سلام فکر کنم ازدواج نکردنم واسه این بود
سلام به همه دیروز بعد از کنکور ارشد رفتم پیش ی آقای که با علوم غریبه سر کار داره من فقط اسم خودم و مادرم را گفتم ایشون کل زندگی ام را گفتن حتی شاید باور نکنید کوچک ترین مسائل زندگی شخصی ام را هم گفت. من مشکلمو گفتم و ایشون هم گفتند ی موهبت الهی بوده و خدا آهی که دختر و پسر برای به هم نرسیدن میکشن را دوست داره خیلی خیلی کارشان درسته. بهم قول داده با دستوراش ی کاری کنه به خدا نزدیک بشم و مسیر زندگی ام عوض بشه. من چقدر نامردم خیلی از خدا شاکی بودم. تو کار خدا داشتم فضولی می کردم. ولی هیچ کار خدا بی حکمت نیست. جالبه حاج آقایی که رفتم پیشش و قراره استادم بشه ی پنج ریالی هم از من نگرفت. دمش گرم