تجاوز و نابودی من و زندگیم!
سلام دوستان23ساله هستم موقعی که19ساله بودم بهم تجاوز شد و بکارتمو از دست دادم.زهای بدی بود هنوزم عذاب میکشم و نوشتن این حرفا خیلی برام سخته هرچند اینجا سایت مشاورس و ما همو نمیبینیم حس بدی دارم واقعا اما مجبورم چون واقعا نیاز به دردل و راهنمایی دارم من دختر بدی نبودم خیلی اتفاقی.... برای ترس از ابروم سکوت کردم ترسیدم میخاستم فراموش کنم اما همیشه کابوس دارم از مرگ ترسیدم و اینکه دیگه خانوادمو نبینم از درون میسوزم که چرا من!از شرایط سنی پدر مادرم ترسیدم نکنه سکته کنن.الان پدرمو از دست دادم!ازدواج کردم3ساله.همسرم متوجه شد و من مجبور شدم حقایقو بگم ا قول گرفت که دنبال اینکار بریم و بهش ثابت بشه.من خانواده با اصالتی دارم همه محل مارو ادمهای خوبی میدونن پدرم آدم محترمی بود.همسرم33ساله اروپا بزرگ شده شاید هفته ای یکبار با شخص جدیدی خوابیده باشه و افتخار میکنه اما برخوردش با من وقتی عصبانی میشه فحش...تورو به من انداختن تو خراب بودی سرمو کلاه گذاشتی و.. بارها گریه کردم التماس کردم یادم ننداز قسم خوردم هیچ تقصیری نداشتم اما دنبال اینکارهم نیومد و میگه مشکل خودته خیلی دلمو شکسته.واقعا گیجم. کلا همسرم و خانوادش ادمهای بدبینی هستن اینم که بدترش کرده!بارها تهدیدم کرده به خانوادت میگم برگه پزشک قانونیتو میگیرم ابرتو میبرم، فقط خاهرم این موضوع میدونه و یکبارم اس تهدید امیز به خاهرم داده دقیق نگف چی گفته مثلا یکجوری فهمانده که سرمو کلاه گذاشتین در صورتی که همسرم تو نامزدی متوجه شد اما ترکم نکرد و با خاست خودش مهریه تعیین کرد.مثلا میگه.تو مشکل روانی داری اگه این مشکلت معلوم شه بقیه پروندهاتم در میاد به صورت غیر مستقیم پیش خانوادش گفته.راهی هست که اعتماد برگرده؟من آروم بشم دیگه اون روزا یادم نیاد؟چه جوری؟میشه بهش اعتماد کنم ابرومو نبره؟بعدا ترکم نکنه...