-
حساسیت به مادر شوهرم
من دچار یه مشکل حاد شدم که تمام آرامش خودم و همسرم رو از بین میبره.قضیه از این قراره که،من از اولش با مادرشوهرم رابطه خوبی نداشتم،البته ایشون مدعی اینه که منو خیلی دوست داره!متاسفانه من هیچ وقت نمیتونم چرفشو باور کنم چون همیشه اصرار به رابطه و تلفن و ...از طرف ایشون بوده من هر روز عقب تر رفتم،روحیه ام این طوریه که کسی زیادی بهم نزدیک شه و اصرار کنه من جبهه میگیرم!!!
ضمنا ایشون عادت داره تو همه کار اطرافیان دخالت کنه و نظر بده کلا خودش رو در هر امری متخصص میدونه!
این موارد باعث شده که علی رغم ابراز علاقه ایشون ( که من فقط ظاهرسازی میدونم!) من هیچ علاقه ای به رفتامد و حتی شنیدن صداش ندارم!
این موضوع از تولد دخترم بد تر شده چون دائم میخواد بیاد خونمون که بچه رو ببینه!!! و چون شهر دیگه ای هستن عذابش برام بیشتره!!!وقتی میاد دو سه روز کلا رو مخم هستن!!!
- - - Updated - - -
وقتی ام نمیاد دائم تلفن میکنه و میخوادفبا دخترم حرف بزنه!!دخترم فقط چند کلمه حرف بلده و این تلفن ها هربار منو بهم میریزه!!!
چه کنم؟؟چطور حساسیتم رو کم کنم؟
همیشه دلش میخواد تو زندگی ما باشه و سرک بکشه!!انتظارفداره همیشه با اونا سفر بریم.اخیرا دیگه بهشون نمیگیم و با مامانم اینا میریم با اینکه ناراحت میشو بازم قربون صدقم میره، با این کار بیشترازش بدم میاد همش فیلم بازی میکنه که عاشق منه!!!!!:-(
-
اوا پرنیان خانوم شما زیادی حساسیت دارین.شاید یه مقدار حسادت دارید نسبت به ایشون یا چمیدون حس رقابت طلبی
اون مادر همسرتون هست. حق داره پسرش، نوه ش و عروسش رو ببینه
میگن نوه میوه ی زندگیه. شما خودتو بزار جای اون. اگه عروست یا دامادت باهات اینطوری برخورد کنه خوشت میاد؟
اگه باهم مشکلی ندارید و سعی میکنید ظاهرا هم که شده باهم خوب باشید خیلی خوبه. ادامه بدید
احترام رو همیشه نگه دارید. چون شخصیت شما رو نشون میده و برعکسش...
-
من متوجه نشدم، شما چرا از ایشون بدتون میاد؟
اینکه ایشون به نوه اشون سر میزنن طبیعیست.
وقتی شما دوست دارین با مادرتون برین مسافرت همسرتون هم این حقو دارن.
شما چرا این حقو از همسرتون میگیرین؟
البته من بهتون حق میدم که دوست داشته باشین بعضی وقتا تنهایی سفر برین.
اما ثواب داره که گاهی مادرشون هم ببرین و آب و هوایی عوض کنن.
هردو مادراتون براتون زحمت کشیدن، و هردو فرزند نسبت بهشون وظیفه ای دارین.
-
من دوست دارم رابطم با مادرشوهرم محترمانه باشه نه صمیمی!!!من تا الان هم با احترام با هاشون برخورد کردم اما ایشون دوست داره همه جای زندگی من باشه!!!
به زور واسه اسباب کشی اومد کمک!!!!اخه کمک زوری دیدین؟؟
محبتش زوریه!!کمکش زوریه!!!
مشکل اینه من میدونم داره نقش بازی میکنه!!!آخه کدوم مادرشوهری میگه عاشق عروسمم؟؟؟
فیلم بازی میکنه که اگه روزی دعوا شد همه بگن بابا ایراد از عروسشه!!!خیلی زبون بازه و برعکس منه!!
- - - Updated - - -
علتش اینه که من بدبختانه آدم شناس خوبی ام،طرف حرف میزنه میفهمم که حرف اصلیش چیه؟
کاش این طور نبودم!!
من نمیگم حق نداره ببینه اما من هر هفته باید مهمونداری کنم؟؟؟من برنامه ندارم؟؟البته تا الان با دعوا و بحث با همسرم اومدنش کنسل شده اما خب اخه چرا؟؟؟؟
سفر باهاش نمیرم چون خسیس و تنبله!!!وقتی میریم سفر مامانم باید کارارو کنه!!و من حرص بخورم!!!
-
پدر شوهر داری؟
چندتا بچه دیگه داره مادر شوهرت؟
دخترجان اون زن تنهاست
خیلی تنهاست دقت کن
شاید با به قول تو دخالت و فضولیاش خسته ات کرده باشه
اما تنهاست
یه جوری واسش یه سرگرمی دیگه پیدا کن
بچه ای شوهری کسی کاری؟
اگه نیست تشویقش کن با این زنای دوره ای رفت و امد کنه
از خدات باشه بچه ات رو دوست دارن
حالا انگار تخم طلا گذاشتی
-
خب میشه با بحث بشوهرتون نگین که یسری برنامه ها دارین با شوهرتون صحبت کنین بگین مثلا من فلان روز فلان برنامه رو دارم نمیتونم مهمون داری کنم.
ازشون بخواین از مادرشون محترمانه بخواین یکمی مراعات شمارو بکنن.
درمورد اینکه میگین محبتشون زوریه و شما آدم شناس خوبی هستین، بنظرم ذهن خوانی نکن.
بالفرض شما درست بگین اما ایشون که کار بدی در حقتون هنوز نکردن، پس شما نمیخواد بخاطر ذهن خوانی و منفی بافی اوقات خودتون و شوهرتون و خراب کنین.
خب اشکال کمک کردن تو اسباب کشی چیه؟
چرا مادر شوهرایی هستن که عروساشونو دوست دارن. فکر نکنین همه ی مادر شوهرا آدم های بدی هستن.
-
دعا میکنم ایشالله همه نوعروس ها خودشان سنشان بره بالا تنها بشن و عروس و داماد دار بشن پسرای دست گلشون رو یه دختر بیاد ازشون بقاپه و نوه دار بشن اونوقت تازه متوجه میشن مادرشوهرشون چی داره میکشه.:323:
یه سوال دارم از خدمت شما بانو:شما مدرک تحصیلی دکترای ذهن خوانی و پیش گویی خودتان را از کدام دانشگاه دریافت کردید بگید منم برم همان دانشگاه آخه خیلی بهش نیاز دارم:72:
http://www.hamdardi.net/thread-154.html
حتما مطالعه کنید
-
سلام دوست خوب
به همدردی خوش اومدی
راستش با خوندن حرفات ، همین الانه که یه جفت شاخ اونم از نوع گوزنی روی سرم سبز بشه.
واقعا نمیدونم چطور داری آدمها رو قضاوت میکنی؟ میگن اگه هروقت خواستی کسی رو قضاوت کنی، کفش اونو بپوش و چند قدم راه برو و خودتو بذار جاش....
.
.
.
خیییییییییییییللللیییی برام جالبه. کی به شما گفته آدم شناس قوی هستی؟ به نظرم شما یه قضاوتگر قوی هستی . به این راحتی رفتارای کاملا خوب و موجه و عادی مادرشوهرتو ، سیاست و سوسه قلمداد میکنی که مثلا اگه یه روز مشکل افتاد، همه بگن عروس مقصره و نه مادر شوهر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم یه برادرزاده دارم که عاشقشم. خیلی ماه و با نمکه. یادمه اوایل که حرف میزد و چند کلمه بلد شده بود ، من چون راهم بهشون دور بود زنگ میزدم و خواهش میکردم از مامانش که با برادرزادم چند کلمه صحبت کنم. خیلی برام لذتبخش و باحال بود. همین .
ببین خانم پرنیان ، بیا تو همین سایت بخون که بعضی خانمها میان و میگن که چه مادرشوهرای عفریته ای دارن . چطور به عروسشون بی حرمتی میکنن. اما شما مادرشوهری داری که داره سعی میکنه همه جوره بهت محبت کنه. میگه عاشقته و دوستت داره. میاد اسباب کشی کمکت میکنه. اونوقت تو فقط نیمه خالی لیوانو ببین و بگو محبتش زوریه . همش زوریه. خداوکیلی اگه همین کارا رو مادر خودت برات انجام بده، بازم میگی زوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بازم همینطوری بدوبیراه میگی؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا مواظب باش . اون یه مادره. کافیه دلش بشکنه و اونوقته که تو به شدت از چشمش میوفتی.
در ضمن همسرتو اینقدر به خاطر مادرش آزار نده. خدا رو خوش نمیاد.....
-
من نمیگم تخم طلا کردم و...ازنظر من ادما سه دسته اند کنترل شونده،کنترل کننده و عده ای که گاهی کنترل کننده و گاهی کنترل شونده هستن،ایشون از دسته دوم هستن و جمله کلیدیش من میدانم و تو نمیدانی هست!!!!من با این اخلاقش مشکل دارم!!وقتی میاد کارای روزمره بچمو میخواد یادم بده!!!
دوست داره براهمه تصمیم بگیره!!!خودشو علامه میدونه!؟؟:54: