-
بیکاری همسر
سلام
همسرم بعد از سه سال درس خوندن و تموم شدن همه پس اندازهامون برای خرج تحصیلش و کلی قرض و وام، پارسال تونست کار پیدا کنه بعد از کلی دردسر بعد از 2 ماه دوباره بیکار شد و یکماه و نیم بیکار موند.
بعد از این مدت دوباره تونست کار پیدا کنه ولی الان بعد از شش ماه گفتند که دیگه نیازت نداریم، آخر این ماه دوباره بیکار میشه.....
خسته شدم از این وضع زندگیم رو هواست... نه بچه ای نه سرمایه ای نه خونه و زندگی.. تو این مدت فقط رسیدیم شکممون رو سیر کنیم و بدهیهامون رو بدیم...
وقتی هم بهش گوشزد میکنم عین بچه ها قهر میکنه....
از این میترسم که زندگیم همیشه همینطوری بمونه و هیچ وقت شکل یه زندگی عادی به خودش نگیره...
راهنماییم کنید لطفا...
-
ایشا.. که شوهرتون به زودی یه کار خوب پیدا کنه.
فقط یه سوال ایشون خودشون از اون کار اولی اومدن بیرون یا تاثیری نداشتن تو این مورد؟؟؟؟
متاسفانه منم با کار همسرم مشکلل دارم:97: ( بیکار نیست ولی همچین کار مناسبی هم نداره)ولی خب حداقل میدونم اگه یه کار خوب گیر بیاره حتما میره و امکان نداره ولش کنه... :43:
در هر صورت تو این اوضاع بد اقتصادی متاسفانه بیکاری و داشتن یه کار مناسب شده یه معضل... ولی شما باید از مسرتون حمایت کنید و بهشون دلگرمی بدین :72:
-
به نظر من مشاوره اقتصادی با یک مشاور حوزه کسب و کار می تواند خیلی مفید باشد. من توی رادیو اقتصاد و مجله هایی که می خوانم مشاوره های خوبی شنیده و خوانده ام.
-
شما تشویقش کن به پیدا کردن کار جدید و اصلا ناراحتی و افسردگی نداشته باش و با چهره ای خوب ازش استقبال کن .
امیدوار باشید تلاش کنید درست میشه
-
دوست عزیز اگر فقط مشکل زندگیتون مالی هستش و از اخلاق همسرتون راضی هستید و همسرتون برای پیدا کردن کار تلاش میکنه و پشتکار داره فقط بد شانسی میاره سرزنشش نکنید چون فشار بیکاری و بی پولی و غر زدن های شما حس بی کفایتی را در ایشون ایجاد میکنه و باعث دلسردی و افسردگی میشود. چرا خودتون هم به دنبال کاری واسه خودتون نیستین؟! تا باهمدیگه تلاش کنید و زندگیتونو بسازید هم مشکل مالیتون حل میشه هم محبت و عشقتون بهم زیاد میشه.فکر نکن تنهایی خیلی از جوونها الان دچار چنین مشکلاتی هستن.پس صبر کن و به شوهرت هم دلگرمی بده . من خودم هم 6 ساله با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنم علارغم اینکه مشکلاتمون فقط مالی نیست.موفق باشی:72:
-
ممنون از پاسخگویی دوستان
همین حالا هم هر دومون به نوعی دچار افسردگی شدیم.... من و همسرم جوونهای 20 ساله نیستیم که بتونیم بیشتر از این توی این شرایط بمونیم... هم سن و سالهای ما حداقل یه خونه از خودشون دارند ولی ما همچنان هشتمون گرو نهمون هست....
هیچکس به جز خودمون شرایطمون رو درک نمیکنه... استرس بیکاری و ترس از بی پولی رو فقط کسی که درگیرش باشه درک میکنه.....
- - - Updated - - -
دلیل بیکاریش رو میشه درواقع اینطوری توضیح داد که از همون اول روی دیوار اشتباهی یادگاری نوشته بود و یا یه شرکت بی دست و پا جلو رفته بود... دفعه دوم هم مشکل اینه که شرکتی که براش کار میکنه سود منفی داره و به سراغ کارمندهای تازه استخدامی رفته و چند نفر رو مرخص کرده...
تا چند وقت پیش واسه پیدا شدن کار برای خودم دعا میکردیم، حالا همش واسه کار شوهرم دعا میکنم... می دونم برای یه مرد چقدر سخته که توی خونه بشینه و از جیب بخوره... فقط موندم کی قراره از شر این وضعیت راحت بشیم؟؟؟
- - - Updated - - -
در پاسخ به الی:
آیا داشتن یه کار خوب و توانایی تامین خانواده یکی از فاکتورهایی نیست که مرد باید داشته باشه؟ طوری که خانوادش از نظر مالی تامین باشند و آرامش داشته باشند؟؟
-
اینقدر متاسفانه شرایط اقتصادی بده که ادم نمیدونه چی بگه. خداوند خودش به داد ما جوونها برسه. میتونید از طریق چندتا مرکز کاریابی اقدام کنید.
-
عزیزم میشه بیشتر توضیح بدی؟ از حرفات اینو برداشت کردم که احساس مسئولیت همسرت کم هستش و تو از این ناراحتی نه؟! باز هم میگم اگه همسرت تمام تلاششو واسه این زندگی میکنه بهش دلگرمی بده و صبر داشته باش خدا بزرگه و کمکتون میکنه من مطمئنم.
-
سلام
تاپیکهای قبلی تون رو خوندم. شما هنوز خارج از کشور هستین؟
از این لحاظ می پرسم چون کلا فاکتورهای کاریابی در داخل کشور با خارج از کشور خیلی تفاوت دارن
-
ممنون دوستان
مشکل شوهر من خوش فکر نبودن و عصبی بودنه... تصمیماتی که احساس کرد درسته گرفت و الان احساس می کنه همش اشتباه بوده... که البته در برخی مواقع واقعا اشتباه بوده و می تونست تصمیم بهتری بگیره.... نظرات من هم اهمیت نداشت و گاها با رضایت 30 درصدی من تصمیم رو می گرفت.... من حس می کردم درک درستی از محیط اطرافش داره ولی الان می بینم اینطور نیست...
بله بابک ما هنوز در این غربت به سر می بریم...