احساس می کنم که ازدواج در کل برای من خیلی دردسر میاره .
احساس میکنم ازدواج درکل برام خیلی دردسر داره .
سلام. من 27 سالمه و کارمندم و لیسانس و مجرد و سربازی رفته .
دوست دارم ازدواج کنم و تا الان چند تایی کیس بهم معرفی شده .
میدونین من احساسم اینه که ازدواج و این کارا منو از اطمینان و آرامشی که الان دارم بهم میزنه و منو گرفتار می کنه .
میدونم تجربه عشق و دوست داشتن باید لذت بخش باشه ، اما خب همش که این نمیشه .
شاید اگر کسی رو دوست داشتم و اونم منو دوست داشت ، قاعدتا این سوالها رو نمی پرسیدم .
قاعدتا سختی های خودش رو داره .
مثلا به اینا فکر می کنم :
1- اگر برم توی جلسه خواستگاری و صحبت مهریه های بالا بشه چیکار باید کرد ؟
2-تصور اینکه برخورد نامناسبی صورت بگیره .
3-تصور اینکه توقعات مالی زیادی داشته باشن .
4-تصور اینکه ظاهر خونمون رو نپسندن .
5-...
این تصورات برای من اگر چه زیاد بهش فکر نمی کنم و بهشون پا نمیدم اما در من وجود داره .
نمی دونم ریشه مشکلاتم چیه .