تقاضای همفکری خواستگار

سلام دوستان
تازه بااین سایت آشناشدم وبابت این آشناییم خیلی خوشحالم .
راستش یه سالی میشه که خواستگاری دارم که طولانی شدن زمانش تصمیم گیری روبرام سخت کرده.
ایشون یه سال ازم بزرگترن ودانشجوهستن.سنشون هم 28هست.(ازیک شهرنیستیم)
آشنایی اولیه مون ازنت بوده وایشون اصرارداشتن که خارج ازنت هموبشناسیم.
اوایل بهیچ وجه قبول نمیکردم ودلیلمم این بوده که ادمای اینجابرام بهیچ عنوان قابل اعتمادنیستن وترجیح میدم باهیچ پسری حرف نزنم جزباکسی که بخوام ازدواج کنم.
اماایشون همچنان اصرارمیکردن وگفتن اگه هرنکته ی غیراخلاقی ازم دیدین تمومش کنین.تقریباازهمون ابتدای رابطه هم خونواده هامونودرجریان گذاشتیم.(ایشون خودشون ازم خواستن که به خونوادم بگم.)
توی این یک سالی که گذشت ازرفتارهای این اقامشخصه که کاملامنوپذیرفتن امامن هنوزنتونستم بپذیرمشون وبایسری ازرفتارهاشون مشکل دارم.
رفتارهایی مثل اینکه گاهی جواب زنگامونمیده یاگاهی رفتارشون جوریه که حس میکنم دارن چیزیومخفی میکنن.وقتی دلیلشومیپرسم میگن یسری مشکلاتی هست که مایل نیستم شمارودرگیرشون کنم.
یاکنجکاون که ازخواستگارام بدونن.
خیلی نگرانم.ازاعتمادبهشون میترسم.بنظرتون چیکارکنم؟

سلام یاس جان:72:
به سایت خوب همدردی خوش اومدی

چند تا سوال: اینکه جواب زنگ نمیده چرا نگرانت میکنه به چی فکر میکنی؟
خانواده ایشون خبر دارن؟
چرا با وجود اطلاع خانوادتون رسمی اقدام نمیکنه؟
اشناییتون چت روم که نبوده؟
نگرانی هات رو روشن تر دقیق تر و با مصداقش بگو تا دوستان راهنماییت کنن

خب اینکه اشنایی نت بوده باشه مهم درست ادامه دادنش هست که خانوادتون خبر داشتن و تا اینجاش خوب بوده و نکته غیر اخلاقی هم ندیدی
الان 1 سال گذشته و باید خانواده هاتون حضوری همو ببینن اون موقع شناخت راحتتر میشه
وقتی ازین مرحله گذشتین میتونین تو محل کار و تحصیل و زندگی ازش تحقیق کنید و همزمان باز به شناختتون ادامه بدین

ترس از اعتماد کردن بدون اقدام رسمی کاملا طبیعی و بجاست(البته اگه اقدام نکردین)جتی اگه خیلی نگرانی دارین میتونین به مشاور مراجعه کنید
و بعد تصمیم قطعی تون رو اعلام کنید.

درموردجواب زنگ ندادنااین نگرانم میکنه که شایدانتخاب درستی نداشته باشم(بجهت احترام قائل شدن برای طرف مقابل ودرک کردن واینکه ابرازدوست داشتن میکنه اماگاهی این جواب ندادناوبی محل بودنش به زنگ این حسودرمن ایجادمیکنه که شایددردوست داشتنش دروغ بگه)
ظاهرامادرشون دراطلاع هستن.
برای اقدام رسمی میگن اول میخوام ازحستون نسبت به خودم مطمئن بشم وهم اینکه فعلاکاردائمی ندارن.(دلیلشون هم اینه که میگن دوست ندارم جواب منفی بشنوم)
متاسفانه چت روم بوده واین آشناییمون که ازنت بوده واینطوری بوده خیلی نگرانترم میکنه.

با این اوصاف ادامه دادن این مدلی خیلی خیلی قابل تامل هست
یک سال هست حالا اگه 3 سال ایشون کار ثابت نداشت میخایی همینطور در ارتباط بمونی با ذهنی اشفته؟اخرش که چی؟

ازون گذشته پسری که واقعا معتقده باید کار و بار داشته باشه و بعد بره ازدواج کنه نمیره تو چت روم پیشنهاد ازدواج بده
منتظر میمونه تا شرایطش بهتر بشه و رسما ازدواج کنه

در مورد دوست داشتن هم مسایل خیلی مهم تر ازین مساله هست که باید بهش برسی دوست من
کل این رابطه جای سوال داره .

اگه شما ایشون رو در همین حد قبول داری باید بگی با همین شرایط بیا و خانوادگیش کنیم
در غیر این صورت چه بسا بعد چند سال بفهمی سرکار بودی و خبر نداشتی و چه فکرهایی پیش خودت داشتی!!(ببخشید این طور میگم ولی واقعیته)

سلام دوست من
به همدردی خوش اومدی:72:
معمولا ما خانوم ها قدرت تفسیر فوق العاده ای داریم،مثلا هزاران دلیل که چرا طرف مقابلمون زنگ نمیزنه.خانمی چرا فکر نمی کنی که سرش شلوغه یا کار داره یا هزاران دلیل دیگه؟این موضوع بارها برام اتفاق افتاده.این اتفاق های مکرر منو به یه نتیجه ی منطقی رسونده.من به عنوان یک خانوم ازدواج و عشق از اولویت های مهم زندگیم به شمار میاد.این اولویت مهم از دسته بندی فکری من تفکیک پذیر نیست.یعنی اینکه در عین حال که کار می کنم،درس میخونم،خرید می کنم،آشپزی می کنم و به فعالیت های روزانه م میرسم ثانیه به ثانیه هم به عشقم فکر می کنم و اگر زنگ بزنه با روی گشاده جوابشو میدم.اما آقایون دسته بندی های فکری کاملا تفکیک شده ای دارن.معمولا وقتی سر کار هستن یا درگیر موضوعی هستن بقیه ی مسائل اولویت بسیار پایینی میگیره براشون.حتی همسر ایده آل!!
به هر حال یه سری از ایراداتی که شما میگیرید برمیگرده به تفاوت ساختاری خانوم ها و آقایون.
عزیزم شما به شناخت درست تر برای تصمیم منطقی تر نمی رسین مگر این آقا رسما تشریف بیارن منزلتون جهت خواستگاری
بعد از حضورشون میتونید بررسی کنید که مناسبتون هستن یا خیر
شاد باشید و خوشبخت:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت

با این اوصاف ادامه دادن این مدلی خیلی خیلی قابل تامل هست
یک سال هست حالا اگه 3 سال ایشون کار ثابت نداشت میخایی همینطور در ارتباط بمونی با ذهنی اشفته؟اخرش که چی؟

ازون گذشته پسری که واقعا معتقده باید کار و بار داشته باشه و بعد بره ازدواج کنه نمیره تو چت روم پیشنهاد ازدواج بده
منتظر میمونه تا شرایطش بهتر بشه و رسما ازدواج کنه

در مورد دوست داشتن هم مسایل خیلی مهم تر ازین مساله هست که باید بهش برسی دوست من
کل این رابطه جای سوال داره .

اگه شما ایشون رو در همین حد قبول داری باید بگی با همین شرایط بیا و خانوادگیش کنیم
در غیر این صورت چه بسا بعد چند سال بفهمی سرکار بودی و خبر نداشتی و چه فکرهایی پیش خودت داشتی!!(ببخشید این طور میگم ولی واقعیته)

---

خواهش میکنم دوست عزیز حرفاتونوقبول دارم.
منم این حرفارواول بهشون میزدم اماایشون اینطوربیان میکردن که من بشماحسی دارم ونمیخوام ازدستتون بدم.(معتقدبودن که این حس روادم نمیتونه بهرکسی داشته باشه)
الانم دنبال کارهستن ومیگن اگه خونوادتون شرایطمودرنظربگیرن حرفی ندارم برای اومدن ورسمی کردن.
امامن میترسم

خب پس کلید دست شماست. چرا رسمی اش نمیکنید؟ خانواده ات قبول نمیکنن؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت

خب پس کلید دست شماست. چرا رسمی اش نمیکنید؟ خانواده ات قبول نمیکنن؟

---

خیر.گفتم که هنوزنتونستم بپذیرمشون.یسری ازرفتاراشون برام قابل پذیرش نیست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط یاس بنفش

خیر.گفتم که هنوزنتونستم بپذیرمشون.یسری ازرفتاراشون برام قابل پذیرش نیست

---

اگر به خانواده ات معرفی کنی، فرصت کافی برای شناخت بهت نمی دن؟

چون تا رسمی نباشه و خانواده ها در جریان نباشن، یه سری چیزها قابل بررسی نیست.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شیدا.

اگر به خانواده ات معرفی کنی، فرصت کافی برای شناخت بهت نمی دن؟

چون تا رسمی نباشه و خانواده ها در جریان نباشن، یه سری چیزها قابل بررسی نیست.

---

درسته.امایسری چیزای اولیه بایدبین خودمون حل بشه مثلاهمین پذیرششون.
یکی ازدلایلم اینه که ایشونوورفتارشونوهنوزنتونس تم بپذیرم.شایدیکی ازدلایلش این باشه که تابحال باپسری دراین زمینه واردصحبت نشدم.معمولاخواستگاراموخیل� � راحت وبدون صحبت باهاشون جواب ردمیدادم.(بخاطردرسم)
یکی ازدلایل ترسم اینه که گاهی فکرمیکنم ظرفیت داشتنموباتوجه به رفتاراشون ندارن واین باعث میشه که خیلی ازحرفاموبهشون نگم.بااینکه اصرارزیادی میکنن که بدونن ومعتقدن باگفتنشون خیلی ازمشکلات میتونه حل بشه.
نمیدونم این طرزفکرم درسته یانه.