بعد از یک سال برگشت.به نظر دیر می رسه.
سلام
20 سالم بود که طلاق گرفتم خیلی ناراحت و افسرده بودم.عشق زندگیم برای خودش زن گرفت بودو..... حسابی داغون بودم.2 ماه قبل اینکه طلاقم قانونی شه با یک پسر آشنا شدم.خودم خواستم که آشنا شم.چون میخواستم تسکین دردم شه.
داستان طولانیه تمام خصوصیاتش برعکس شوهرم بود و این منو جذب می کرد.آدم دستودلبازی بود مهربون و ...تمام اتاقم از گل و هدایاش پر شده بود.برام کم نمیزاشت.همیشه سورپرایزم میکرد جنتلمن واقعی که مثل اون به ندرت پیدا میشه..من طلاق گرفتم و یک سال تمام با اون بودم.خودش قبلا یک نامزدی ناموق داشت.چون سنتی ازدواج کرده بود و شناختی از دختره نداشته و اصلا از ظاهر دختره خوشش نمی اومده و... بعد یه مدت کوتاه از نامزدش جدا شده بود من عاشقش شدم اونم می گفت عاشقمه و قرار بود بعد اینکه همه چی برای یک زندگی مهیا شه باهم ازدواج کنیم. اما این اخرا همش حرف از چادر میزدو میگفت باید چادری شی و... من از چادر متنفرم. قبول نکردم . باهم بحث کردیم دعوای اساسی.یک ماه باهم صحبت نکردیم بعد یک ماه شنیدم رفته خواستگاری یه دختر تو محلشون که چادریه.
فکر کنید چی کشیدم.پسری که عاشقم بود عاشقش بودم به راحتی قیدمو زد..
دلم تیکه پاره شد.سوختم.داغون شدم تصمیم گرفتم برم سرکار شاید فراموشش کنم.اون از کار کردن من بدش می اومد.می گفت دوس دارم بشینی خونه من فقط نگات کنم محبت کنم ببوسمت نزارم ناراحت شی نزارم کسی بهت بگه بالای چشات ابروست...
اما من رفتم سرکار.سرکار اذیت شدم اون نبود که لوسم کنه..داغون میشدم همه حرفاش و خاطراتش تو ذهنم بود.
سرکار مثل سنگ بودم.با کسی حرف نمیزدم.یواشکی گریه می کردم.هنوز عقد نکرده بود تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم نزارم عشقمون از بین بره میخواستم براش بجنگم.
زنگ زدم
صداشو شنیدم گریه کردم گریه کرد فقط گریه گریه ...پشت تلفن قربون صدقم می رفت میگفت غلط کردم می گفت ببخشید می گفت پشیمونم...
منو داغون می کرد این حرفا...روانی شده بودم خیلی لاغر شده بودم...
بهش گفتم برگرد
گفت نمیتونم گفتم چرا گفت تمام محل فهمیدن نمیتونم بزنم زیرش.گفتم این فقط یه خاستگاریه اون گفت نمیشه
من التماسش میکردم که عقد نکنه اما عقد کرد.
اون لعنتی عقد کرد.به حرفام گوش نداد دلمو نادیده گرفت.میدونست میشکنم اما منو ندید.رفت
زندگی برام بی معنا شده بود.دیگه به کی اعتماد کنم.اون که ادعای عاشقی میکرد اون چرا
الان یک سال گذشته دقیقا پارسال همین موقع ها بود که به پاش افتاده بودم حالا اون برگشته داره برای دومین بار از نامزدش جدا میشه میگه آدم دروغگوییه و نمیتونه تحمل کنه و.... شماره منو نداره چون من خطمو عوض کردم اما همش به مادرم زنگ میزنه..یه نامه برام فرستاده ک بخونمش همش نوشته میدونم که اشتباه کردم تو به خاطر خدا ببخش من یه کاری می کنم دنیا بهت حسودی کنه منو ببخش.