نمایش نسخه قابل چاپ
به تازگی متوجه شدم که همسرم به مدت یکسال زنی رو صیقه موقت کرده،الان عقد نامش دست خودمه.5روزه که این موضوع رو متوجه شدم.هنوز به همسرم چیزی نگفتم.نمیدونم چیکار کنم.قبلا هم تلفنی با با دخترای دیگه بوده،ولی تا من متوجه میشدم میذاشت کنار.تو این مدت یکسال که عقد موقت کرده،من اصلا متوجه نشدم.الان از اعتبار عقدش 5ماه گذشته.
درود بانو
چند سال دارید ایشون چند سالشونه؟
چجوری باهم آشنا شدید و ازدواج کردید؟
فکر کنم بهتره قاطعانه بشینید و با ایشون صحبت کنید.چون در این رابطه اطمینان دارید با ایشون اتمام حجت کنید که هیچ بخششی در کار نیست کاملا ناراحتی خودتان را نشان بدهید.ایشون باید بدانند عبور از خط قرمز یعنی چی.
برگشت به زندگی معمولی مشترکتان را منوط به رفتا پیش مشاور کنید هرچند جلسه ای که لازم باشه.
شوخی و سرسری نگیرید بانو یکبار ازش براحتی گذر کنید دوباره و دوباره تکرار میشه :81:
در مورد تغيير رفتار يک بار ديدم يک روانشناسي از تلويزيون داشت صحبت ميکرد و ميگفت
وقتي ميبينيد يه آقايي يکدفعه شروع به محبت و ... اينا ميکنه بهش شک کنيد چون ممکنه دا ره ر
بهتون خيانت ميکنه و به خاطر اينکه عذاب جدانش رو مرتفع کنه بهتون توجه نشون ميده
يه جاي ديگه هم شنيدم که همون خانم روانشناس ميگفت واسه اکثر آقايون اين پيش مياد
که به سمت فرد ديگه ايگرايش پيدا کننن و خانمها اگه در اين موارد سعي کنن نيازهاي همسرشون رو بشناسن
و اونها رو برآورده کنن شانس برگردوندن زندگيشون رو دارن.
http://www.hamdardi.net/thread-22068.html
http://www.hamdardi.net/thread-22067.html
مقالات بالا را مطالعه کنید بانو
هم سنیم.32.پدر همسرم از دوستان شوهر خالم هستن.معرف شوهر خالم بودن.رفت وآمد خانوادگی داشتن.
- - - Updated - - -
همسرم در گذشته هم با دخترای دیگه بوده.که بیشتر تلفنی و چت و وایبر و این چیزا بوده.5ساله پیش هم با خانومی که عشق گذشتش بوده)قبل ازدواج ما(با هم تفریح و گردش بودن و شب تو شرکت همسرم با هم بودن.که این قضیه رو من سال گذشته عکساشو بصورت اتفاقی تو لبتابش دیدم.کل خیانتهایی که کرده همشون به صورت خیلی اتفاقی من متوجه شدم.یعنی مدرکشو بدست آوردم.وگرنه اصلا من به رفتار همسرم شک نداشتم.همیشه به من میگه من تو رو با هیچ زن دیگه ای قیاس نمیکنم و یه تار موی گندیده تو رو با هیچ چیز دیگه ای عوض نمیکنم.دو تا بچه داریم و 8ساله ازدواج کردیم.با این خیانت که یه زن دیگرو عقد کرده اصلا نمیتونم کنار بیام.مرد فقط برای یه زن باید آ
آرامشگر باشه نه دو تا یا بیشتر.
همسرم میگه گذشترو پاک کن از ذهنت.تو حال باش.به آینده فکر کن.ولی من نمیتونم.گذشتست که آینده رو میسازه.نمیتونم ببخشمش.
فاطمه عزیزم متاسف شدم.از نظر من چند روزی کمی تغییر رفتار بده یعنی وقتی همسرت خونس از قبل بی توجه تر باش البته نه اینکه بداخلاقی کنی مثلا یکم درگیر خودت باش تو فکر باش مسلما همسرت متوجه رفتارت میشه و ازت دلیلشو میخاد اونوقت ازش بخاه که باهاش صحبت کنی اوایل صحبت از خصوصیات خوبش تعریف کن مثلا تو خیلی فداکاری کردی در حقمون زحمت کشیدی امیدوارم همیشه زنده باشی زندگیمون روز به روز بهتر شه و از این حرفا...یعنی اول امادش کن که سریع جبهه نگیره بعد بهش جریانو بگو بگو من از گذشته و الان باخبرم دلیل این کار چیه یکم از خودت تعریف کن خودتو اصلا دست کم نگیر و در نهایت بگو تو از خط قرمز من عبور کردی واصلا نمیتونم تحمل کنم راضیش کن برای بازسازی رابطتتون بهتره با کمک مشاوره باشه.طوری حرف بزن که احساس کنه هر لحظه ممکنه از دستت بده.موفق باشی
همسرم طی این دو سه روز متوجه رفتار سرده من نسبت به خودش شده.میگه چرا اینطوری شدی؟من که پاکم و کاری نکردم.همسرم الان تو محیط کارش خیلی درگیره.مدیر یه بخش یه شرکته.امروز زنگ زد به من و گفت :چرا اینقدر بی تفاوت شدی.من در گیر کارم.نزار زمین بخورم.من به تو دارم پناه میارم و از این حرفا...الان فک میکنم با کسی رابطه نداره.دو هفته پیش متوجه شدم گوشیش زنگ میخوره ،شماره به نام یه زن بودجواب دادم ولی قطع کرد.به همسرم گفتم این کیه و اینا گفت وقتی من زنگ میزنم بهت و تو منو درک نمیکنی نتیجه همینه.من از تو گدایی میکنم ولی تو بی احمیتی.حق شرعی منه و از این حرفا.ولی دیگه ارتباطشو ادامه نداد.سیم کارتشو عوض کرد.من هم کوتاه اومدم.تا اینکه هفته پیش عقد نامه صیقه موقت رو که از زمستون 91تازمستون92به مدت یکسال بود رو تو کیف لبتابش دیدم.الان شاید به قول خودش فقط با منه..ولی چیکار کنم که دیگه ادامه نده.
سلام خانمی
ببین یه سوال همسر شما از شما در این مدت از لحاط جنسی و روحی چیزی کم گذاشته؟؟؟؟؟؟؟؟حالا با توجه به این که هنوز جوابی ندارم می خوام بگم که اگه خواستی هم باش صحبت کنی تو جایی باشه که فرزندانتان نباشن ....بعد حواست کلی جمع باشه که به گونه ای حرف بزنی که احساس شرمندگی کنه نه این که کارتون به داد و بیداد برسه....
دوست عزیزم و به این فکر کن که چرا همسرت یه اون سمت کشیده شده؟آیا هوس بازیه یا یه جایی از کم کاری شما در خانه به وجود اومده.....
می دونم چه قدر الان غصه داری...خیلی لحطات سنگین و سختیه ....ولی با یه مدیریت احساس میشه به نفع خودت همه چی رو تمام کنی....من هم تجربش رو دارم ولی نه به این شکل و می خوام بگم کنترل داشته باشی رو رفتارت....
دوست عزیز برخلاف توصیه دوستان پیشنهاد میکنم در این مورد به روی همسرتون نیارید و بروز ندین
ولی در اولین فرصت حتما به مشاور مراجعه کنید
اصلا پیشنهاد بهتر: اشتراک یک ماهه بگیر از همین سایت و از مشاورین استفاده کن
هم هزینه کمی می پردازی
و هم همیشه در دسترس هست و نیازی به رفت وآمد و تعیین وقت نداره
نکته مهمی که از حرفای شما برداشت کردم : همسرت رفتار خاصی نداشته که متوجه بشی یعنی کم محبتی یا ارتباط کم نبوده که شما شک کنی
در عین حال که شما رو دوست داره و به صورت کلامی ابراز میکنه ولی خیانت هم کرده
با توجه به اینکه گذشته جالبی هم نداشته این اولین مورد خیانتش نیست و به نظر من این کار ایشون تبدیل به یه عادت شده که شما باید سعی کنی جلوش رو بگیری
سعی کن از مشاورین سایت حتما در برخورد با همسرت استفاده کنی ضمن اینک توصیه می کنم همسرت رو با خودت به مشاوره حضوری ببری
ولی قبل از اون باید برخورد مناسبی داشته باشی پس بی گدار به آب نزن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کاغذ بی خط
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mis-marjan
چقدر عجیبه که خانمای تالار دارن شما رو به سازش دعوت می‌کنن. حتی تقصیر رو متوجه شما می‌کنن و میگن شاید «کمکاری» و سهل‌انگاری از شما بوده. اگه خانمی به مردش خیانت کنه پیشنهاد شما بازم همین حرفاس؟ انگار تو ناخودآگاه همه‌مون چنین نابراری‌ای نهادینه شده. اینقدر انفعال از کجا نشات میگیره؟ چرا نباید مردش رو صریحا با موضوع روبه‌رو کنه؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط mordad
من پیشنهاد نمیکنم شما صریحا به ایشون بگید، چون ظاهرا رابطه معیوبه و شما به وضوح در موضع ضعف قرار دارید که شوهرتون می‌تون به شما بگه «حق شرعی منه و از این حرفا!» اما مجموعا نظم به جناب خاله‌قزی نزدیکتره.
سلام.
یاد کتاب خانواده تیبو افتادم. یه خانم فوق العاده (مادر دانیل) توی اون کتاب بود که یه همسر هوس باز داشت. این خانم بی خیال همسرش و کاراش شده بود و با بچه هاش زندگی شادی داشت. وقتی این کتاب رو می خوندن کاملا این زن رو درک می کردم. من این کتاب رو در سالهای نوجوونی خوندم و همیشه فکر می کنم اگر روزی همچین اتفاقی برام بیفته ممکنه بتونم تحمل کنم و حتی به روی خودم نیارم. گمونم تموم زنهای دنیا یه جایی از وجودشون این حس رو دارن. این از ضعف نیست. شاید یه جور بخشندگی و لطافت درونیه که درکش برای مردها سخته. زنها راحت تر می تونن عاشق مردی باشن که عاشقشون نیست و با کسی بمونن که باهاشون نمیمونه. چیزی که برای زنها مهمتره غرورشونه.
حضرت علی جمله ای دارند با این مضمون: یک چیز است که برای زن ناپسند است و برای مرد شایسته و چیز دیگری که برای مرد ناپسند است و برای زن شایسته، اولی غیرت و دومی غرور!
فاطمه خانوم، گفتن این مطلب مستلزم اینه که غرورتون رو زیر پا بزارید. چون شما که به حدایی فکر نمی کنید؟! پس مجبورید علازغم دونستن این مطلب به زندگی در کنار این مرد ادامه بدید در حالی که اونم میدونه شما می دونید. برای همین منم مثل سایر خانمها توصیه نمی کنم که در این مورد صحبتی بکنید. اللخصوص که آدم صبوری به نظز میرسید و این قضیه هم ظاهرا مربوط به ماهها پیش بوده و باز کردن دوبارش فقط دوبارش فایده ای جز ناراحتی نداره. به جاش بیشتر به زندگیتون توجه کنید و تلاشتون رو بزارید روی جلوگیری از وقوع مجدد چنین اتفاقاتی. از یه مشاور خبره کمک بگیرید. همین سایت روانشناسهای خوبی داره که با گرفتن حق اشتراک می تونین ازشون کمک بگیرین.-
سلام
من با همسرم صحبت کردم.اونم انکار نکرد.او تلفنی هم که بهش شده بود و من جواب دادم هم،زنی بوده که میخواسته اونو صیقه کنه،یه روز منو بچه هارو برد بیرون،جمعه بود،عصر اون روز ما رو گذاشت خونه پدرش،شب نیومد خونه گفت کار داره و ....اکثرا میره شهرستان.محل کارشه.خلاصه میگفت اون روز با اون زنه دنبال کاراشون بودن که نشده.گفتم قبل هم صیقه کردی گفت نه و من عصبانی شدم گفتم مدرو دارم دیگه چیزی نگفت.عقد نامه رو نشونش دادم.کلی گریه کردم گفت چرا اینکارو با من کردی.من اینقد بد نبودم که این خیانت رو در حقم کردی.من هیچی چرا به بچه ها فکر نکردی.بههش گفت واقعا اون موقع که داشتی امضا میزدی تو عقد نامه،دستت نللرزید.به خودت نگفتی این چه کاری که من دارم با زندگیم میکنم.میگفت چرا همین طوری بوده.بهش گفتم از بغل و لب و تنت چندشم میشه...خلاصه همسرم میگفت تو به من محبت نمیکنی(محبت کلامی.دلبری.رقص).بهش حق میدم.من بهش تو این ضمینه کم گذاشتم.بهش هم گفتم که قبول دارم ولی این حقم نبود که بری با زنای دیگه باشی.تو که همیشه به من میگفتی از ارضا شدن با تو لذت میبرم.پس چی شد..
الان بهش قول دادم جبران کنم.همسرم گفت تو این کارو در حق من بکن قول میدم کمتر از یه ماهه دیگه تو خوشبخترین زن باشی.گفت من هم اشتباه کردم و از این حرفا.ولی مشکل من اینه که خیلی خیلی برام سخته که تو این قولی که به همسرم دادم موفق بشم.یسره تو گذشتم.با اون زنا بوده وقتا که من حامله بودم.شب تو خونه تنها تا صبح.ما رو گذاشته بود و سراغ اون زنا بوده.زنایی که میدونستن متاهله.همشون میدونستن همسرم متاهله.به همسرم گفتم من این زنا رو تا وقتی عمر دارم نفرین میکنم.ازشون نمیگزرم.چطوری با این کار همسرم کنار بیام؟گذشته خیلی آزارم میده.دوسش دارم .زندگیمو دوس دارم.ولی راهنماییم کنین.همسرم از من خواست که بیا همه چیرو از صفر شروع کنیم.مثه دوتا عاشق زندگیمونو ببریم جلو.قبول داره که واسه من خیلی سخته.من قبول کردم.تو این مدت سه روز یسره تو خودمم.همش فکر اون روزایی که نبوده و الان فهمیدم کجا بوده هستم.چشام بیشتر وقتا خیسه و اشک میریزه.همسرم آدم با محبتیه .خیلی هم عاطفیه.چطوری به یه زندگی پر از عشق برسم.که همسرمو از اون لطافت و ناز ودلبری زنانه سیراب کنم .واقعا بهم بگین تا بدونم.میخوام زندگی ایدهعالی واسه همسرم بسازم.زنی که اون میخواد باشم واسش.متشکرم