-
زندگیم داره خراب میشه...
سلام دوستای گلم
بازم من اومدم درد و دل کنم باهاتون
البته انجمن آزاد عضو شدم و منتظر تابیدم
بعد از تاپیک قبلیم با همسرم مشاوره رفتیم .بالاخره همسرم راضی شد و اونجا قول داد ک دیگه با هیچ دختری ارتباط نداشته باشه
منم خوشحال ک اینبار با دفعات قبلی فرق می کنه همین ک راضی شده مشاوره بیاد حتما تصمیم به اصلاح رفتارش داره .و امیدوار به ادامه زندگی بخشیدمش و مجدد بهش اعتماد کردم .... ولی باز همون آ ش و همون کاسه....
مشاوره گفت دیگه تضمینی وجود نداره ک این رفتارش رو ترک کنه..
حالا من موندم و تردید... با این وضعیت تصمیم گیری واقعا سخته...
چطور به کسی ک برای من هیچ ارزشی قایل نیست اعتماد کنم?
من به تنهایی قادر به جمع و جورکردن این زندگی نیستم
-
درود بانو
جواب جناب مدیر به آقایی که همسرشان تغییر نکردن
به او بگوئيد که تصميم گرفته ايد، که اين زندگي را کاملا باز سازي کنيد.
به او بگوئيد اگر او در اين بازسازي همراه شما مي ماند و همه انرژي خود را چون شما به کار مي گيرد، پس خوشحال مي شوي که او و شما و فرزندتان در کنار هم اين زحمت را متقبل مي شويد.
اما اگر او نيازي به تغيير در خود نمي بيند، يا انگيزه به تغيير ندارد، يا با بي تفاوتي مي گويد، که هر کار مي خواهي بکني ، بکن. من حوصله اين حرفها را ندارم... در اين صورت همسر شما از نظر رواني احتياج به يک شوک شديد دارد تا قلب زندگي در او دوباره تپيدن کند و اگر شوک هم جواب نداد، يعني اينکه شما دراين مرحله است که شما نياز است آخرين راه حل يعني جدايي را در دستور کار خود قرار دهيد.
معناي اين بخش اينست که مسائلي مثل همين پست که من در اينجا آورده ام را به همين دقت ( حتي اگر مي توني چاپ بگير و نشانش بده)، با او باز گو کني و به او بگويي که اين زندگي نياز به جراحي و تغيير داره و دوست داري به اتفاق هم پيش مشاور خانواده بروي و مهارتها و روشهايي را که او تاکيد مي کند ، در زندگي هر دو شما به کار گيريد. تو به او بگو من تمام مهارتهايي که مشاور مي گويد عملي مي کنم و شما هم وظيفه داري در تغيير روشهاي اشتباه خود فعاليت کني. و اگر او قبول نکرد نزد مشاور بيايد، يا قبول کرد، اما نخواست که مهارتها را به کار گيرد. آن وقت نوبت به آخرين راه حل مي رسه که به نظر من آن شوک همينه.. نه اينکه حرفش را بزني، بلکه بايد او ببيند که شما در حال اقدام هستيد....
اگر زمينه تغيير را در او ديديد که مي توانيد.... شروع کنيد.... اما اگر بي تفاوت هست... بايد زندگي جديدي را بدون او تجديد کني.....
از طریق انجمن آزاد پیگیر باشید.بعضی وقتها فکر کنم بهتر قاطعانه و محکم برخورد کنید تا طرف مقابل متوجه اشتباهش بشه :72:
-
سلام دوست من
دفعه قبلی همه این قول هارو داد ...وقتی دید من نمیتونم بهش اعتماد کنم ،تعهد داد و به دکتر مشاورمون هم قول شرف داد که دروغ نگه و زندگیمون رو بسازیم ...
ولی بازم متوجه ارتباطش با یه خانوم شدم
همه امیدم از بین رفت ... قول شرفش هم برام بی اعتبار شد
با وجود اینکه به همسرم اصلا اعتماد ندارم و حرفاش رو به هیچ وجه نمیتونم باور کنم( تا حدی ک اگه بگه الان روزه من باور نمی کنم ) خیلی سخته ادامه دادن ...
کلا ذهنیت من راجع به ایشون تغییر کرده ...
دوست ندارم جداشم ...
دلم میخواد زندگیم یه دکمه ریست داشت که با فشار دادنش همه چیز درست میشد
من زندگیمو دوست دارم ... دلم نمیخواد طلاق بگیرم ... با اینکه تو این چند سال زندگی مشترک عمرو وقت و درآمدمو از دست دادم ... به نظرم محبت زیاد باعث بوجود اومدن این مشکلات شد ...
-
خوب پس دنبال راه حل باشید ولی نهایت اگه به نتیجه مرسیدید چی؟
سوال اصلی اینه
بهتره از طریق انجمن آزاد پیگیر باشید :72:
-
مشكل محبت زياد نيست مشكل اينه شوهرت ازين بازي خوشش مياد و حاضر نيست تمومش كنه
اون هيچوقت ترك نميكنه
چون براش لذتبخشه
شما هم با بخشش هاي مكرر زمينه تكرار رو براش فراهم كرديد
-
فقط باید قاطعیت به خرج بدی .. باید کاملا بفهمه که این دفعه دیگه راه برگشتی نداره.. طوری باهاش رفتار کن ( محکم و اساسی) که بفهمه دیگه بخششی در کار نیست. آدم یه بار زندگی میکنه قرار نیست به پای کسی که هیچ ارزشی واسه زندگیش قائل نیست و مدام سوء ستفاده میکنه از بخشش ها و گذشت هاتون بسوزین.... محکم و قاطعانه برخورد کن اگر دیدی تو رفتاراش تجدید نظر کرد که هیچی وگرنه که بذار ایشون رفتارهای زشتش رو بدون زندگی با شما ادامه بده ( متاسفم که میگم ولی برای بعضی ها توبه گرگ مرگه) ..
-
با همسرم صحبت کردم بهش گفتم شرط ادامه به زندگی من دادن تعهد محضری و حق طلاقه
اولش قبول نکرد .... بعد دید من جدی هستم و مصمم گفت باشه فقط تو کاراشو انجام بده من یه لحظه برم امضا بزنم ( خیلی میترسه کسی بفهمه و آبروش بره ... ولی براش مهم نیست این همه پیش من خراب شده ) :47:
امروز صبح رفتم دفتر خونه یکی از اقواممون اونجا بود ... الکی پیچوندمو اومدم بیرون
دفتر خونه بعدی گفت خانوم من برای مسایل خانواده سند تنظیم نمی کنم تعهد باید قلبی باشه خانوم نه کاغذی .... راست می گفت .. دارم با این کار خودمو گول میزنم :43:
دفتر خونه سومی قبول کرد و گفت مدارکتون رو بیار ... ولی عقدنامه مون خونه پدرمه ... نمی دونم به چه بهونه ای بگیرم ازش ....
خدایا کمکم کن روزای سختی رو دارم می گذرونم .... :323:
-
دیروز رفتم کارای تنظیم تعهد رو انجام بدم ... میخواستم سندی تنظیم کنم که همسرم حق طلاق رو در صورت تکرار عمل زشتش به من واگذار کنه
مدیر دفتر خونه گفت نمیتونی شرط بذاری ، با امضای این سند کلا حق طلاق رو بدون قید و شرط میگیری ... با همسرم صحبت کردم گفت باشه من حرفی ندارم من که میخوام رفتارمو اصلاح کنم از چیزی نمیترسم ... قبول کرد و قرار شد فردا بره امضا بزنه ...
ته دلم خوشحال شدم که سرش به سنگ خورده و با وجود این سند حداقل میترسه و به این کارای زشت نزدیک نمیشه ...
ولی ناراحتم هستم و هنوزم نگران که نکنه باز بلغزه....
دلم میخواست یه اتفاقی میفتاد که من کلا و از ته دل با خیالت راحت به زندگیم ادامه میدادم و طرز فکرم نسبت به همسرم مث روزای قبل میشد ...
-
سلام عزیزم خیلی تو شرایط سختی هستی. اگه خانواده ای داره با اونا در میون بذار.تو خونه خیلی به خودت برس.یه مدت هم کمی کم بهش محبت کن الکی بهش وانمود کن میخوای طلاق بگیری .ولی گلم همچین آدم های سخت درست میشن ولی امیدوار باش