چطور رفتارای مادرشوهرم رو تحمل کنم؟؟
سلام
زندگی من رو گوش میکنید؟؟
انقدر عاشق شوهرم شدم که وقتی توی بی پولی بود با هم عقد کردیم بیکار بود هیچی نداشت
بعد سه ماه استخدام شد رفت یه شهر دیگه
بعد یه سال نتونست انقدر پس انداز داشته باشه که بتونه عروسی بگیریم منم گفتم فدای سرت بدون عروسی میریم سر خونه زندگیمون با مخالفتای شدید خونوادم رفتم
گفتم شوهرم میفهمه که چقدر میخامش
الان پشیمونم؟؟؟آره چون شوهرم نفهمید
1.5 ساله گذشته و با همه مشکلات من مادرشوهری دارم که اجازه خوشبختی بهمون نمیده چرا؟؟
من و همسرم اجازه خوب بودن باهم جلواونارو نداریم چون مادرش ناراحت میشه
نمیتونه بهم محبت کنه با محبت صدام کنه چون مامانش ناراحت میشه
پیش من نشستن قدغنه
از من لقمه بگیره نمیذاره بخوره سریع یه چیزه دیگه میده دستش که انو بخور این بهتره
حتی وقتی میاد خونمون انتظار داره همسرم با اون بخابه؟؟اینو به زبون اورد
همیشه خدا جلوی شوهرم ادای مریض بودن در میاره
به نظرش عروس یعنی کسیکه اومده به خونواده شوهرش خدمت کنه و برای اونا نوه بیاره و دیگه هیچ نقشی نداره تو زندگی پسرش
شوهرم یه چیز فقط میدونه اینکه احترام به پدر و مادر از واجباته
و من نمیتونم تحمل کنم دیگه
هیچوقت نگفتم بی احترامی کن فقط گفتم منم زنتم کسیکه بخاطرت از همه چی گذشت
شوهرم پیش خونوادش باشه از ترس رفتارای مادرش من رو انگار نمیبینه
و من اینو نمیتونم تحمل کنم؟؟
تو همه برنامه های تلویزون همیشه از احترام به پدر و مادر گفتن هیچوقت از احترام زن و شوهری نگفتن هیچوقت نگفتن که زن یه مرد هم جز مخلوقاته
شوهرم هیچی رو قبول نمیکنه و همیشه میگه مادرمه چیکار کنم؟؟
شما بگید من چیکار کنم؟؟؟