شدت ترس از مرگ ...کابوس شبانه

سلام من یه مدتی هست که دچار ترس و اضطراب شدید قبل از خواب شدم طوری که تمام بدنم به حالت لرزش و سرگیجه می افته
و مدام به لحظه مرگم فکرمیکنم کجا چطوری میمیرم داغونم میکنه و اینکه ایا در اون دنیا جای خوبی میرم و گنهکار هستم یا نه
از همه اینا بدتر فکر خانوادم و مرگ عزیزنانم عذابم میده و وقتی میخوابم خوابهای بدی مرگ و میر میبینم و به همون حالت هم بیدار میشم و وحشت دارم
البته همیشه اینجوری نیستم بعضی اوقات اما همون هم روی من اثر روانی بدی گذاشته
در گذشته مریضی یکی از عزیزانم داغونم کرده بود اما الان این بیماری با قرص و دارو داره مهار میشه البته فعلا تا خدا چی بخواد این موضوع که دوباره این بیماری به سراغ عزیزم بیاد هم بی تاثیر در روند بدخوابی و کابوس های من نیست همینطور خاطرات تلخ اون روزها
خلاصه نمیدونم چیکار کنم هرشب که میخوابم به مرگ فکر میکنم و اینکه اصلا امادگی همچین اتفاقایی رو هیچ وقت نخواهم داشت و ایا بدازمردنم چی میشه و حس لحظه مرگ دست ازسرم برنمیداره از طرفی دوست دارم ادم مومنی باشم و مومن از این دنیا برم اما تعلقات دنیایی نمیزاره و دست از سرم برنمیدارن من دوست ندارم ادم بدی باشم این حس بدی هست و داره عذابم میده میدونم این جا نباید مطرح میکردم اما خواهشمیکنم کمک کنید

اگه اذیتت می کنه و زندگیتو تحت تاثیر قرار داده یه روانپزشک خوب پیدا کن برو ازش بپرس.
اگه کمه با تمرین های ساده مدیتیشن قبل از خواب و ورزش خوب و ملایم در طول روز و تمرکز روی چیزای خوب می تونی کنترلش کنی و در نهایت کمترش کنی.

نمیدونم اینکارارو میکنم به چیزای خوب هم فکر میکنم اما نهایت دوباره فکرم میره دنبال مرگ و میر این حرفا بدیشم اینه که چه بخوام چه نخوام این مسئله واقعی هست یعنی خودم میدونم بالاخره اخرش با مرگ تموم خواهد شد اما مدام سوگواری قبل از حادثه میکنم و اخرش میرسم به مرگ و همون چیزایی که راجبشون گفتم
گاهی وقتا تو خواب کابوس میبینم مثلا میبینم مردم و نمیتونم جیغ بکشم بعد اون لحظه تا زمانی که کاملا بیدار بشم به همون حالت میمونم یه مکث کوتاه میان خواب و بیداری درحالی که هشیارم اما نمیتونم داد بزنم خیلی بهم فشار میاد اون لحظه حاظرم همه چیزمو بدم اما یه بار دیگه برگردم به این دنیا و...
در اخر همش فکر میکنم این دنیا خوابی بیش نیست و با مردن انسان بیدار میشه فکر اینکه اون دنیا خانوادم کنارم نیستن عذابم میده صبحا که از خواب پا میشم و میخوام برم سرکار دلم برای خانوادم تنگ میشه و این ادامه داره
میخوام بدونم اینا طبیعیه و برای شما هم اتفاق می افته؟

وقتی چیزی رنجت میده غیرطبیعیه. طبیعت با درد و رنج بیهوده سازگار نیست. پس اگه ازارت می ده برو یه بار روانپزشک البته یه روانپزشک خوب نه هر روانپزشکی.

من دقیقا نمی دونم چیه. یه چیز خفیفه از فوبیا. حمله هراس هم که نداری. یه حساسیته به موضوع مرگ.

اگه از نظر اینکه بخوای بدونی برای بقیه اتفاق افتاده یا نه سوالت باشه که باید صبر کنی بقیه هم بیان نظر بدن.

موفق باشی.

سلام دوست عزیز
من هم شبیه شما همچین حالتهایی را دارم
مدتی پیش یک روان شناس دارم میروم چند ماهی هست
دامنه ترس اضطراب من خیلی گسترده تر و وسیع تر از ان چیزی که شما نوشتی .... چند ماهی هست که در گیر این پروسه درمانی هستم الان بعد چند ماه کمی ترسم از این موضوع کمتر شده و اثراتش خفیف تر شده
من خیلی پی گیری کردم و مدت چند ماه تمرین میکنم
پیش نهاد میکنم اول به یک روانشناس که کارش تو حوزه ترس و اضطراب برو تا میزان اضطرابت را بسنجه اگر نیاز به دارو و روان پزشک باشه بهت میگه
اما پی گیری کن و مداومت بخرج بده
ایشالله رفع میشه
برات ارزوی موفقیت دارم

سلام

.تاحدودی این افکارسراغ بقیه هم میاد امانه به این شدت که شما دراون به سرمیبری..یادمرگ، باعث یادآوری ناپایداری وموقتی بودن حیات دنیامیشود.

ترس ونگرانی شما به خودت آسیب میزند، دعاوتوکل وسپردن اموربه خداوندهست که باعث آرامش وسیرطبیعی امور میشود..افسردگی میتواند دلیل زیاد شدن افکارمرگ شود.

۱_گاهی به قبرستان برو وبه مزارشهداودرگذشتگان سربزن قبرشون روشستشو بده این باعث آرامشت میشود.

۲_حضور درطبیعت تماشای سبزه هاوجریان آب برای این نوع خاص ازافسردگی بسیارموثراست.


۳_دعای مخصوص برای هرترسی که داری باعث ایمن شدن اون ترس میشود.


۴_حتی الامکان جلو افکارمنفی رابگیروبا اطرافیان ودوستانت صحبت کن وازتنهایی بپرهیز


.۵_ازاینکه بخواهی برای جبران این ترس به صورت افراطی واحساسی خوب باشی بپرهیزبه جاش سعی کن دنبال معرفت وشناخت نوع خوبی های که درتوانت هست باشی.این کاربا کسب معرفت تدریجی وعمل به آنچه که به درست بودنش مطمئن هستی، میسرمیشود.


۶_سعی کن زندگی روبه خودت سخت نگیری ودراین شرایط بیشتراحادیثی که نوید رحمت وآسانگیری هست رو مطالعه کن،قرائت قرآن،صدقه دادن و یاد خدا باعث آرامش بیشترت میشود.


۷_نوشیدن بعضی داروهای گیاهی ودم کرده هاقبل ازخواب،وپرهیزازفعالیت های فکری زیاد قبل ازخواب(تایکساعت قبل ازخواب)،پرهیزازخواندن ومطالعه اخبارحوادث یافیلمهای خشن یاترسناک بخصوص قبل ازخواب.


۸_آهنگهای آرام وملایم وترجیحا تامدتی قبل ازخواب بدون کلام گوش کن

بله ممنون از بابت جوابهای خوب و دلگرم کنندتون
من سعی خودم رو میکنم بقیش با خدا
راستش بیشتر از همه اینا نوع مرگم بیشتر عذابم میده اینکه چطور میمیرم و اون لحظه ایا کسی کنارم هست یا خیر اینکه به طرز وحشتناک مثلا اتش سوزی یا مثلا سقوط از ارتفاع بمیرم بسیار برای من عذاب اور هست مخصوصا اینکه در محیط های مجازی این طور مرگ ها زیاد دیده شده مثلا همین طوفانی که اخیرا اتفاق افتاد جان خیلی از عزیزان رو گرفت خلاصه فکرایی اینجوری اما چشم من سعی خودم رو میکنم از همین امروز شروع میکنم و نتیجه رو اعلام میکنم
یه چیز دیگه اینکه بعد از این افکار و بعد از هر کابوس وحشتنا ک کلا باور خودم رو از دست میدم این ترس خیلی تو روحیه و اعتماد به نفس من نقش به سزا داره طوری که موقعیت کاری اجتماعی من رو تحت تاثیر قرار میده به نوعی تمام احساست منفی و بد رو در من بوجود میاره مثلا مدام از خودم نحوه کار کردن صحبت کردن خودم رضایت ندارم همین امرو ز که با رئیسم صحبت میکردم با کلی سوتی و چه میدونم لرزش دست و صدا تونستم منظور م رو بهش برسونم این برای من که تحصیلات دانشگاهی دارم خیلی بده و یه جورایی تصویر من رو بد ارائه میده نمیخوام اینطور باشه اما نمیدونم تو این موقعیت ها که قرار میگیرم نا خوداگاه اینجوری میشم و از خودم بدم میاد
در واقع عملکرد کاری مثبتی دارم اما در ارائه دچار ضعف میشم و این باعث میشه نقاط مثبت من کمرنگتر دیده بشه یا اصلا دیده نشه متاستفانه خیلی ها هستن کار زیاد نمیکنن اما اعتماد به نفس زیاد دارن و خوب بلدن خودشون رو نشون بدن من همه چیزم خوبه فقط یه عیب دارم اوننم عدم باور خودم هست گفتم شاید یکی از دلایلش همین حالت های روحی و ترس و اضطراب باشه که به این صورت خودش رو نشون میده شما چی فکر میکنید

سلام دوست خوبم.
دوست خوبم این یه جور وسواس فکریه. برای مقابله با اون هم یکی اینکه باید بی اهمیت بود و از تکنیک توقف فکر استفاده کرد. دیگر اینکه در تضاد اون فکر عمل کرد. مثلا کسی که از تاریکی میترسه، بهترین کار اینه که بزنه به دل تاریکی ، یا واسه اینکه کسی ترسش از شنا بریزه، بهترین کار اینه که بزنه به آب و نترسه. توی رانندگی اونی زودتر ترسش میریزه که بره توی شلوغی...

دلیل ترس از مرگ هم همینه... چون شخص تا به حال باهاش مواجه نشده و آینده ی نا معلوم و کشف نشده هراس آوره. هرچند ما مرگ رو در خواب بارها و بارها تجربه کردیم و حقیقتا هراسی هم ازش نداریم، لذت هم میبریم... یا بزرگتر از اون از رحم مادر به این دنیای بزرگ اومدیم. اولش گریه کردیم، اما حالا به هیچ عنوان حاضر نیستیم برگردیم به رحم مادر! ما تجربه اش کردیم. مرگ نمیتونه هراس آور باشه.
همچنین باید در نظر داشت ترس از جهل و از مجهول بودن بر میخیزه... به استناد ادیان، در جهان بعدی جهلی وجود نداره که بخوایم وحشت کنیم.

من چند پیشنهاد برای شما دارم....

1. توقف فکر تام و جری! :18: این روش منه. هرگاه چیزی فکرمو مشغول میکنه، کم کم کاراکتر ها رو به صورتی مسخره در ذهنم تغییر میدم و اتفاقا کلی میخندم. مثلا اگر از جنگل بترسم، تصور میکنم درختان به صورتی مسخره روی آهنگی مسخره میرقصن، حیوونایی که ازشون میترسم تا منو میبینن جیغ میزنن فرار میکنن، حیوونا مثل تام و جری دنبال همن و کارای مسخره انجام میدن، خلاصه کمدی! :58:

2. توقف فکر به روش مخالفت و تلقین... گاهی لازمه به اون شیطان ذهنت که سعی داره با این افکار روحیه ات رو تضعیف کنه بفهمونی گوش ات به این حرفا بدهکار نیست و نمی ترسی و از شرش به خدا پناه ببری. به خودت بگو من نمیترسم. حالا که زنده ام و سالم. اگه مردم اون موقع می ترسم. دلیلی نداره از حالا واسه چیزی که پیش نیومده خودمو عذاب بدم.

3. توکلت رو افزایش بده... از خدا میخوام مراقبم باشه... اگه به قدرتش و قولش در اجابت دعا اعتماد کردم، پس محاله خلف وعده کنه. اون تمام مدت مراقب و نگهدار منه.

4. ایمان به اینکه اگر رنجی در عالم هست هم درمانش هست، هم صبرش.

5. مشغول شدن... اکثر فکرهای عجیب و غریب در زمان بیکاری به سراغ آدم میاد. انسان نمیتونه فکر نکنه، اما میتونه موضوعش رو خودش انتخاب کنه. حتی اگه قبل خواب بیکارید سعی کنید کتاب بخونید، گیم بازی کنید و ...و همچنین در روز انقدر افکار واقعی داشته باشید که وقت واسه غیر واقعی ها نباشه.

6. روی رفتارتون حساسیت نداشته باشید و خودتون رو با اشتباهاتتون بپذیرید و کمالگرایی رو کم کنید. خدا رحمتش وسیعه. باهامون دوسته. طرف ماست. چوب به دست نایستاده مچ گیری و مجازات کنه. خودش میدونه چی آفریده... مثل ما غیر منطقی و احساساتی نیست.

7. از میزان استرستون با ورزش و افزایش اعتماد به نفس در طول روز کم کنید. استرس ها زمینه ساز وسواس فکری اند.

8. قبل از خواب یک لیوان شیر گرم بنوشید و از غذاهای چرب و سنگین پرهیز کنید.

9. پنج دقیقه تمرین ریلکسیشن انجام بدید و به چیزهای مثبت فکر کنید.

10. در زمان حال باشید. زیاد فکرتونو اینور اونور واسه تفریح نفرستید.

11. روزانه کار نیکویی انجام بدید.