عدم پاسخگویی همسرم به نیازهای من
برای من خیلی خنده دار بود و هنوزم هست که دارم اینجا می نویسم. مگه من خانواده ندارم یا دوست یا همسر که مشکلاتم رو اینجا مطرح کنم. مگه پول ندارم برم مشاور، چرا اینجا. اما خوب شاید چون نمیخوام قبول کنم نیاز به همدردی دارم . 3ساله ازدواج کردم. عشق و صداقت پایه اصلی زندگیم بوده و هست. من از همسرم موقعیت اجتماعی بهتری دارم. ولی برای من اون بهترین مرد دنیاست نه حرف من بلکه حرف همه است. اما شوهرم نمیتونه جوابگوی نیازهای من باشه از همه مهتر روابط زناشویی. فکر نمیکردم تو این موضوعات کم بیارم. اما حالا..... نمیزارم زندگیم خراب شه. اما یه وقت هایی دلم میگیره. میبینم به خاطر یه دعوای ساده زن های توی این تالار حرف طلاق میزنند یا مسائل پیش پا افتاده برای من برای اونا این همه مهمه. کاش اول خودمون رو مقصر میدونستیم بعد نفر مقابل رو. من هم الان مقصرم. چرا؟ چون اینجام. باید با همسرم درباره مشکلاتمون حرف بزنم نه با آدم هایی که نمیشناسم. اما خوب چه کار کنم...... ببخشید برای شما میگم. من برای زندگیم تلاش کردم نمیخوام خرابش کنم اما دیگه هم نمیتونم تحمل کنم. همسرم امروز گفت من اگه سرطان هم داشتم باهام اینطوری رفتار میکردی خوب نمیتونم بهم فرصت بده،من 3 سال فرصت دادم 3سال کمه؟؟؟