حس میکنم عشق من یکطرفه است

سلام دوستان!من پسری بیست و سه ساله ام الان شش ماهه که با دختر داییم عقد کردم،قبلش هم یک هشت نه ماهی شیرینی خورده بودیم،
من الان توی شهر خودمون سربازم و همسرم توی یه شهر دیگه هست ما حدودا دو هفته ای یکبار بیشتر همدیگه رو نمی بینیم،ولی دارم به این نتیجه میرسم که دوستم نداره دلایلم رو هم میگم شما راهنماییم کنید خواهش میکنم!
دلایل:
-همیشه این منم که بهش زنگ میزنم یا پیام میدم،اون خیلی کم این کار رو میکنه
-تا حالا یکبار به من نگفته دوستت دارم یا دلم برات تنگ شده یا اصلا با من حرف بزنه،بعد بیست روز که همدیگه رو می بینیم هیچ حرفی نمی زنه
-وقتی توی خیابون راه میریم مثلا جای اینکه پا به پای من راه بیاد همش میره سمت کسای دیگه
-مثلا با اینکه من بهش گفتم شاید بتونم انتقالی بگیرم و بیام شهر شما یه بار هم نگفته پس این کار رو بکن


خواهشا بگید چیکار کنم!

سلام
آقا محسن شما 3تاپیک با همین عنوان دارید تقریبا، چرا همون تاپیکا رو ادامه نمیدید باز جدید باز میکنید؟ اینجوری به ضرر خودتون هست،چون تو هر تاپیکی چند نفر پست میذارن، شما هم یه صحبتایی میکنید که شاید لازم باشه کاربر جدیدی که میاد همه اینا رو بخونه بعد نظر بده،ولی دیگه نمیتونه.
جمع بندی هم برای خودتون سخت تر میشه
پس میتونید درخواست بدید این تاپیک بره ادامه همون تاپیکای قبلی.بهتره به نظرم

اما در مورد مشکلتون
درک میکنم چقدر آدم احساس بدی پیدا میکنه وقتی نتونه مطمئن باشه به علاقه طرف مقابلش. سخت هست،
خانم شما هم سن کمی دارن، متاسفانه نمیدونن که حتی اگه واقعا علاقه ای ندارن (که انشاله دارن) ،باید دنبال راه حل باشن، نه اینکه هم خودشون و هم شما رو اذیت کنن.
خب شما کمکش کنید، بهش بگید حرفایی هست که نتونی به من بزنی؟و دلت بخواد با یه فرد سومی صحبت کنی؟ کسی که نه تو رو میشناسه نه من رو.
مشاوره رو بهش پیشنهاد کنید،و حضوری هر دو با هم میتونید برید.
چون واقعا اینطور مسائل،خیلی سخته که دیگران ذهن خوانی کنن. که ما بگیم واقعا خانمتون دوستتون دارن یا خیر.

در مورد برخورد شما با ایشون هم، نظر من اینه که شما خیلی خیلی دوروبرش نباشید، بذارید راحت باشه. بعد ببینید خودش چی میگه؟وقتی پرسید کجایی چرا نیستی؟یا کمتر زنگ میزنی و پیام میدی، بگو من چند روز اینطورم، ولی تو که 1 ساله تقریبا با من همینطوری. دلیل تو چیه؟؟
اصلا هم با عصبانیت یا ناراحتی چیزی رو ازش نخواید. فقط راحت صحبت کنید.
بعد از اینکه سرصحبت باز شد میتونید مشاوره رو همونطور که گفتم بهش پیشنهاد بدید

- - - Updated - - -

از لطفتون ممنونم خدا از خواهری کمت نکنه!
آره حق با شماست،من چند تا تایپیک با همین موضوعات دارم ولی خب چیکار کنم دارم دیوونه میشم،ولی هر وقت میگم که تو خیلی بی تفاوتی میگه من مثل تو احساساتی نیستم ولی می بینم که با دیگران رفتارش قابل قبولتره

راستش من شنیدم انگاری آقایون همشون تقریبا اکثرشون اوایل احساساتشون شدیدتره و زودتر عاشق میشن.
خانوما دیرتر عاشق میشن...ولی بعدا علاقشون بیشتر میشه/ میگن مخصوصا بعد ازدواج

ولی خب خانم شما هییییچی تا حالا ابراز محبت نکرده عجیبه، آدم هر چی هم احساستی نباشه،بالاخره گاهی که حسش قویتر میشه که! نمیشه که همیشه اینقدر سرد بود...

واسه همین میگم حتما ازش بخواید،اگه شده بگید بخاطر شما با هم برین مشاوره.
این جوابش واسه منم قابل قبول نیست، شاید میخواد هنوز تو حال و هوای مجردیش باشه و فکر میکنه با بودن شما خیلی آزادی ها ازش گرفته شده؟؟! تا حالا صحبت اینطوری نگفته؟
اصلا تو صحبتاش هیچ اشاره ای نکرده که به این مورد علاقه مرتبط بشه؟

شما هم توی روابطتون هر وقت متوجه شدید اذیت میشه یا ناراحته، چیزی ازش نخواید. شاید بهتر باشه تنهاش بذارید...
خیلی هم بازخواستش نکنید که تو چرا اینطوری هستی،چرا بی احساسی یا...، بذارید با مشاور صحبت کنه بهتره

- - - Updated - - -

آقا محسن درک میکنم چقدر اذیت میشید بخاطر این جریان، ولی همونطور که گفتم به نفع خودتونه که تاپیک ها جمع و جور بشن،بهتر نتیجه میگیرید:72:

بازم ممنون:72::72::72:
بحث مشاوره رو نمی تونم به طور صریح بهش بگم ولی شاید بتونم از طریق مادرش یا یکی از دوستاش اقدام کنم که یه کم باهاش صحبت کنن ولی نمی دونم تا چه میزان نتیجه بگیرم!
خیلی کله شقه اگه اسمه مشاوره بیارم ناراحت میشه،میگه من خیلی هم طبیعیم و هیچ کوتاهی نکردم....من فعلا تصمیم دارم فعلا مدتی بهش محل نذارم ولی دو دلم میترسم وضعو بدتر کنه
از اینکه مثلا علاقه به کس دیگه داره یا داشته مطمئنم که کسی تو زندگیش نبوده و نیست،من رو هم به انتخاب خودش و سفارش پدر و مادرش قبول کرد،

خب شما بهش بگید الان همه مشاوره ازدواج میرن، برای بهتر شدن روابط میرن
دیگه گذشت اون تفکرات که مشاور برای کسی هست که غیرطبیعیه یا مشکل روانی داره حتما!

میتونین کم کم باهاش صحبت کنید راجب این موضوع مشاوره هم. با محبت هم بهش بگید....
سعی کنید هر از گاهی یه مطلب جالب روانشناسی اینجا یا سایتای دیگه میخونید براش قشنگ و با آب و تاب تعریف کنید! سعی کنید متوجه اش کنید که الان همه زندگی هایی که خوبن هم کنارشون مشاوره هست برای خوب موندن

مثلا بگین دوستم با خانمش خیلی ارتباط خوبی داره،چند وقت پیش واسه یه موضوع کوچیکی که بحثشون شده بود رفتن مشاوره،الان خیلی راضین و مشکلشون راحت حل شد

ولی خیلی هم اصرار نکنید،اگه نمیخواد بره.چون اجباری هم فایده نداره
بی محلی نکنید بهش. اینجوری میشه لج و لجبازی که یه رفتار ببخشید بچگانه هست.
اما سعی کنید هر چی بیشتر خودتون مطلب بخونید،ببینید خانوما از چطور مردایی خوششون میاد. روی خودتون کار کنید،ببینید چطوری جذاب تر میشید واسه خانمتون
مثلا من به شخصه از ابراز محبت زیادی هم خوشم نمیاد! وقتی همسرم خیلی محبت میکنه انگار زده میشم!
همه چی باید متعادل باشه. میدونم همسرم از علاقه زیادش به من هستا ولی خب بازم آدم خوشی زیاد میزنه زیر دلش انگار!!
پس شما هم تو هیچی افراط و تفریط نکنید. نه بی محلی،نه محبت زیادی

بیشتر مطلب بخونید،روی خودتون کار کنید
به خانمتون هم بگید مثلا من متوجه شدم این اشتباه رو تا حالا تو زندگیم داشتم،ولی الان از وقتی تو اومدی تونستم خیلی از رفتارای اشتباهم رو پی بهشون ببرم،و میخوام ترکشون کنم
بگید اون روز یه مطلب در مورد فلان چیز خوندم،دیدم این خصوصیت متاسفانه در من هم وجود داره،میخوام تعدیلش کنم
اینا رو الکی و به دروغ نگید!! واقعا برید دنبال اصلاح رفتارهای اشتباهتون. و هر چه بهتر شدن خودتون...
امیدوارم هم خودتون هم همسرتون قدر همو بدونید، و خوشخبت بشید

سعی کنید یه مدت هم واسه خودتون بیشتر وقت بذارید،ببینید با تغییرات شما ایشون چی میگن؟
اصلا هم از سردی او ایراد نگیرید فعلا

- - - Updated - - -

شاید خجالت می کشه ابراز علاقه کنه
تو بعضی شهرها به دخترخاتم ها همیشه سنگینی زیاد رو گوشزد می کنن و بهشون می فهمونن که آقایون از خانم های سر سنگین خوششون می یاد و یه سری برداشت های اشتباه پیش می یاد
بهتره بشینی باهاش صحبت کنی و توقعاتت رو بهش بگی

سلام

بعضی ها تو سن پایین واقعا بلد نیستن
من این تجربه رو داشتم که طرف مقابلم رو خیلی خیلی دوست داشتم و منتظر تماس و دیدارش می شدم ولی اون موقع نمی تونستم چیزی بگم و احساسمو ابراز کنم .
بعد ها که به خاطر همین رفتارها ازم فاصله گرفت و علت رو جویا شدم ابراز کرد که تو سردی و احساس نداری و ... اصلا نمی تونستم بپذیرم چون از نظر خودم خیلی هم عاشقش بودم . می تونم بگم 2 سال بعد فهمیدم اشتباهم رو ... .

به نظر من بیشتر باهاش حرف بزن راجع به این موضوع و احساستو باهاش درمیون بذار .