احساس میکنم شوهرم از من فرار میکنه

سلام به همه من 22سال دارم و 4سال هستش ازدواج کردم و شوهرم 31و یه بچه 6 ماهه دارم.من و شوهرم اختلافات زیادی باهم داریم و میخوام کی از اونارو بگم.شوهرم از همون اول زندگیمون خیلی رفیق باز بود ولی الان به دلایل وجود نداشتن دوستاش زیاد رفیق باز نیست.ولی از اوا احساس میکردم از من فراری هستش خوشش نمیاد با من باش با من به مسافرت یا جاهای دیگه بره همیشه منو میپیچونه و میره خونه خواهرش با این حالا که میدونه من خیلی دوست دارم بریم بیرون همیشه دوست داره با اونا باشیم.مشکلم فقط خواهرش نیست کلا وقتی با من هستش اصلا دوست نداره باشه.منم چون خیلی دوسش دارم دلم میخواد باهاش باشم خیلی عذاب میکشم لطفا راهنماییم کنید

سلام
عزیزم.باید اول از همه با خودش صحبت کنی و احساس درونیتو بهش بگی و بگی چرا از تو فراریه! باید بهش بگی احساس بدی میکنی و ببینی چی جواب میده و اگر جوابش قانع کننده نبود راه های دیگه رو بررسی کرد.
مثل اعتیاد و غیره.البته اینها حدس و گمان هست.یکی از مهارتهتی زندگی صحبت کردن و گفتن احساس درونیت هست همراه با احترام و دوستانه.از لا به لای حرفاش حتما چیزی دستگیرت خواهد شد

سلام سپیده جان...

یک عامل در رفتار شما یا در محیط خانه باعث آزار همسرت هست ... با وجو طفل 6 ماهه محیط خونه گرم هست ... پس این رفتار شماست که مشکل داره

احتمالا شما به دلیل ناآگاهی رفتاری رو در مواقعی که با همسرتون هستید دارید که ایشون رو اذیت میکنه و ترجیح میده کنار شما نباشه یا اینکه با شما تنها نباشه .. یعنی توی یه جمع باشه که شما حرمت هارو بیشتر حفظ میکنید ..

بیشتر از مشکلات و دعواهایی که میگی داشتید برامون بگو ...

خیلی ممنون از راهنمایی هاتون عزیزم باید بگم که سر هر چیزی شوهرم اعصبانی میشه و فش و بی احترامی میکنه تحملش خیلی کمه میگهازت متنفرم روم بیخودی ایراد میذاره.همش خونه مامانش می‌مونه تو شهرستان اخه تنها زندگی میکنه رابطه جنسی اصلا نداریم باهم

اینکه می گید سر هر چیزی عصبانی میشه و فحش میده میشه مثال بزنید چند مورد رو ؟
و بیشتر توضیح بدید آیا از اول هم رابطتون کم بود یا بعد از تولد بچه کم شد ؟
فاصله شهر شما با مادر همسرتون چقدره ؟

مثلا چیزای که تازه اتفاق افتاد. سر گمشدن پستونک بچه.یا نشون دادن اشتباه راه که اعصبانی شده و فش داده.از اول اینجوری بود رفته رفته هم شدتپیدا کرده.تقریبا 40 دقیقه راه میشه

سلام
حتما یه دلیلی داشته که باشما ازدواج کرده نمیشه که از اول از شما متنفر بوده باشه و باشما آزدواج کرده باشه ببین برخورد بدی داشتی غرورشو شکستی یا رفتاری ازت سرزده کع باعث تنفر اون شده .
رفتارت باخونوادش چطوره میتونی بهش پیشنهاد بدی منم باهات میان مثلا بگو منم باهات میام از اونا بچه داری یادبگیرم توخونه هم تنها حوصلم سرمیره فقط بابچه هستم دلم میگیره ،چندبار توپیشنهاد بده و باهاش برو ببین اوضاع تغییری میکنه یانه
درمورد عصبانیت و فحش دادن متاسفانه تربیت بعضی خونواده ها اینجوریه که رو بچه هاشونم اثرمیذاره اگر احتمالا این مورد رو از خونوادشون یادگرفتن باید با تاثیراتی که شما روش میذاری صحبتاتون این مورد رو حذف کنید مثلا بگید بچمونم کم کم داره بزرگ میشه و این حرفاتو یادمیگیره بده و از اینجور حرفها که خودشم به اشتباهش پی ببره درمورد عصبانیتش احتمال داره آهن بدنش کم باشه کمبود آهن خیلی رو اعصاب اثرمیذاره
براش قرص آهن بگیر فرفولیک باشه یا زینک بهتره بگو قرص تقویتی آخه بعضیا عکس العمل بدنشون میدن وقتی بهشون بگی قرص بخور بهش بگو عزیزم بدنت ضعیف شده برا قرص تقویتی گرفتم یکماه قرص آهن بخوره خیلی تغییرمیکنه بازم اگر شک داری با یه دکتر عمومی صحبت کن ولی تاجاییکه من میدونم قرص آهن ضرری نداره
یه خورده هم فکرکن که کدوم رفتارت اشتباهه .
راستی یه سوال رابطش با بچه چطوره دوسش داره؟

لطفا با جزئیات بیشتری توضیح بدید راجع به :

نحوه آشنایی شما
تحصیلات شما و همسرتون
بیشتر در چه مواردی با هم اختلاف دارین
و در آخر خصوصیات مثبت و منفی خودتون و همسرتون با ذکر مثال ...

سلام ممنون از همه تون راستش اختلاف ما اونقدر زیاد هستش که دیگه هم خانواده شوهرم و خودم همه چیز رو میدونن و شوهرم میگه من غرورم شکسته و اصلا با خانواده من رفت و امد نمیکنه خیلی سخته.خونه مادر شوهرم دوست داره بیام بخاطر بجه جون خیلی دوسش داره ولی چون اونجا شهر کوچکی هستش و خونه اشون خیلی سوت و کوره خیلی دلم میگیره و مادر شوهرم مریض هستش.نحوه اشنای ما هم از طریق بابام که استاد بود شناخت داشتن خواستگاری کرد.تحصیلات من دیپلم و مال شوهرم فوق لیسانس.اصلا سر هر چیزی که فکر میکنی اختلاف داریم.

سلام عزیزم
کاملا مشخصه مشکل شما فقط از نداشتن آگاهی و مهارت کافی تو زندگی هست
مثلا همین که می فرمایید هم خانواده شما هم ایشون می دونن اختلاف دارید ....
زندگی زناشویی پر از مسائل و مواردی هست که خیلی راحت تر با داشتن مهارت می تونید کنترلش کنید .
نباید در حضور بقیه بحث یا دعوا داشته باشید یا از همسرتون پیش خانواده ها بدگویی کنید حتی اگر واقعا کارهای اشتباهی انجام داده باشه .
آقایون به خاطر مسئولیتهایی که دارن بعضی وقتها حوصله کمتری دارن مثل موردی که فرمودید آدرس اشتباهی دادید . سعی کنید تا جایی که اطمینان دارید آدرس بدید و اگر مشکلی پیش اومد مثلا آدرس اشتباه بود و همسرتون عصبانی شد سکوت کنید یا با گفتن ببخشید تمومش کنید .
وقتی از سرکار خسته میاد خونه زمینه آرامشش رو فراهم کنید شاید توقع زیادیه که وقتی همسر خسته از سرکار میاد تازه بخواد در مورد پستونک گمشده بچه تصمیم بگیره
خونسرد باش آرامش داشته باش و با مهربونی با همسرت رفتار کن .
وظایفت رو درست انجام بده

- - - Updated - - -

ئر در مورد موقعیتی که نوشتی سعی کن جو رو خودت شاد کنی با بچتون که خونه مادرشوهرتون هم بهتون خوش بگذره
موفق باشی