-
تمارض فرزندم
با سلام خدمت دوستان همدردی.
من یه دختر 3 ساله دارم. که خیلی خیلی احساساتیه. خیلی هم احساس مادر بودن میکنه. تمام مدت روز عروسکش تو بغلشه و مدام داره ازش مراقبت میکنه. از نظر جسمی رشد بسیار بسیار خوبی داشته.
تمام فاکتور های رشدش بالای 90 درصد هستش. از هر نظرهم سالمه(خدا روشکر):323:
الان با 3 سال سن، همه اندازه هاش ( قد، دور سر، وزن و...) مثل بچه های 5 ساله است.
سابقه مریض شدن هم داره. تا حالا 2بار بیمارستان بستری شده. به خاطر عفونت ادرار. یه بار 14 ماهش بود یه بارهم 16 ماهگی. از اون موقع به بعد هم همیشه تحت نظر بوده. البته خدا رو شکر مشکل جدی ای نداشت فقط تحت نظر بود. یه مدت طولانی (نزدیک 1سال و 8 ماه) هرشب یه شربت آنتی بیوتیک میخورد. الان هم به تازگی دیگه همه ی مشکلاتش مرتفع شده و دیگه دارو نمیخوره.
اینا رو گفتم که مشکلم رو بگم. 2 ماه پیش برای من یه مشکلی پیش اومد و وقتی که من و دخترم باهم تو خیابون بودیم پای من پیچ خورد و کشکک زانوم در رفت و هزارتا مشکل جور واجور واسم پیش اومد.
تو این مدت خیلی درگیر بیمارستان و دکتر و این چیزا بودیم. همین مسایل باعث شده که دخترم همش تمارض کنه. مثلاً بهش میگیم دیبا پاشو برو دستت رو بشور میگه پام درد میکنه نمی تونم برم.
یا مثلاً دست میزاره رو پشتش میگه کمرم درد میکنه.
خدا نکنه یه جای بدنش یه لکه قرمز بیفته. دیگه از جاش تکون نمیخوره، همش میگه مریض شدم، باید بریم دکتر. چسب زخم بیارین. پماد بزنین.
حتی موقع بازی کردن با عروسکش هم تمام مدت این بازی رو میکنه که بچش مریضه و داره میبردش دکتر!!!! همش میاره عروسکش رو میده به من و میگه ببین سرش خون اومده، ببین داره گریه میکنه، ببین پاش اوف شده...... ماهم همش سعی در این داریم که بگیم حال بچت خیلی هم خوبه، اصلاً مریض نیست. یکم زیاد غذا خورده یا از این حرفا.
می دونم که بازیهای این سنش ، آیندش رو میسازه. دوست ندارم در آینده خدای ناکرده همش دنبال مریضی و مریض داری باشه.
این حالتاش به قدری زیاد شده که نصفه شبا از خواب بیدار میشه گریه میکنه، میگه دلم درد میکنه، سرفه های ناجور از ته حلقش میکنه، در حالیکه مطمئنیم هیچیش نیست. پزشک هم تایید کرده که هیچیش نیست.
نمی دونم چیکار کنم که این حالتاش از بین بره. لطفاً اگه کسی از دوستان تجربه داره یا از نظر علمی میدونه باید چیکار کنم راهنماییم کنه
-
یعنی موضوع اینقدر حاده که کسی نمی تونه راهنمایی کنه؟؟؟؟
یا اینقدر بی اهمیت؟؟؟؟!!!!!!
دوستان عزیز بچه دار........
-
سلام:72:
تمارض به دوسته تقسیم میشه یکی اینکه کودک بیمارنمایی میکنه تا جلب توجه کنه یا مثلا تو خیالات خودش نقش بازی کنه
دسته دوم اینه که کودک واقعا دچار مشکله مثلا تا اسم دکتر میاد یا اسم مدرسه حالش بد میشه سر درد میگیره دل درد و.... این تمارض بیشتر تو بچه هایی که تو
سنین مدرسه هستن اتفاق میفته و مشکل کودک جسمی نیست بلکه رفتاریه..
دختر شما نوع تمارضش نوع اوله ..یعنی میخواد با اینکار توجه شما رو جلب کنه چون زمانیکه شما بیمار بودید متوجه شده که همسرتون و اطرافیان توجه زیادی به
شما میکنن به همین خاطر خودش رو میذاره تو شرایط شما تا جلب توجه کنه...
تا حدودی رفتار دخترتون طبیعیه و نگران کننده نیست فقط سعی کنید این عادت رو از سرش بیرون کنید اصلا باهاش در رابطه با این مساله دعوا نکنید چون باهاتون لج
میکنه بچه های توی سن سه سالگی تو اوجلجبازین یعنی اگر بهش بگی اینکار رو نکن بدتر انجامش میده..
سعی کن براش بازی های مختلفی ترتیب بدی تا عادتش از سرش بیرون بره...
-
من هم مثل رزا فکر می کنم رفتارش تا حدودی طبیعی هست.
همونطور که نگهداری از بچه اش (عروسکش)، غذا دادن بهش و سایر رفتارهاش را عادی و تقلیدی از زندگی خودتون تلقی می کنید، این هم می تونه در همون حد عادی باشه. بخشی از زندگی که براش جالب بوده و حالا داره بازسازی می کنه. شاید اگه یه اتفاق جدید و بزرگ دیگه (از نظر فرزندتون) بیفته این رفتار کمرنگ بشه. مثلا اگر مدتی درگیر عروسی یکی از نزدیکان باشید و در جریان عروسی و ... قرار بگیره، ممکنه اون رفتارها را تقلید کنه.
و البته که این فقط و فقط نظر شخصی من هست :18:. اگر خیلی نگرانید، بهتره با یک کارشناس و روانشناس کودک مشورت کنید.
-
همونطور که دوستان اشاره کردن دلیل رفتار کوچولوی شما نیاز به جلب توجهیه که تو دوران مریضی خودش و شما احساسش کرده.
پیشنهادم اینه که به سلامت موندن تشویقش کنین. برای مراقبت از خودش براش جایزه تعیین کنین.
مثلا اگه خوب مراقب خودت باشی بهت فلان خوراکی رو میدم یا فلان عروسکو برات میخرم.
مطمئن نیستم این روش عواقب نداشته باشه و با افراط تو این کار بچه شرطی نشه ولی خب بنظرم خوبه در حد اعتدال امتحان بشه.
-
با سلام خدمت دوستان و ممنون از پاسخ هاتون.
می دونم که واسه جلب توجه این کار رو میکنه. مخصوصاً از باباش خیلی توجه میگیره. وقتی دوتایی باهمیم هیچ مشکلی پیدا نمیکنه ولی همین که باباش میاد یا دل درد میگیره یا بالاخره یه جاییش درد میگیره.
حتی نصفه شبا هم که گریه میکنه، وقتی باباش میاد گریه اش شدیدتر میشه.
من تو این یکی دوروزه به پیشنهاد دوستان سعی کردم ذهنش رو از بازی با عروسکش منحرف کنم، و مثلاً باهاش پازل بازی کردم. براش کتاب خوندم. قبل خواب کلی باهم صحبت کردیم. و با تعجب دیدم که دوشبه حتی نصفه شبا بیدار هم نمیشه.
ولی خوب متاسفانه من روزا پیشش نیستم. ولی فکر کنم به همین روش بتونم کم کم ذهنش رو از مریضی بیرون بیارم.
از راهنمایی خوبتون ممنون دوستان
-
ممنون که عمل خودتون و واکنش فرزندتون را نوشتید.
رفتارهای بچه ها برای من خیلی جالبه و دوست دارم در موردشون بدونم.
انشالله که برای مامانهای دیگه هم مفید باشه و استفاده کنند.
در ضمن،
خوش به حال دخترتون بخاطر داشتن مادری مثل شما :72:
-
مرسی شیدای عزیزم.
ایشالا خودت مامان میشی یه روز و میفهمی که رفتار با بچه ها چقدر موضوع حساسیه و گاهی وقتا واقعاً آدم میمونه که چیکار بکنه.
یه نصیحت به مامانای دیگه و بقیه که این پست رو میخونن: بدترین رفتار، رفتاریه که از بچگی با ما شده و ما بدون فکر و مثل یک ماشین دوباره همون رفتار رو با بچه خودمون داشته باشیم.
باید اول Stop کنیم، فکر کنیم، تصمیم بگیریم که چه کاری درسته و اون وقت عمل کنیم.
من به شخصه خودم نمی دونستم باید باهاش چیکار کنم. من رو کارش زوم کرده بودم و بیدارشدن نصفه شباش ولی با پیشنهاد دوستان، سرش رو به بازیِ دیگه ای گرم کردم و مریضی از بین رفت. حتی واسه اینکه بیشتر بتونه بازی کنه خودش رو کاملاً سالم نشون میده و نشون میده که میتونه به بازی ادامه بده.
امیدوارم بتونم هم مادر خوبی باشم هم همسرخوبی. کلاً انسان خوبی باشم:323: