحت شدم و اون یک سری دلایل آود که من قانع شدم و از خیر این مسئله گذشتم اما خواهرم همش داره این موضوع رو می گه . و من از اختلا ف همسرم و خواهرم خیلی ناراحتم .
ببخشید اگه خیلی در هم برهم حرف زدم .
