اقا من قبلا خيلي ميومدم اينجا و يه بارم از خود مشاو درخواست كمك كردم و كمكم كردن
بحثي كه هست اينجاست كه هيچوقت مشكل من ريشه اي حل نشده
نميدونم چرا
ولي هميشه حس بدم باقي مونده
اون حسم اينه كه نياز به دوست داشتن دارم
نياز به اينكه يكي رو دوست داشته باشم بدون ترس از اينكه ازم دور شه و بدون ترس از گناه
هميشه ميمونم اينايي كه يه نفر دوسشون داره چقدر مسخره از كنار اين حس ميگذرن
ولي به هر حال
كسي من رو دوست نداره و من هم نميتونم كسي رو دوست داشته باشم
چون سن ازدواج ك ندارم دوستي هم نميخوام برم سمتش
الان من چ خاكي تو سرم كنم؟
باور كنيد حالم بدهچالان تو ترم تابستون هستم
امتحانام داره شورع ميشه
به جاي امتحان خوندن نشستم پاي اين چرت و پرتا
حالا بريم سر اصل مطلب
اقا كسي هست قبلا حس من رو تجربه كرده باشهو الان مشكلش حل شده باشه؟
كسي هست كه قبلا به معناي واقعي كلمه "عقده ي يه كلمه دوست دارم" داشته باشه و الان به نظرش مسخره بياد؟
اصلا كسي هست دليل اين عقده من رو بدونه
بابا هزارتا كار هست كه بايد انجام بشه و مشكلاتيكه نياز به وقت گذاشتن دارن بعد من همش درگير اينم و انرژيم رو ميگيره:102:
كمك كنيييييييييييد:161: