کمکم کنید تا بتونم خودم و زندگیمو بازسازی کنم و همسر دلزدمو برگردونم...
بسمالله الرحمن الرحیم
دوستای خوبم سلام،امیدوارم تو این تاپیک بیشتر از راهنمایهای شما مهربونها استفاده ببرم و همه را راهکاری برای درست دفتار کردن در همه مسائل استفاده کنم...
در تاپیک قبلی همه دوستان سعی بر آن داشتند که اول بهم بفهمونن که من چه اشتباهاتی تو زندگی مشترکمون مرتکب شدم که خدا رو شکر همشو فهمیدم و حالا در صدد اصلاح این اشتباهات پیش میرم و در کنارش همه تلاشم رو میکنم تا دوباره نقش همسر و پدر مهربون پارمیدارو بهش برگردونم،امیدوارم که بتونم دوباره دل مهربون و لجبازشو:161: باز به دست بیارم، مطمئن هستم با تجربهای که بالهای صداقت گلم داره این مشمل رو به امید خدا حل میکینم!!! از شما دوستانم میخوام اگه باز اشکالی یا ضعفی در من یا کارهام میبینن لطفا بهم گوش زد کنن تا بتونم انشاءالله اصلاحش کنم!
:316:
همسر مهربونم الان 3ماه و 10روزه که ما رو ترک کرده، 3ماه اول یه اطاق واسه خودش گرفت که تقریباً 20کیلومتر ی فاصله داشت و حالا 10 روزه که توی خیابون روبروی ما خونه گرفته! زن پسر خالش گفت دنبال خونهای بوده که با اسبان اساسیه باشه، و الان این خونه موبله هستش و علی نباید چیزی نو واسش بخره،ایشون گفتند از حرفهای علی مشخص که نمیدونه میخواد چیکار کنه و اونجور که به من مطمئن مبگه میخوام جدا بشم تو دلش این نیست و همین خونه مبله گرفتنش! چرا باید یه خونه بگیره با مبلهای استفاده شده و بعد چون مبله هست انقدر کرایه زیاد بده؟!نمیدونم نمیخوام الکی دل خودمو خوش کنم،فقط توکلم به خداست که ببینم سرانجام کار در چیه که منم راضی هستم به صلاح خودش!!!
:323:
ممنونم از آقای خاله غزی و آقای آونگ مهربون امیدوارم بتونم از وجود مردانه شما در صدد بهبودی زندگیم بهره ببرم!ممنونم...:72::72:
چه راهکارهای پیشنهاد میدید که دیگه انقدر واکنش لحظه ای نداشته باشم،مثلاً تا وقتی تو خونه یا دوستام چیزیو اشتباه میگن من سریع واکنش نشون میدم اونم با لحنی بد و پر خاشانه،البته الان کمی بهتر شدم و خودمو کنترل میکنم و در پستی از آقای sci یاد گرفتم که چطوری تنفس داشته باشم که سریع آروم بشم و خیلی هم معسر بوده،ایشونم هم تمام پستاشون مثل بالهای صداقت و فرشته مهربون نکته به نکتهاش پند آموزه...از همه شما متشکرم که راه درست رفتار کردن و درست ارتباط برقرار کردن و زندگی کردن رو نشونمون میدید!:43:
منتظر هستم تا دوستان و بالهای صداقت گلم بیان و بهم بگن چطوری از همسر مهربونم که هر شب بیشتر دلتنگش میشم ازش معذرت و عذرخواهی کنم تا بهش بفهمونم که من ذره ذره از اشتباهاتم رو فهمیدم فکر کنم اگه ببینه که خودم به این اشتباهاتم پی بردم و دارم اصلاحشون میکنم کمی آرومتر بشه، امیدوارم بالهای صداقت مهربونم مثل همیشه منو راهنمایی کنه و یک متن پر از احساس برام بنویسن! راجع حساب بانکی که علی خواسته بود تا بده اداره پول پارمیدا توش واریز بشه من همونطور که گفتید هنوز جوابی بهش ندادم،منتظر نظر شما هستم،ازتو بینهایت ممنونم:72: