+نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
سلام دوستان
من يك مشكلي داشتم كه اميدوارم شما بتونين راه حل پيش پام بگذارين.
من با يك پسري به مدت يك سال دوست هستم و ايشون قراره كه بعد از ماه رمضان بيان خواستگاري .
مشكل من يه مشكل جدي است.
مشكل من اينه كه اين نامزد آينده ام يك اخلاق بد داره و اون اينه كه همه چيز رو تموم شده ميدونه و جايي واسه پاسخگويي و توضيح بيشتر نميگذاره .
من چند وقت پيش عضو يك سايت بودم و اونجا مطلب ميگذاشتم و گاهي هم بحث ميكردم و نظر ميدادم و .....
بر اثر يك سري اتفاق هايي به اين نامزدم گفتم كه هنوز عضو اون سايتم ( البته نامزدم قبلا ميدونست كه من عضو اين سايت شدم ولي بهم گفت كه ديگه زياد به اون سايت سر نزنم و مطلب نگذارم و من هم بهش گفتم باشه سعي ميكنم ديگه زياد نيام و زياد نظر ندم ) وقتي نامزدم فهميد كه من هنوز به اون سايت سر ميزنم و نظراتمم خوند بعد اونقدر عصباني شده بود و بهم گفت كه تو چرا به من نگفتي كه دوباره مياي نظر ميدي ؟؟ چرا به من نگفتي كه توي مباحثشون شركت ميكني؟؟ اين نظرها و اظهار نظرها چيه كه نوشتي و خطاب به پسر ها هم نوشتي؟؟؟؟
خلاصه كلي از دستم شاكي شده بود من هم هرچقدر خواستم واسش توضيح بدم اصلا گوش نميداد . يعني مشكل اين نامزدم اينه كه راجع به مسائل زود قضاوت ميكنه و اصلا جايي واسه دفاع از خود و توضيح نميگذاره . ولي اينطور نيست كه همش تو سر من بكوبه . اصلا به توضيحات من گوش نداد و گفت ديگه حق نداري پاتو توي اون سايت بگذاري و تمام . و گفت كه بهتره اين موضوع رو فراموش كنيم .
اون حتي در مورد كارهاي خودش هم اينجوريه!!!!
پريروز به طور اتفاقي به آي دي قديميم كه (سال پيش) به نامزدم قول داده بودم كه اصلا بهش سر نميزنم رفتم . فقط واسه اينكه ببينم چه خبره
ناگهان با صحنه اي مواجه شدم كه خيلي شوكه شدم. ديدم كه عكس نامزد من توي اون آيدي هستش (عكسي كه درست دو روز قبل از ماه رمضون انداخته بود .يعني تازه اين اتفاق افتاده بود) و آي دي دو تا دختر هم اونجا add شده بود. اونقدر عصباني شدم كه به اون دو تا دختر pm دادم كه شما از كي تا حالا با اين آيدي من آشنا شدين؟ كي شما رو add كرده ؟ پاي خيانت در ميونه!! خواهش ميكنم جواب بدين.
بعد سريع به نامزدم زنگ زدم و بهش گفتم كه چي توي آيدي قديميم ديدم و ازش خواستم كه راجع به عكسش و آي دي اون دو تا دختر توضيح بده ولي اون كاملا اظهار بي اطلاعي كرد ولي بعد از 5 دقيقه تماس گرفت و گفت كه دوستش (كه كامپيوتر ندارن ) چند وقت پيش اومده بوده خونشون و ميخواسته چت كنه و چون آيدي نداشته اين نامزدم آيدي من رو بهش داده و گفته با اين آيدي چت كن!!! (جالبه كه بدونين اسم آيدي من اسم يك دختره و به هيچ وجه يك پسر نميتونه از آيدي من به عنوان آيدي خودش استفاده بكنه)
بهش گفتم اگه دوستت ميخواسته چت كنه چرا عكس تو توي آيدي من هست؟ گفت واسه اينكه دختره عكس ميخواست و دوست من هم عكس نداشت و واسه همين با اسرار عكس من رو گذاشت ( بايد بگم كه اين دوستش خيلي آدم الاف و مزخرفي هستش كه صد تا دوست دختر داره و از همشون قصد سو استفاده رو داره چندين بار بهش گفتم كه رابطه اش رو با دوستش كم كنه و نميخوام حتي اسم اين دوستش رو بشنوم و حتي مادر و پدرش هم به دوستش ايراد ميگيرن. بهم گفت بهت قول ميدم كه بعد از ازدواج رابطه ام رو باهاش قطع ميكنم ولي الان نميتونم چون اون تنها دوستمه و پدر نداره و فقط من رو داره و بهم گفت كه اصلا از اين دوستش تاثير منفي نميگيره و حتي گاهي هم واسه اينكه من بهش ايراد نگيرم ميگفت كه چند وقتيه كه پيش اين دوستش نرفته ولي كاملا و 100% مطمئن بودم كه دروغ ميگه)
بهش گفتم كه چرا به من نگفتي؟ گفت لازم ندونستم كه بهت بگم . چون مسئله اي نبود. نه من اون دختر ها رو ميشناسم و نه اونها من رو ميشناسن و اينها هم همه كار دوستمه و به من هيچ ربطي نداره و من هيچ موقع به تو خيانت نميكنم . همين و بس
در ضمن من كه تورو ميشناسم و ميدونم كه به خاطر مسائل كوچيك خيلي بلبشو راه ميندازي گفتم بهت نگم بهتره چون اولا اينكه اين موضوع به من ربطي نداره و ثانيا گفتم اين موضوع به تو فقط باعث ميشد بي خود عصباني بشي . در آخر هم گفت كه تو سال پيش به من قول داده بودي كه به اين آيديت ديگه هيچ موقع سر نزني ولي الان زير قولت زدي و كار خيلي بدي كردي!!!!
ديگه هر چقدر ازش خواستم كه بيشتر توضيح بده نداد و گفت هميني كه گفتم و ديگه هم حوصله ي توي نق نقو رو ندارم . تو به من اعتماد نداري و هي از من ايراد ميگيري بهتره كه يك مدت به هم نه زنگ بزنيم و نه اس ام اس گفت بهتره يه كم از هم دور باشيم تا قدر هم رو بيشتر بدونيم .
( آخه اين چند وقته يعني يك هفته حس ميكردم كه اون نسبت به من سرد شده خيلي كم بهم زنگ ميزد. البته خوب حق داشت چون هزينه ي موبايلش از بس كه به من زنگ زده بود خيلي سنگين شده بود. تازه هر موقع هم كه زنگ ميزد خيلي خشك بود و فقط حالم رو ميپرسيد و همه تماس هاش شده بود روزي 2-3 بار و هر بار 2-3 دقيقه و بعدش قطع ميكرد. هميشه ميگفت كه خسته ام و كارم زياد ه و ماه رمضون خيلي خسته و گرسنه ميشم. من هم همش بهش ايراد ميگرفتم قهر ميكردم و جواب تلفن هاش رو نميدادم و ميگفتم تو سرد شدي و من ديگه نميخوامت و همه چيز تموم و .....و دائما به جاي مهربوني با اعصاب خوردي جوابش رو ميدادم)
بعد از جريان چت و آيدي ها و عكس و .... و قرارمون واسه اينكه فعلا يك مدتي به هم زنگ نزنيم ...ديدم كه شبش نامزدم بهم زنگ زد . خوشحال شدم گفتم حتما پشيمون شده و دلش برام تنگ شده . گوشي رو كه برداشتم انگار يك پارچ آب سرد روم خالي كرده باشن. نامزدم بود و با صداي بلند و عصبي بهم گفت: تو چه غلطي كردي؟ واسه اون دخترا چه pm هايي دادي ؟؟؟ بهشون چي گفتي؟ الان دوستم بهم زنگ زده و ازم شاكيه و ميگه به اين دوست دخترام چي گفتين كه بهم شك كردن؟ نامزدم بهم گفت كه الان دوستش همه چيز رو از چشم اون ميبينه . نامزدم گفت از بس كه از اين كارهاي بيخود و غلط هاي اضافي و فضولي ها ميكنم نسبت به من سرد شده و گفت حتما به آيدي منم سر ميزني؟ منم گفتم آره سر ميزنم ميخوام ازت مطمئن شم. گفت چون تو خيلي فضولي رفتم آيديمو سوزوندم وگفت كه ديگه به اون دخترها پي ام ندم چون قضيه اين دختر ها هيچ ربطي به اون نداره. بهم گفت كاري نداري؟ من هم بدون خداحافظي گوشي رو قطع كردم.
بعدش وقتي رفتم تو اينترنت ديدم هرچي آيدي داشتيم همه رو سوزونده هم هردو آيدي من و هم آيدي خودش رو سوزونده.
بعد از اون اتفاق هم نامزدم ديگه به من زنگ نزده . رفته مسافرت و تا جمعه هم نمياد. اونقدر واسش احساس دلتنگي ميكنم كه نگو ولي غرورم بهم اجازه نميده كه بهش زنگ يا اس ام اس بزنم . فقط قبلش بهم گفت كه براي يك مدت ميره و تنهام ميذاره . ازم خواست بهش زنگ نزنم و خوب فكر هامو بكنم و تصميم بگيريم . بهم گفت با اينكه غيرتش بهش اجازه نميده ولي حاضره كه من تو اين مدت با يك پسر ديگه دوست بشم و بفهمم كه اين نامزدم چقدر با بقيه فرق داره و مثل بقيه ي پسرا نيست ( البته اين يك حرفش رو جدي نگرفتم چون اگه همچين كاري بكنم كه روزگارم سياهه چون غيرتش رو ميشناسم ) تو آخرين اس ام اس هم گفته بود كه دوباره پيشت بر ميگردم چون عشقم رو ميخوام . خلاصه اينكه الان اون كسي كه حتي اگه روزي چند بار با من صحبت نميكرد از دلتنگي ام ميمرد الان رفته و دو روزه كه ازش هيچ خبري ندارم. ديگه نه زنگ و نه اس ام اس.
شما راهنمايي كنين بگين من چيكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از غصه و دلتنگي دارم ميميرم . ديگه هيچ كاري نميتونم انجام بدم. روزي 100 بار گوشيمو چك ميكنم ولي ميبينم كه نه زنگ و نه اس ام اس.
از طرفي اصلا به خودم اجازه نميدم كه خودم رو كوچيك كنم و بهش زنگ بزنم چون به نظرم اون تقصير كاره و اون بايد به من زنگ بزنه و معذرت بخواد.
به نظرم مياد كه اين نامزدم من رو فقط واسه تنهايي ها و غصه هاش ميخواد . موقع شاديهاش من رو فراموش ميكنه ( مثل الان كه يك روز و نصفيه كه رفته مسافرت و از من هيچ خبري نگرفته )
گاهي به خودم ميگم كه اگه بهم زنگ زد بهش بگم همه چي تمومه و ديگه تورو نميخوام ولي پشيمون ميشم چون ميدونم كه اون رو ميخوام ولي مطمئن نيستم كه اون من رو بخواد
بگين من چيكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بدون هيچ چون و چرايي بهش اعتماد كنم؟؟
RE: نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
سلام
به نظرم شما و نامزدتون خیلی بچه هستین,به نظرتون یه IDیا یه سایت این ارزششو داره که زندگی آیندتونو,عشقتونو و... زیر پا بزارین؟؟؟؟
اگه به خاطر این مسائل براتون به این سادگی مشکل پیش اومد,پس مشکلات اصلی زندگیتون با شما چکار میکنه؟
شاید بهتر باشه که یه بار با نامزدتون این قبیل مسائلو بررسی کنید.
الانم منتظرش بمونید,ولی سعی کنید ازش بیخبرم نباشید.
خداکنه مشکلتون حل شه.
RE: نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
ممنون عزيزم
ولي مسئله خيانته. اين مسئله خيانته كه اينقدر مشكل ساز شده
من الان واقعا نميدونم كه اون من رو ميخواد يا نه؟ ميگم نكنه توي من مشكلي ديده كه رفته سراغه ديگرون . ميترسم دروغ گفته باشه
RE: نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
آخه به اینا که نمیشه گفت خیانت.هر وقت خودتون با چشمایه خودتون دیدین,اون وقت OK.
دورانه نامزدی هم برای شناختنه دیگه.
البته من به شما حق میدم,چون هیچوقت نمیتونم شرایطتونو درک کنم.
سعی کنید فقط عاقلانه تصمیم بگیرید و بصورتی عمل کنید که نامزدتونم مجبور بشه به تقلید از شما معقولانه عمل کنه
RE: نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
سلام دوستان
من به نامزدم زنگ زدم كه اي كاش هيچ موقع زنگ نميزدم
اول كه گوشي رو برداشت خيلي بد نبود. سلام كرد و بهم گفت من شمالم . و گفت كار داره و نميتونه خيلي صحبت كنه و بايد بره.بعد گفت كه دوست پيدا كردي يا نه؟
منم بهش گفتم نه!!! بعدش با گريه بهش گفتم كه چقدر دل سنگ شدي نميدوني كه من ديروز چي كشيدم ولي تو انگار كه نه انگار. اون گفت كه واسه من هم مهمه ولي تو بايد حتما يك دوست پيدا كني . بعد هم بهم گفت كه نميخوام كه اشتباهات گذشته ام رو دوباره تكرار كنم .بهم گفت اينترنتي يك دوست پيدا كن و اگه دلتم خواست عكست رو واسش بفرست و سعي كن باهاش دوست باشي و بيشتر بشناسيش.
حرفش سر شناخت آدم ها بود..
بهش گفتم تا كي ميخواي اينطوري باشي و اين مدتت كي تموم ميشه؟گفت اون رو فقط خودم ميدونم . و سريع حدا حافظي كرد و منم با گريه قطع كردم.
نتونستم طاقت بيارم و 5 دقيقه بعد دوباره زنگ زدم ولي اي كاش نميزدم اونقدر با عصبانيت جوابم رو داد كه خشك شدم. اولين جمله اش اين بود كه : چي كار داري؟؟؟؟؟؟/ مگه بهت نگفتم ديگه زنگ نزن؟؟؟؟؟ اصلا اشتباه كردم كه وقتي ديدم تويي گوشيمو برداشتم نبايد از همون دفعه ي اول گوشيمو برميداشتم... پس ديگه به من زنگ نزن .... هم سعي كن خودت رو اصلاح كني و هم ديگران رو بيشتر بشناسي. بعد هم بدون خداحافظي گوشي رو قطع كرد.
به خدا اونقدر قلبم شكسته كه 1000 تيكه شده .... از شدت ناراحتي نميدونم چيكار كنم . اصلا توقع نداشتم كه اينجوري با من برخورد كنه.... شوكه شدم. ديگه نميدونم چيكار كنم.
اونقدر قلبم جريحه دار شده كه اشكام بند نمياد. به همه چي شك كردم.
آخه چرا كسي كه هميشه با من اينقدر مهربون بود و صبور حالا اينقدر نا مهربون و بد اخلاق و سرد و بي رحم شده؟ چرا من رو اينقدر كوچيك كرده؟
ميترسم اين ناراحتيم روي درسم هم اثر بگذاره. اين دوروزه حتي نتونستم دو كلمه درس بخونم . از طرفي اون راضي نميشه كه توضيحات بيشتري بده و ميگه بايد با همين تو ضيحات من تصميم بگيري .... همش اصرار ميكنه كه برم با يكي ديگه دوست بشم تا آدم هارو بيشتر بشناسم.... با با من نميخوام با كس ديگه اي دوست بشم . به كي بگم؟؟؟؟؟
نميدونم تا كي منتظرش بمونم؟ نميدونم اصلا همون آدم سابق ميشه يا نه؟
اصلا نميتونم فراموشش كنم . صبر ندارم . خدايا چيكار كنم؟؟؟؟؟
RE: نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
به نظر من این مدت، باید خوب فکراتو بکنی و برای آینده ات تصمیم بگیری، طوری برخورد نکن که اون فکرکنه در هر حالتی شما خواهانش هستین و هر کاری بکنه باز به دنبالش خواهید بود. اشتباه کردین که باهاش تماس گرفتین و اگه هم تماس گرفتین اشتباه کردین که ضعف نشون دادین. شما می تونستین توی این تماس بهش بفهمونید که شخصیتتون ارزش بالایی داره و حاضر نیستید خودتون رو بازیچه کسی کنید که معلوم نیست کی می خواد باهاتون تماس بگیره..
هر چقدر قدرتمندتر ظاهر بشید برای خودتون بهتره و موفق تر خواهید بود. بهتره فکر کنید ببینید با همچین شخصی می تونید زندگی کنید؟ کسی که راحت قضیه رو به نفع خودش تغییر می ده و اشتباه خودش رو با وارونه جلوه دادن قضیه توجیه می کنه. کسی که بدون توجه به احساسات شما، براتون تعیین تکلیف می کنه و معلوم نیست کی لطفش شامل حالتون میشه!
در ضمن قرار نیست برای اینکه قدر کسی رو بدونیم بریم یه کار اشتباه انجام بدیم! یعنی چی؟؟ لابد انتظار داره شما هم همچین پیشنهادی بدین؟
به هر حال به نظرم باید تکلیف خودتون رو مشخص کنید. بدترین کاری که توی این شرایط می تونید انجام بدین، اظهار ناراحتی و ضعف پیش این آقاست. لطفا برای خودتون ارزش زیادی قائل باشید. اصلا به نظر من اگه براتون مشکلی نداره، تا زمانی که دارین فکر می کنید و هنوز به نتیجه نرسیدید، گوشی تون رو خاموش کنید.
RE: نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
سلام دوستان عزيز
ممنون از راهنمايي هاتون
- ميدونين گاهي فكر ميكنم كه اگه يك آدم بي احساسي بودم كه عقلم واسم تعيين تكليف ميكرد چقدر خوب بود.
چقدر دلم ميخواست كه در قبال رفتار هاي بي منطق نامزدم كه به هيچ وجه حاضر به تغييرشون نبود مي ايستادم و ميگفتم نميخوامت.
- رفتار هايي از نامزدم كه اذيتم ميكنه اينان:
مثلا وقتي يك موضوعي پيش مياد . اگه اين موضوع مطابق ميلش نباشه شديدا سعي ميكنه كه خيلي سريع موضوع رو عوض كنه و من با اين رفتارش مشكل دارم و بهش چندين بار گفتم كه با اين اخلاقت مشكل دارم ( يعني متنفرم ) بهش گفتم كه بابا اين موضوعاتي كه من دارم مطرح ميكنم خيلي واسم مهمه و دلم ميخواد كه همين الان واسم روشن و حل بشه ولي اون ميگه كه هر موقع زمانش رسيد من موضوع رو واست روشن ميكنم ولي الان زمانش نيست . غافل از اينكه هر موضوعي كه بلاتكليف ميمونه اميد من به آينده و زندگي كمتر ميشه ولي انگار اصلا تو ذهنش نميره.( يعني اگه توي زندگي بخواد اينجوري رفتار كنه من حتي 1 ساعت هم طاقت نميارم كه بخوام بلاتكليف بمونم تا ببينم كي موقع اش ميرسه كه آقا بخواد مشكل رو حل كنه )
ايراد بعديش اينه كه اگه يك كار خطايي از من سر بزنه يا از اون سر بزنه اصلا دلش نميخواد كه راجع بهش توضيح بديم تا سو تفاهم ها رفع بشه . سريع موضوع رو تموم ميكنه و ميگه دلم نميخواد راجع بهش حرف بزنيم ولي من شديدا دلم ميخواد كه حتي يك شبانه روز راجع بهش حرف بزنيم تا برامون روشن بشه
ايراد بعديش اينه كه فقط خودش رو با پايين تر از خودش مقايسه ميكنه و ميگه ببين من چقدر نسبت به اونها بهترم ولي من اون كسايي رو كه نامزدم خودش رو با اونها مقايسه ميكنه اصلا لايق زندگي نميدونم كه حالا بخوام راجع به اين مقايسه نظر بدم و روش فكر كنم . انگار اصلا افراد بالا تر از خودش رو نميبينه!!!!
ايراد بعديش اينه كه انتظار داره كه من كاملا به حرفاش اعتماد كنم ( يك بار به من دروغ بزرگي گفت اون هم در كمال خونسردي و خيلي عادي . كه من بعد از اون دروغ اعتمادم خيلي بهش كم شده و نميتونم بدون دليل و به صرف اينكه به شخصيتش ايمان دارم حرفاش رو قبول كنم و اين براي ما دوتا معذل شده ). اون شديدا ميخواد كه من بهش اعتماد كامل داشته باشم ولي من نميتونم بدون دليل و مدرك حرفش رو قبول كنم.
البته خودمم سر تا پا ايرادم جوري كه خانوده ام و مخصوصا خواهرم بهم ميگه كه با اين اخلاقي كه تو داري با هيچ كس نميتوني بسازي يعني هيچ كس حاضر نميشه كه تحملت كنه ميگه تو زندگي بايد از يك سري مسائل بگذري و هيچي نگي . اگه بخواي سر هر مسئله اي روي راهي كه خودت درست ميدوني پا فشاري كني و حرفاي همسرت رو ( هر چند كه فكر ميكني كاملا نادرسته) قبول نكني . نميتوني با كسي كنار بياي ... حتي اگه بدوني كه با اين كاري كه همسرت داره انجام ميده يك ضرر هنگفت ميكنين نبايد خيلي روي راهت پافشاري كني ... تو فقط بايد راهت رو بگي حالا طرفت يا قبول ميكنه يا نميكنه اينكه بخواي با اصرار و دعوا حرفت رو به كرسي بشوني اينطوري زندگيتون به هم ميپاشه
به عقيده ي ديگرون من يك دختر خود خواه . مغرور . كم تحمل هستم .
درست ميگن . من نميتونم در مقابل حرف زوري كه ديگران به من ميزنن ساكت باشم و هيچي نگم حالا اين طرف هر كي باشه مادر يا پدرم يا هر كس ديگه...چون اصلا نميتونم قبول كنم كه تحت سلطه ي كسي باشم
ولي غرورم واسه اينه كه من اعتماد به نفس خيلي پاييني دارم . اگه اين غرورم نباشه كه ديگه شخصيتم خورد ميشه
من اخلاقم بده . گاهي خيلي با نامزدم پرخاشگري ميكنم . علت ناراحتي نامزدم از من تهمتي هستش كه بهش زدم . چون بعد از ديدن اون id ها . قبل از اينكه به نامزدم زنگ بزنم بهش يك اس ام اس دادم بو بهش گفتم كه تو خيلي پستي . خيلي خيانتكاري . خاك بر سر من كه به قولها و قسمها و گريه هاي بيخودت اعتماد كردم و فكر كردم همشون درسته و ... نامزدم هم بهم گفت تو به من تهمت زدي و خيلي بدي!!!!
به خاطر بي اعتمادي كه بهش دارم گاهي وقتي موردي پيش ميومد ميگفتم كه همه ي قسم هات دروغه و من رو بازيچه قرار دادي و اونهم خيلي ناراحت ميشد كه ميگفتم قول ها و قسم هات دروغه!!!1
اين رو خواستم بگم كه فكرنكنين كه من خودم رو بي تقصير ميدونم.
من در برابر موضوعات ناراحت كننده نميتونم خودم رو كنترل كنم و عكس العمل نشون ندم . عكس العمل شديد نشون ميدم . ولي در قبال بعضي از رفتار هاي غير منطقي نامزدم كاري غير از اين نميتونم انجام بدم.
دلم ميخواد وقتي كه بعد از اين چند روز بهم زنگ زد بهش بگم كه :
"چرا زنگ زدي ؟ بعد اين مدت چيزي مونده كه بخواي به من بگي ؟ ميخواي بدوني من با كسي دوست شدم يا نه؟ اگه ميخواي از زندگي من بري بيرون ديگه بهونه نيار و برو ولي حق نداري كه من رو مجبور كني كه كاري و كه نميخوام و بهش اعتقاد ندارم و درست نميدونم انجام بدم (منظورم دوست شدن با يك نفر ديگه است )من فكرهامو كردم و به اين نتيجه رسيدم كه نميتونم با اخلاقياتت كنار بيام چون واقعا از بعضي از اخلاقياتت خونم به جوش مياد و اصلا نميتونم تحمل بكنم . يا بايد هردومون نسبت به رفتارهايي كه داريم تجديد نظر كنيم يا اينكه رابطه مون رو تموم كنيم و ديگه به هم فكر نكنيم "
(البته ميترسم كه بگه رابطه مون رو تموم كنيم و تمام . در اين صورت من ديگه تحمل ندارم )
ميدونين اگه آدم بي احساسي بودم قطعا همچين كاري رو ميكردم ولي دردم اينه كه من نامزدم رو دوستش دارم و ميدونم كه اونم من رو دوست داره . بهم گفت بر ميگرده چون عشقش رو ميخواد . واقعا كلافه ام .
دوري اون واسم زجره ...
حالم مثل كسيه كه يك نفر رو تا پاي جونش دوست داره و بهش خبر بدن كه طرفت تصادف كرده و فوت كرده . يعني تحمل دوري اون بدون اميد به بازگشت واسم مثل تحمل مرگ يكي از عزيزانم ميمونه خيلي برام سخته.
نميدونم ولي ميگم شايد اين همه اختلاف كه ما باهم داريم شايد باعثش خود منم . شايد من با رفتارم باعث ميشم كه نامزدم همچين رفتارهايي رو بكنه . ديگه كلافه شدم
من هميشه توي افكار و روياهام و حتي توي خوابهام اون رو شوهر خودم ميدونستم و زندگي آينده ام رو هميشه با اون تصور كردم و الان واسم غير قابل تحمله كه جاش رو با كس ديگه اي عوض كنم . يعني فكر ميكنم كه اصلا شايد هيچ كس مثل اين نامزدم نتونه من رو تحملم كنه و من رو دوستم داشته باشه و نتونه من رو خوشبخت كنه و حالا اگه كسي هم اگه پيدا بشه كه از اين نامزد من بهتر باشه من بازهم نامزدم رو با كس ديگه اي عوض نميكنم چون خيلي دوستش دارم ( واسه مهربوني هاش واسه اينكه دوستم داره . بفكرمه و ...)
ديشب يه كم قرآن خوندم و الان خيلي آروم ترم بعد از اون تماس هايي كه با نامزدم گرفتم و رفتار بدش رو ديدم فقط يك اس ام اس بهش دادم و ازش به خاطر تهمتي كه بهش زدم عذر خواهي كردم و بهش گفتم كه اين اس ام اس فقط حكم عذر خواهي من رو داره و فكر نكنه كه واسه دوباره برگردوندنشه كه دارم عذر خواهي ميكنم
مشكل من اينه كه غير از اين سايت كسي رو ندارم كه بخوام باهاش درد و دل كنم و ازش كمك بخوام واسه همين اميدم به شما دوستان هستش .الان هم تصميم دارم كه ديگه باهاش تماس نگيرم تا خودش بهم زنگ بزنه ولي نميدونم كه بعد از تماس گرفتنش چي جوابش رو بدم
RE: نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
<<حالم مثل كسيه كه يك نفر رو تا پاي جونش دوست داره و بهش خبر بدن كه طرفت تصادف كرده و فوت كرده . يعني تحمل دوري اون بدون اميد به بازگشت واسم مثل تحمل مرگ يكي از عزيزانم ميمونه خيلي برام سخته.>>
کاشکی ما آداما این توانایی رو داشتیم,که حتی برای چند لحظه کوتاهم که شده بتونیم جایه همدیگه باشیم.
شاید اینطوری میتونستیم,احساس همدیگرو نسبت به هم بفهمیم,شاید اینطوری همه مشکلات حل میشد.
شما کار خوبی میکنید,منتظر بمونید.
اینو بدونید که بلاخره با شما تماس میگیره یا ازتون میخواد که یه فرست دیگه به هم بدین یا ...
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=3474
RE: نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
آقاي kashki_mishod عزيز خيلي ممنون از همدرديتون
اميدوارم موفق باشين
RE: نامزد آينده ام با من قهر كرده ... تنهام گذاشته
دخترم لیلی خانم ساده و حساس،درود بر شما
دو صفتی را که در بالا پس از نام شما آوردم،تفسیر اندکی از شخصیت شما بود.با توضیحات مبسوطی که دادید،از دید بنده که دلسوز شمایم و چند پیراهن بیشتر پاره کرده ام،از همان نخست دوستی شما و سپس بدتر از آن قول و قرار برای ازدواج و نامزدی اشتباهی بزرگ بوده اند.
دخترم،دوستی شما بر پایه خرد و شکیبایی و کنترل درونی احساسات برای شناخت آن پسر نبوده است و شما متأسفانه در چاه ویل احساسات و بدتر از آن وابستگی احساسی به آن پسر،افتاده اید.
افزون بر اینکه هر دوی شما بچه اید،رُک بگویم که شما بچه ترید.آخر عزیز من!چطور همین طوری احساسات و عمر و اعصاب خود را برای یک پسر نادان ونابالغی چون او صرف می کنید؟؟!!!
آنچه مسلم است،او می خواهد شما را 100% مال خودش و دلبسته احساسی خودش نماید و اینکه می گوید:بروید و با پسران دیگر دوست شوید،تنها برای دست انداختن شماست و اینکه احتمالاً نتوانسته با شما رابطه جنسی داشته باشد و الان هم با اینکه دوستتان ندارد و علاقه ای هم به شما ندارد،اما دارد پس از ماه رمضان می آید خواستگاری شما!!!!ندید می گویم که او شرایط روانی،اجتماعی و مادی ازدواج را ندارد.شما بدون شک برای او دوست دختری بیش نیستید و او چون توان زیر بار مسئولیت ازدواج رفتن را ندارد،دارد با شما بازی می کند.
شما یک اشتباهی کرده اید و باید هرچه زودتر جلوی آن را بگیرید.آرام باشید و در این ماه که خداوند بزرگ درهای رحمتش را گشوده است،با مدد از او و رفتن پیش مشاور از فکر او،دوستی او و یا زبانم لال ازدواج با او در بیایید و دیگر هم پستی نگذارید و هرچه سریع تر با نیایش در شبهای قدر و استمداد از خداوند و چندین جلسه روان درمانی و مشاوره،مشکلتان را حل کنید.
حواستان باشد که اگر چند روز بعد او زنگ زد و خواست پوزشخواهی کند،اصلاً گوشی را بر ندارید.پسرانی که می خواهند دختری را تور بزنند،نخست خودشان دنبال او می روند و شماره شان را داده و چند تایی زنگ هم می زنند و سپس می گذارند تا دختره وابسته گردد و مدام خودش را جلو انداخته و پیشقدم شده و درخواست رابطه نماید.
کار سختی را به دلیل حساس بودن و وابستگی به او در پیش دارید که گام های اولیه اش سخت است که همان پاسخ ندادن به تلفنهایش است.در ضمن مقالات مهم درباره دوستی و ازدواج را که در پایین صفحات تالار به صورت متحرک بوده و سبز رنگ هستند را بخوانید تا بدانید جریان چیست و آگاهی بیشتری بدست آورید..