از تنهایی و مجردی و زندگیم رنج می برم
سلام خدمت دوستان گل سایت همدردی
من خیلی وقته عضو این سایتم و تا حالا چندبارم از طریق این سایت مشاوره گرفتم...
من یه مشکل اساسی پیدا کردم که زندگیم و احساساتم و کلا همه چیزم رو تحت تاثیر قرار داده..
21 سال سنم هست و مثل ادم های پیر 80 ساله شدم که نشستن یه گوشه منتظرم بمیرم..
اینجوری بهتون بگم هیچ امیدی ندارم کل امیدهامو از دست دادم یه زمانی تنها کسی بودم که توی فامیل مسخره بازی در می اورد و می خندید. ولی الان نه کلا بهم ریختم هرشب الکی بفض می کنم و گریه گریه گریه تا خوابم ببره... کل شب و روز رو توی اتاقم هستم فقط واسه اب و غذا بیرون می یام (قبلا باشگاه می رفتم ولی الان نه چون حال و حوصله نداشتم)
اینم بگم یه ادم فوق العاده احساسی و عاطفی و رمانتیک هستم...
فقط می خوام ازدواج کنم ولی نمی تونم و نمی شه چون نه کار دارم نه موقعیت مالی درست و نه درسم تموم شده.. یکی می گفت تو به بلوغ زود رس رسیدی...
حدود 7 ماه پیش عاشق یه دختر شدم که تاپیک توی سایت موجود هست ولی خیلی راحت تنهام گذاشت و از همون موقع مثل روانی ها شدم سر کوچیکترین مسعله ای به شدتی اعصابم خورد می شه که پشت سرم(ناحیه مخچه) درد می گیره...
زندگیم و خانوادم اونی نیستن که می خواستم و ارزو داشتم اونا دنبال زندگی عادین ولی من دنبال زندگی نو و امروزی و پر از هیجان حتی یه بارم نشده کسی توی خانواده منو درک کنه بخدا ارزوم شده مثل همسن و سالهای خودم یه شب تا دیر وقت ببرون بمونم و خوش بگذرونم... با اینکه می دونن من چجور ادمی هستم ولی بازم گیر می دن بهم.
در به در دنبال کارم که برم یه جا سرکار و یه خونه اجاره کنم و از خانوادم مستقل بشم...
نمی دونم باید چیکار کنم اینجوری بهتون بگم اگه همین جوری وضع زندگیم ادامه پیدا کنه فکر کنم مجبور بشم برم تیمارستان بستری بشم...
اصلا حالم خوب نیست اصلا