نمیتونم خودمو با زندگی متاهلی وفق بدم
چند وقته خیلی حساس شدم احساس میکنم صبرم لبریز شده...نمیدونم چی شده چی میخوام اصلا چمه...نمیدونم حق با منه یا نه...تورو خدا کمکم کنید...
مثلا امروز رفته بودیم بیرون من خیلی شاد بودم ولی...
توی اون جمع هیچکس به جز شوهرم نه منو تحویل میگرفت نه به حرفام گوش میداد نه جوابمو میداد...اما شوهرم با همه شوخی میکرد با زن ها با مردها...احساس میکردم وسط یه جمعی ام که دارم داد میزنم ولی کسی صدامو نمیشنوه....بغض گلومو گرفته بود دیگه ساکت شدم...انتظار داشتم شوهرم هوامو داشته باشه اما انگار اصلا حواسش به من نبود فقط میخواست تو جمع هیجان ایجاد کنه...
نمیدونم چرا اینجوری شدم بعدش که از بیرون اومدیم هیییچ حرفی نزدم خواستم موضوعو با خودم حل کنم بعدش با شوهرم حرف بزنم...دوستان توروخدا کمک کنید بگید مشکل کجاست؟آیا مشکل از منه؟