سلام
چند روز برادر همسرم اقدام به ازدواج كرده و چون كسي رو ندارن من در تمام جزييات هستم . دارم از بين ميرم
هم دوست دارم بره از تنهايي در بياد هم دوست ندارم ..... از خيلي چيزها ميترسم
نميدونم چرا دعواهايي كه با همسرم داشتم همه داره توي ذهنم مياد
با اينكه با ذوق رفتم خواستگاري و تقريبا همه چيز درست شده .. اما من دارم ميسوزم ميميرم
نميدونم از چي فكر ميكنم از تحقير شدنم از كوچيك شدنم ميترسم