مگه من چیکار کردم که انقدر تنهام ؟!

سلام . امتحانامام تموم شد من نتونستم اونقدر درس بخونم که معدلم بره بالا . من کنکور هم ثبت نام نکردم . نمی دونم میخوام چیکار کنم
همش اشتباه میکنم همش باعث میشم که از خودم متنفر بشم با افسرده شدنم عصبی شدنم چطوری کنار بیام بدونه اینکه به خودم فحش بدم . دارم تنها تر میشم .

من دوست ندارم تهران زندگی کنم .نمیدونین چقدر از جایی که زندگی میکنم بیزارم هیچ جاش برام جذاب نیست . نمیتونم خوش بگذرونم چون تنهام نمیشه همیشه تنهایی خوش گذروند


نمیتونم برم مسافرت نمیتونم حتی برم کوه با خانودم هیچ صمیمیتی ندارم خودشون دورند
نه فقط من .حتی صمیمی ترین دوستم منو درکم نمیکنه
دلم میخواد بمیرم
انگار هیچکس منو نمیفهمه


اصلا دانشگاه رفتن رو دوستندارم دیگه
با این نمره های یکی درمیون پایین با این معدلم مهم نیست دیگه برام مهم نیست دلم واسه خودم میسوزه ....


چرا انقدر تنهام چون زیاد حرف نمیزنم چون درونگرام ؟ چون شوخ و شنگ نیستم چون قیافم نگرانه همیشه تو فکرم چون پولدار نیستم چون خوشگل نیستم چون هیچ کار نمیکنم که با ارزش باشه چون همیشه خستم هیچکس دوستم نداره من میدونم دوستمو که آخرین روزی بود که میدیدم ترم آخر بود گفت فراموشم نکنیا ولی میدونم اون خودش منو فراموش میکنه . .....


دیگه از همه متنفرم از خودم از دنیا از این شهر از دانشگام رشتم نقاشی و هنر از همه چی بیزارم :54:

- - - Updated - - -

از همه متنفر نیستم از خودم و هر چی متعلق به منه متنفرم از وقتی فهمیدم تنهام از خودم بدم اومد .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پونیو

چرا انقدر تنهام چون زیاد حرف نمیزنم چون درونگرام ؟ چون شوخ و شنگ نیستم چون قیافم نگرانه همیشه تو فکرم چون پولدار نیستم چون خوشگل نیستم چون هیچ کار نمیکنم که با ارزش باشه چون همیشه خستم هیچکس دوستم نداره من میدونم دوستمو که آخرین روزی بود که میدیدم ترم آخر بود گفت فراموشم نکنیا ولی میدونم اون خودش منو فراموش میکنه . .....

.

---

عزیز دلم میفهمم چی میگی :72:
میدونی فکر میکنم تا زمانی که خودت احساس با ارزش بودن نکنی بقیه این احساس رو نسبت بهت نداشته باشه...
باید این حس رو از درون به دست بیاری ...باید شادی رو از درون به دست بیاری...بفهمی که چی از زندگیت میخوای ...راهتو پیدا کنی
عزیزم همه ما دوست داریم که کسایی باشن که دوستمون داشته باشن و میدونم که این حس که کسی دوستت داره خیلی قشنگه مخصوصا من که خودم الان دقیقا این حس رو نیاز دارم ولی...اما باور کن واقعیت داره باید سعی کنی که کاری کنی که خودت احساس رضایت از خودت داشته باشی و خودت رو دوست داشته باشی...
موفق باشی عزیزم

همیشه هم که افسرده نیستم پیش دوستام میخندم یکمی. حرفم میزنم اما نه زیاد ولی چند روز پیش رو این حساس شدم که دوستم حین حرف زدن اصلا به من نگاه نمیکرد همش به اون یکی دوستم نگاه میکرد انگار من نیستم منم توجه نمیکردم هم به حرفاش گوش میکردم هم میرفتم تو فکر و یجا دیگرو نگاه میکردم خب حق داشت ! ولی یه لحظه خیلی به نظرم مسخره اومد . اون موقع با اینکه پیش دوستام بودم بازم احساس کردم خیلی تنهام .

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gisooo

عزیز دلم میفهمم چی میگی :72:
میدونی فکر میکنم تا زمانی که خودت احساس با ارزش بودن نکنی بقیه این احساس رو نسبت بهت نداشته باشه...
باید این حس رو از درون به دست بیاری ...باید شادی رو از درون به دست بیاری...بفهمی که چی از زندگیت میخوای ...راهتو پیدا کنی
عزیزم همه ما دوست داریم که کسایی باشن که دوستمون داشته باشن و میدونم که این حس که کسی دوستت داره خیلی قشنگه مخصوصا من که خودم الان دقیقا این حس رو نیاز دارم ولی...اما باور کن واقعیت داره باید سعی کنی که کاری کنی که خودت احساس رضایت از خودت داشته باشی و خودت رو دوست داشته باشی...
موفق باشی عزیزم

---

ممنون گیسو جان:72: باور کن خیلی تلاش کردم ولی نشد خودمو دوست داشته باشم . حتی یه تاپیک دارم با این عنوان : میخوام خودمو دوست داشته باشم ! ولی نشد فقط خواستم که همین که میخواستم خیلی خوبه و امیدی بهم هست

درود بانو پونیو

والا منم مجرد بودم همینجوری بودم :58: صبح ظهر شب توی مغازه بودم پشت مانیتور کامپیوتر و همش توی اینترنت با دوستای و رفقای مجازی از صبح که مغازه باز میشد تا شب .

این حس تنهایی را اکثر ما تجربه کردیم چه پسر و چه دختر فرقی هم نمیکنه ربطی به زیبای و پولدار بودن هم نداره.مثلا من مجرد بودم یه رفیق تنها داشتم اونم 7سال ازم کوچیکتره بچه خوبیه و با چنتا دیگه بچه ها موقت همیدیگه را میدیدم خوب شرایط من جوری بود که مغازه بودم و دنیام فرق داشت تفکراتم فرق داشت رفتارهام کارایی که میکردم هرکس یکجوری هستش.

ولی درکل بنظرم بهتره سعی کنید یکم انعطاف خودتان را بالا ببرید سخته میدانم چون خودمم توی این موقعیت ها بودم یکجورایی وقتی نوشتید یاد قدیم خودم افتادم سعی کن دنبال تقاط مشترک خودت با دوستات باشی و تقویتشان بکنی.
یادمه با خنومم رفتیم پیش مشاور یه حرف خیلی جالبی زد که واقعا خوشم اومد:
میگفتش مثلا منم میرم خونه مادر شوهرم دنیایی که داریم با هم فرق میکنه ولی وقتی میرم اونجا سعی میکنم به دنیایی که داره وارد بشم و کنارش بشینم و حرف بزنیم.

خود من آدمی هستیم که شوخی میکنم ولی حساسم تو یکی از موردا یکم اذیت شدم و بهم برخورد توی مشاور خصوصی مطرح کردم و جواب جناب مدیر وقتی مطالعه کردم واقعا لذت بردم دیدم حق با ایشونه فکر کنم بدرد شما هم بخوره:

شما شخصیت انعطاف پذیری داری.
حیفی که بخواهی پاسخهای شکننده را انتخاب کنی.
پیشنهاد می دهم مثل اینها که می روند باشگاه بدن سازی و عضلات ضعیف خود را تقویت می کنند.
شما هم روی ضعفهایی از این قبیل رنج بکش و تحمل کن تا قوی بشوی.
یعنی حتی جاهایی که بهت خوش نمی گذره برو. و اگر طعنه و شوخی هم کردند و رنجیدی تحمل کن. به مرور قوی می شوی و دیگر اذیت نمی شود.
البته باید حتما و حتما هدفت قوی شدن باشه.
بعضی ها تحمل می کنند و توی خودشون می ریزند که زندگیشون خراب نشه.
این ها از تو خودشون را می خورند. این به درد نمی خوره.

شما باید آگاهانه انتخاب کنی.
یعنی با اینکه می توانی این رابطه ها را کم کنی و یا شوخی هایت را کم کنی. اما انتخاب می کنی که بشاش و شاد باشی و تحمل شوخی های دیگران را داشته باشی تو قوی شوی

شما هنوز اول راه رشد خودت هستی.
می توانی با تقویت خود در حوزه های مختلف همزمان با بالارفتن سنت ، پخته تر و قوی تر و شاد تر هم باشی.

راه گریز اجتنابی را انتخاب نکن.
این هم لینک برای مطالعه بیشتر:
آرامش و نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي

سعی کن خودتو قوی کنی :72: خواهشا این تفرکرات را بریز دور:

چرا انقدر تنهام چون زیاد حرف نمیزنم چون درونگرام ؟ چون شوخ و شنگ نیستم چون قیافم نگرانه همیشه تو فکرم چون پولدار نیستم چون خوشگل نیستم چون هیچ کار نمیکنم که با ارزش باشه چون همیشه خستم هیچکس دوستم نداره من میدونم دوستمو که آخرین روزی بود که میدیدم ترم آخر بود گفت فراموشم نکنیا ولی میدونم اون خودش منو فراموش میکنه . ..... :97:

پ.ن:داداش خودم جانبازه و خودم شاهد 2مورد دیگش حداقل بودم افرادی که یا جانباز هستن یا معلول ولی این مورد اصلا باعث نشده که آدم شاد و سرزنده و اجتماعی و خونگرمی نباشن این موضوع ربطی به پول و زیبایی نداره باید تمرین کنی و تلاش کنی و صبور باشی :104:
البته اینم به مزاح بگم:فکر کنم وقت شوووهر کردنت باشه :58::311:

ممنون آقای خاله قزی :72:

من تاپیک آرامش و نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي رو خوندم من با مشکلاتم درگیر میشم خیلی زود عصبانی میشم قبلا اینجوری نبودم الان هم سنی ندارم نمی دونم چرا انقدر بی اعصاب شدم !

من خیلی دیر صمیمی میشم نمیتونم راحت با کسی دوست شم . دانشگاه هم همش یکی دو تا دوست صمیمی داشتم که دیگه با اونا هم کاری ندارم تابسون میشه میرند پی زندگشون هر چی میگم بریم جایی قبول نمیکنند .

دختر بودن تو ایران سخته هیچکار تنها حق نداری انجام بدی خانوادتم که با دلت راه نمیاند همینجوری جوونیم داره میگذره تو افسردگی و غم غصه من نمیخوام که دوست پسر داشته باشم وبرم باهاش بیرون بهم خوش نمیگذره مطمئنم .

کاش میشد حداقل فامیل زیاد داشتیم دختر خاله ای پسر خاله ای با اونا میرفتیم اینور اونور نه دوستای زیادی دارم نه فامیل خانوادم هم هی غر ودعوا و قهر .....

هیچ رفت و آمدی نداریم به صورت خانوادگی خودمم آدم خیلی درون گرایی هستم کم حرفم . میترسم برم باشگاه یا کلاس زبان همش پشت گوش میندازم . بلد نیستم زندگی کنم من زشت هم نیستم فقط تو تنهایی موندم نمیتونم یا میترسم بیام بیرون .

سخته وقتی یه عمر دوری کردی ساکت و آروم یجا نشستی یهو بری باشگاه ورزش کنی و رقصو وشادی با هیجان و پر جنب و جوش باشی جلو یه عالمه آدم غریبه . شنا دوست دارم یاد بگیرم اما میترسم چون بلد نیستم و غرق میشم! ممکنه مسخرم کنند به نظرم سخت میاد . تازه باید تنها برم خجالت میکشم احساس بدی بهم دست میده اگه بلد نباشم فکر میکنم همه بلدند من بی دست و پام و بی عرضم در صورتی که تا حالا نرفتم کلاس شنا نمیدونم چطوریه . یا رانندگی رو میترسم نتونم یاد بگیرم مربیم عصبانی بشه اگه اشتباه کنم . از اشتباه کردن میترسم همییشه استرس میگریم ....

منم ترسام زیاده. حتی با این سنم. فکر می کنم علتش تنها بودنه. اینکه ادم حس اینو نداره که کسی پشتشه. یه حسی که باید همه چی رو تنهایی به دوش کشید.
واقعیت اینه که همه تنهایی باید کاراشونو بکنن. اما حس اینکه یکی هست بهشون کمک می کنه. خوب تو می تونی این حسو با خدا داشته باشی. فکر کنی پناهت اونه. اینطوری جراتت بیشتر میشه.
در هر حال یه کارایی رو باید بکنیم. پس زودتر که بهتره.

همیشه از خدا هم کمک میخوام ولی باز هم اشتباه کنم خیلی حرص میخورم مثلا یه نمونه کوچیکش امتحانامو قسمتی که خونده بودم تو امتحان اومد بود ولی سوال تستی بود و گیج کننده اشتباه جواب دادم بعد از امتحان وقتی فهمیدم داشتم میمردم از حرص . به خودم فحش دادم که چقدر گیج و خنگم اینهمه خوندم اینجارو چرا چرا :97:

چرا فکر میکنی هر کاری یا هر کلاسی که میخوای بری باید با چند تا از دوستات بری ؟؟؟
این خوبه که دوست داری تو جمع باشی ولی نه به قیمت اینکه چون دوستات فلان کلاس رو نمیرن شما نری ....
در واقع شما میخوای مثلا شنا بلد نبودنت رو تو جمع دوستات قایم کنی .... عزیزم همه که از داخل شکم مادرشون شنا یا رانندگی بلد نبودن که :311:
پدر من با داشتن 60 سال سن هنوز شنا بلد نیست ولی نوه هاشو جمع میکنه میرن استخر تو قسمت کم عمق با بچه ها بازی میکنن ... خیلی هم بهشون خوش میگذره

همین کلاس شنا رو ثبت نام کن ... به نظرم چون آب آرام بخشه از رانندگی و کلاس زبان برای روحیه ت بهتر باشه
خودت تنهایی برو ثبت نام کن .... اگه وسایلش رو هم نداری برو خرید برای خودت لباس شنا و حوله خوشگل صورتی بخر :43:
بعد میری اونجا میبینی هیچکس بلد نیست همگی باهم یاد میگیرین دوستای خوبی هم میتونی پیدا کنی ...
اصلا وقتی میری استخر دقت کردی 70 درصد افراد تو قسمت کم عمق هستن و شنا بلد نیستن ؟؟؟؟؟

خود من همیشه تنهایی میرم استخر ... به هر کی میگم بهم میخنده ... ولی لزومی نمیبینم حتما صبر کنم تا دوستام باهام بیان ... بهشون اطلاع میدم، اومدن که خوش اومدن نیومدن هم خودم میرم خیلی هم مزه میده
حتی خرید هم تنهایی میرم چون هر کس مشغلیت خاص خودش رو داره شاید کسی نتونه یا نرسه با من بیاد خرید ... کلا با تنهایی مشکلی ندارم
تازه شوهرمم راه به راه بهم خیانت میکنه ... :311: گفتم که پیش خودت نگی این ازدواج کرده و نفسش از جای گرم در میاد ...

ضمنا به این موضوع هم فکر نکن که ازدواج کنی و ار تنهایی در میای و مشکلت حل میشه ... خوب تاثیر داره ولی سعی کن مشکلتو حل کنی قبل از ازدواج چون بعد از ازدواجم اگه اینجوری پیش بری به همسرت وابسته میشی و اون مشکلات خاص خودش رو داره

سعی کن از الان رو پای خودت بایستی و نقاط قوتت رو تقویت کنی ... هر هنری که داری مث آشپزی و نقاشی و ... یا هر چیز دیگه ،برای خودت کار کنی و به خودت انرژی بدی ...

پاشو دختر همین الان تلفنو بردار به چند تا استخر زنگ بزن بپرس کلاساشون چجوریاست ...
ایشالله که مشکلت حل میشه :72:

ترمه جون ممنونم :72: اتفاقا من هم همش تنها میرم خرید . ولی بعضی موقع ها اونقدر سر خوش نیستم که تنهایی بهم خوش بگذره خسته میشم . وقتی فکر میکنم هیچکس دوستم نداره . مجبورم خودم خودمو دوست بدارم . هر کی هم دوستم داشته بین دوستام الان که من تنها و غمگینم کجاست نمیتونم با هیچ کدوشون حرف بزنم . پس کسی منو نمیخواد . من هم دیگه نباید به کسی نیاز داشته باشم . از استخر و باشگاه هم خجالت میکشم .چون خیلی از هیکلم و بدنمو قیافم راضی نیستم . کسی نگفته بد هیکلم من چاق نیستم زیاد لاغر هم نیستم ولی خوش هیکل هم نیستم ! اگه برم ورزش کنم درست و حسابی خیلی خوب میشم . میخوام برم ولی نمیرم که نمیدونم کجا برم که بهم بد نگذره و اذییت نشم و پولو دور نریزم الکی؟! رو این مسائل بی خودی هم حساسم میخوام همه چی به بهترین نحو ممکن انجام بشه . تا نتونم غر بزنم و راضی باشم . خب نمیشه هر استخری رو رفت .

- - - Updated - - -

ترمه جون ممنونم :72: اتفاقا من هم همش تنها میرم خرید . ولی بعضی موقع ها اونقدر سر خوش نیستم که تنهایی بهم خوش بگذره خسته میشم . وقتی فکر میکنم هیچکس دوستم نداره . مجبورم خودم خودمو دوست بدارم . هر کی هم دوستم داشته بین دوستام الان که من تنها و غمگینم کجاست نمیتونم با هیچ کدوشون حرف بزنم . پس کسی منو نمیخواد . من هم دیگه نباید به کسی نیاز داشته باشم . از استخر و باشگاه هم خجالت میکشم .چون خیلی از هیکلم و بدنمو قیافم راضی نیستم . کسی نگفته بد هیکلم من چاق نیستم زیاد لاغر هم نیستم ولی خوش هیکل هم نیستم ! اگه برم ورزش کنم درست و حسابی خیلی خوب میشم . میخوام برم ولی نمیرم که نمیدونم کجا برم که بهم بد نگذره و اذییت نشم و پولو دور نریزم الکی؟! رو این مسائل بی خودی هم حساسم میخوام همه چی به بهترین نحو ممکن انجام بشه . تا نتونم غر بزنم و راضی باشم . خب نمیشه هر استخری رو رفت .

نقل قول:

---

پولو دور نریزم الکی

---

واسه چی اینطوری فکر می کنی؟ خودت مهم تری یاپول ؟
کارایی که باید بکنی رو شروع کن.
سر کلاس زبان کسایی که می شینن باهات سر کلاس مثل خودتن.
واسه شنا کسایی که میان یاد بگیرن مثل خودتن
واسه ورزش کسایی که میان من یه بار رفتم بیشترشون پیر بودن! اگه مشکلت اندامه یا اینکه اونا خوشحالن والا من که ندیدم نه اندام خوب نه شادمانی!